ابراهیم هادی
یادم هست یکبار در زورخانه، مرشد به خاطر ایام فاطمیه شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا (س) نمود. ابراهیم همینطور که شنا میرفت، با صدای بلند شروع به گریه کرد.من و دیگران، نمی فهمیدیم که چرا ابراهیم اینگونه گریه میکند.
کد خبر: ۴۳۵۹۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۸
یکی میگفت: چقدر این ابراهیم با معرفت است، دیگری میگفت: یک پهلوانه. در کشتی حریف نداره. آن یکی میگفت: چقدر این پسر زور داره، هیچکس نمیتونه پای ابراهیم رو از روی زمین بلند کنه.
کد خبر: ۴۳۵۹۲۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۷
ابراهیم همین حالا هم مراقب من است در همین یک ماه اخیر، دو بار در عالم رویا به سراغم آمده و در مسیر زندگی مرا کمک کرده است.
کد خبر: ۴۳۵۹۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۶
ابراهیم گفت: «مگه تو کربلا امام حسین (ع) محاصره نشده بود؟ چرا اذان گفت و درست در جلوی دشمن نماز خواند؟» بعد مکثی کرد و گفت: «ما برای همین اذان و نماز با دشمن میجنگیم.»
کد خبر: ۴۳۵۹۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۵
ابراهیم هادی یک داش مشتی بود. او با رفتارهای خود، غیرمستقیم ما را تربیت میکرد. او یک الگوی تمام عیار برای تمام رزمندگان بود. به جرات میگویم که هیچکس از همنشینی با ابراهیم ضرر نکرد.
کد خبر: ۴۳۵۹۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۴
وقتی یکی از دوستان میگفت: چه تسبیح زیبایی داری، بلافاصله ابراهیم تسبیح را هدیه میکرد. نه تنها تسبیح که بارها حتی پیراهنش را بخشیده بود!
کد خبر: ۴۳۴۹۷۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۳
شهید حاج جعفر جنگروی همان کشتیگیر پرتوانی بود که رفاقت با ابراهیم مسیر زندگی او را عوض کرد.
کد خبر: ۴۳۴۹۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۲
همین که میخواستیم وارد زورخانه شویم، با صدای فریاد ابراهیم مواجه شدیم! او داد میزد: «من رو بزنید، اما با محمد کاری نداشته باشید. او مهمان ماست
کد خبر: ۴۳۴۹۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۱
استاد، شما چرا زحمت کشیدید؟ ما خوب میشدیم خدمتتان میآمدیم.
کد خبر: ۴۳۴۹۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۰
داداش جون، آدم باید کاسبی حلال داشته باشه با پول حرام به هیچ جایی نمیرسی. چقدر سرمایه داشتی که از بین رفته؟
کد خبر: ۴۳۴۱۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۹
همین ماشین میتونه مارو بزنه زمین. میتونه ما رو از همه چیز دور کنه. از خدا، از مردم و ... همین فردا ماشین رو میدم به یکی دیگه.
کد خبر: ۴۳۴۱۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۸
از آقایی که چای پخش میکرد پرسیدم: ایشون ابراهیم هادی است؟ گفت:بله؛ گفتم: اینجا در عراق چه میکند؟
کد خبر: ۴۳۲۱۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۷
جمعیتی داخل دانشگاه شعار میدادند. نگاهم به روبروی درب افتاد. ابراهیم و جواد افراسیابی و رضا گودینی کنار هم با عصبانیت ایستاده و به درب دانشگاه نگاه میکردند.
کد خبر: ۴۳۲۱۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۶
وقتی میخواست برود، به مزار برادرم اشاره کرد و گفت: «عجب جای خوبی دفن شده، من دوست دارم که انشاءالله قبرم همین جا کنار شهید حسن سراجیان باشد که هر کسی از کنار این خیابان رد شد به یاد ما باشد.»
کد خبر: ۴۳۲۱۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۵
تلو تلو میخورد و به سمت خانه میرفت. کاملاً مشخص بود که حسابی نجاست خورده و حالش بد است. به نزدیک ما که رسید، یکدفعه افتاد توی جوب!
کد خبر: ۴۳۲۱۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۳
شخصی در خیابان زیبا زندگی میکرد که معتاد بود. به خاطر اعتیاد، خانوادهاش را خیلی اذیت میکرد. ابراهیم برای این که او ترک کند خیلی تلاش کرد، اما به هرحال موفق نشد.
کد خبر: ۴۳۲۱۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۲
هر بار که او را میدیدیم با یک مشت پسته و بادام به سراغ ما میآمد. خیلی ما را تحویل میگرفت. بعد متوجه شدم که با همه اینگونه است.
کد خبر: ۴۳۲۱۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۱
«یه پیرمرد جلوی مسجد گدایی میکرد. خیلی وضع مالیش بد بود. پیرمرد به کف کفشهاش اشاره کرد که از بین رفته بود و چیزی برای پوشیدن نداشت.
کد خبر: ۴۳۱۴۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۰
یک پیت حلبی توی جوی آب افتاده بود و همینطور که میرفت، سروصدا ایجاد میکرد. رفتم و از داخل جوی آب برداشتم تا صدایش مردمی که خواب هستند را اذیت نکند
کد خبر: ۴۲۹۹۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۹
خیلیها حسرت موها و تیپ ظاهری من را داشتند. ابراهیم نیز خیلی زیبا بود اما ... یکبار که پیش هم نشسته بودیم، دوباره حرف از مدل موهای من شد. ابراهیم جملهای گفت که فراموش نمیکنم: «نعمتی که خدا به تو داده را به رخ دیگران نکش»
کد خبر: ۴۲۹۹۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۸