تقویت راستگرایی افراطی در اروپا؛ تشدید تراژدیهای مهاجرتی و جنایتهای نفرتمحور
خبرگزاری میزان – کشورهای اروپایی پس از دو جنگ جهانی ویرانگر که آسیب زیادی به اقتصاد و اعتبار آنها وارد کرد، تلاش زیادی کردند تا برای تضمین آنچه دستیابی به صلح پایدار خوانده شد، یک هویت گسترده و فراگیر را با شعار «اتحاد در تنوع» ایجاد کنند، اما همپوشانی بحرانهای منطقهای و جهانی در دهههای اخیر بهویژه از آغاز دهه ۲۰۰۰ به رشد قطبی شدن در قاره اروپا منجر شده و در نتیجه اختلافهای فزاینده، راستگرایی افراطی در اروپا باززایی یافت.
مشخصهها و انگیزههای راستگرایی افراطی در اروپا بیگانههراسی، ضد مهاجرت بودن، اسلامستیزی، مخالفت با چند فرهنگگرایی، ضدیت با تلاش برای مبارزه با تغییرات آبوهوایی و نژادپرستی هستند.
راستگرایی افراطی اکنون به کابوسی برای قاره اروپا تبدیل شده که میتواند در عرصههای مختلف این قاره را تحت تاثیر قرار دهد؛ راستگرایی افراطی میتواند بحرانهای حقوق بشری متعدد این قاره را تشدید کند.
چرا راستگرایی افراطی در اروپا تقویت شد؟
سوار شدن احزاب و گروههای ناسیونالیست، پوپولیست و راست افراطی بر امواج عمومی ناشی از ترس از جنگ اوکراین، بحران هزینههای زندگی و شیوع کرونا، سبب شد تا لفاظیهای آنها توجهات عمومی را به خود جلب کند؛ این امر اقبال آنها را در عرصه سیاسی کشورهای اروپایی بیشتر کرد.
در نتیجه افزایش اقبال عمومی به جریانهای راست افراطی در اروپا، صندوقهای رای در قاره اروپا شاهد خروج نامهایی بودند که سبب گسترش افکار و باورهای راستگرایانه افراطی در سراسر اروپا شدند.
اکنون کشورهای اروپایی در میانه ناتوانی جهت مقابله با بحرانهای داخلی اعم از اقتصادی، اجتماعی و امنیتی با کابوس هولناکی مواجه شدهاند که حتی هویت اتحادیه اروپا را بهعنوان یک بلوک سیاسی - اقتصادی تهدید میکند.
با توجه به رشد روزافزون گروهها و احزاب راستگرای افراطی در اروپا، پیشبینی میشود که آنها از شکل و قالب احزاب و گروههای کوچک خارج شوند؛ این موضوع میتواند تحولی عمیق بر سیاست و جامعه اروپا بگذارد و ادعاهای حقوق بشری این قاره را بیش از هر زمانی به بوته آزمایش بیاورد.
در حال حاضر اروپا با فوریترین پیامد اقدامات راست افراطی در قاره اروپا مواجه شده است.
اکنون احزاب راست افراطی در سراسر اروپای غربی با تغذیه کردن از خشم و ناراحتی رایدهندگان بهطور پیوسته از نظرسنجیها بالا میروند و نقش وزیر را در کابینههای ائتلافی ایفا میکنند.
رسانههای اجتماعی؛ ابزار ترویج راستگرایی افراطی
جریانها، گروهها و احزاب راستگرای افراطی برای ترویج ایدهها و رویکردهای خود جهت قطبیکردن جامعه به رسانههای اجتماعی متکی هستند.
فضای بیقانون رسانههای اجتماعی به آنها این فرصت را میدهد تا با آسودگی خاطر رویکردهای خود را تبلیغ کرده، فضا را برای اجرای ایدههای اسلامهراسانه و ضدمهاجرتی خود فراهم کرده و در عین حال دستاوردهای سیاسی را کسب کنند.
پیامدهای تشدید راستگرایی افراطی در اروپا
راستگرایی افراطی در اروپا که در ماههای گذشته بیش از هر زمان دیگری خود را نمایان کرده و اشتیاق خود را برای در دست گرفتن قدرت دنبال کرده، میتواند بحرانهای خفته و نیمه خفته حقوق بشری را در قاره اروپا تشدید کرده و برخی از بدترین بحرانهای انسانی را مرگبارتر از همیشه کند.
