سلام بر ابراهیم

تو کوچه راه می رفتم، دیدم یه پیرزن کلی وسایل خریده، نمی دونه چیکار کنه و چطور بره خونه. من هم رفتم کمک کردم. وسایلش را تا منزلش بردم. پیرزن هم کلی تشکر کرد و سکه پنج ریالی به من داد. نمی خواستم قبول کنم ولی خیلی اصرار کرد. من هم مطمئن بودم این پول حلاله، چون براش زحمت کشیده بودم.
کد خبر: ۴۱۰۶۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۲۳

در زنگ‌های ورزش همیشه مشغول والیبال بود. هیچ کس از بچه‌ها حریف او نمی‌شد. یک بار تک نفره در مقابل یک تیم شش نفره بازی کرد!
کد خبر: ۴۱۰۶۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۲۲

دوستش می‌گفت: با اینکه بعد از آن ابراهیم به ما بسیار توصیه کرد که شرط بندی نکنید، اما یکبار با بچه‌های محله نازی آباد بازی کردیم و مبلغ سنگینی را باختیم! آخرای بازی بود که ابراهیم آمد. به خاطر شرط بندی خیلی از دست ما عصبانی شد.
کد خبر: ۴۰۹۸۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۲۱

به ابراهیم که تا آن موقع نمی‌شناختمش گفتم: رفیق، این پای من آسیب دیده. هوای ما رو داشته باش. ابراهیم هم گفت: باشه داداش، چشم.
کد خبر: ۴۰۹۸۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۲۰

من از بالای سکو‌ها پریدم پایین. با عصبانیت سمت ابراهیم آمدم. داد زدم و گفتم: آدم عاقل، این چه وضع کشتی بود؟ بعد هم از زور عصبانیت با مشت زدم به بازوی ابراهیم و گفتم: آخه اگه نمی‌خوای کشتی بگیری بگو، ما رو هم معطل نکن. ابراهیم خیلی آرام و با لبخند همیشگی گفت: اینقدر حرص نخور!
کد خبر: ۴۰۹۷۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۹

دیشب داشتم گوش می‌کردم، یکدفعه مجری رادیو عراق که فارسی حرف می‌زد برنامه اش را قطع کرد و موزیک پخش کرد. بعد هم با خوشحالی اعلام کرد: در این عملیات ابراهیم هادی از فرماندهان ایرانی در جبهه غرب به اسارت نیرو‌های ما درآمده.
کد خبر: ۴۰۴۴۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۳

اگر به سمت مار شلیک می کردیم عراقی ها می فهمیدند، اگر هم فرار می کردیم عراقی ها ما را می دیدند. مار هم به سرعت به سمت ما می آمد. فرصت تصمیم گیری نداشتیم.
کد خبر: ۴۰۴۴۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۲

همیشه به دنبال حلال باش. مال حرام زندگی را به آتش می‌کشد. پول حلال کم هم باشد برکت دارد.
کد خبر: ۴۰۴۴۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۱

اصغر چند شب قبل از شهادت، برادرش را در خواب دید. برادش گفته بود: اصغر تو روز عاشورا در گیلانغرب شهید خواهی شد.
کد خبر: ۴۰۴۴۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۰

یکدفعه دیدم وجود مقدس حضرت صدیقه طاهره (س) تشریف آوردند و گفتند: «نگو نمی‌خوانم، ما تو را دوست داریم، هر کس گفت: بخوان تو هم بخوان».
کد خبر: ۴۰۴۴۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۹

این دفعه برای خودت پارچه را می‌برم، حق نداری به کسی ببخشی. هر کسی که خواست بفرستش اینجا.
کد خبر: ۴۰۴۴۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۸

چفیه دستمال گردن نیست بچه‌های رزمنده هر وقت وضو می‌گیرند چفیه برایشان حوله است، هر وقت نماز می‌خوانند سجاده است، هر وقت زخمی شوند، با چفیه زخم خودشان را می‌بندند.
کد خبر: ۴۰۴۴۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۷

ابراهیم انگار حواسش به حرف‌های من نبود. با نگاهش دوردست‌ها را می‌دید! لبخندی زد و گفت: چی می‌گی! روزی می‌آید که از همین جاده، مردم ما دسته دسته به کربلا سفر می‌کنند!
کد خبر: ۴۰۴۴۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۵

نماز که تمام شد برگشت به سمت من. دست داد و گفت: آقا رضا رقابت وقتی زیباست که با رفاقت باشد.
کد خبر: ۴۰۴۴۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۴

فردای آن روز با پیراهن بلند به محل کار آمد! با چهر‌های ژولیده تر، حتی با شلوار کردی و دمپایی آمده بود. ابراهیم این کار را مدتی ادامه داد. بالاخره از آن وسوسه شیطانی رها شد.
کد خبر: ۴۰۴۴۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۳

او همیشه از خدا می‌خواست گمنام بماند چرا که گمنامی صفت یاران محبوب خداست؛ خدا هم دعایش را مستجاب کرد.
کد خبر: ۴۰۴۴۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۸

کتاب « سلام بر ابراهیم »، برای آشنایی جوانان عزیز با قهرمانان واقعی این سرزمین اسلامی و ارائۀ یک الگوی ملموس و امروزی به آنها، در نماز جمعه‌های کشور معرفی شد.
کد خبر: ۲۰۰۵۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۰۱

خبرگزاری میزان: کتاب " سلام بر ابراهیم " درباره زندگی نامه و خاطرات به جا مانده از شهید بی مزار، ابراهیم هادی به صورت وقف در گردش به مخاطبان اهدا می‌شود.
کد خبر: ۶۳۰۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۰۸