آنچه مشخص است راستگرایی افراطی عزم خود را برای فروانداختن نقاب حقوق بشری قاره اروپا جزم کرده است؛ از مهمترین بحرانهای حقوق بشری که متعاقب رشد راستگرایی افراطی میتوانند رشد کرده و مرگبار شوند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
نژادپرستی: در حالی که تصور میشد نژادپرستی و رویکردهای نژادپرستانه در اروپا با جنگ جهانی دوم به پایان رسیده است، حوادث و رویدادهایی مانند ۱۱ سپتامبر، بحرانهای اقتصادی و انرژی نشان دادند که ذهنیت برتریطلبی در اروپا از بین نرفته است، بلکه کنترل خود را به شیوههای ناپیدا اعمال میکرد.
با قدرت گرفتن راستگرایی افراطی در قاره سبز، آمارها نشاندهنده جهش جرایم و اقدامهای نژادپرستانه در کشورهای اروپایی هستند.
اسلامستیزی: بذر اسلامستیزی در اروپا به شکلی قابل توجه در پی حادثه ۱۱ سپتامبر پاشیده شد؛ اکنون راستگرایان افراطی عاملان اصلی پرورش بذر مذکور، بر آتش اسلامستیزی و اسلامهراسی در قاره سبز میدمند و زندگی را برای مسلمانان دشوار میکنند؛ آنها تلاش دارند تا مسلمانان را تهدیدی برای هویت اروپایی توصیف کنند.
اعمال ممنوعیتهای مختلف برای حجاب مسلمانان و اقدامهای هتاکانه علیه قرآن، نمودی از این روند تشدیدشده هستند.
مهاجرستیزی: بحرانهای اقتصادی متوالی در قاره اروپا و ناتوانی دولتهای اروپایی در حلوفصل آنها سبب شد تا انگشت اتهام به سمت مهاجران نشانه برود و همین موضوع مخالفتها با ورود مهاجران به کشورهای اروپایی را تشدید کرد؛ در عین حال، تلاش کشورهای اروپایی برای مقصر جلوهدادن مهاجران در بحرانهایی مانند رشد جرایم مسلحانه، جرایم جنسی، کمبود مسکن، حوادث امنیتی و تروریستی، ... خوراک خوبی را برای رویکردهای مهاجرستیزانه راست افراطی در این قاره فراهم کرد.
قوانین ضدمهاجرتی کشورهای اروپایی که روزبهروز سختگیرانهتر شده و مرگ مهاجران را در مرزهای آبی و خاکی و بازداشتگاه و اقامتگاههای مهاجرتی رقم میزنند، نتیجه رویکرد مذکور هستند.
تشدید تراژدیهای مهاجرتی: با در نظر داشتن واقعیت سویههای تندوتیز مهاجرستیزانه راستگرایی افراطی در اروپا، تدوین قوانین ضدمهاجرتی و تشدید نمونههای موجود آنها چندان دور از انتظار نیست؛ همین موضوع میتواند بر شمار تراژدیهای مهاجرتی در آبهای کشورهای اروپایی و در مرزهای آنها بیفزاید و شمار قربانیان را به شدت افزایش دهد.
جنایتهای نفرتمحور: نژادپرستی، مهاجرستیزی و اسلامهراسی بهعنوان مشخصههای عمده راست افراطی به نوبه خود سبب رشد قابل تامل جنایتهای نفرتمحور در اروپا شدهاند؛ کارشناسان هشدار میدهند که تشدید این جنایتها، کشورهای اروپایی را موجی از هرجومرج مواجه کرده است.
با افزایش روزافزون سخنرانیها و لفاظیهای نفرتمحور پیشبینی میشود که اقلیتهای قومی و نژادی در اروپا با چالشهای جدی مواجه شوند.
خشونتهای مسلحانه: تاکید راستگرایی افراطی قاره اروپا بر مقابله با بحرانها به روشهای فراقانونی سببشده تا کشورهای قاره اروپا با موج گستردهای از خشونتهای مسلحانه مواجه شوند.
سفیدبرترپنداری: جریانها و احزاب راست افراطی اروپا با گرایشهای ناسیونالیستی افراطی و همچنین عدم تحمل مذهبی و احساسات ضدمهاجرتی، بهویژه نسبت به مسلمانان، این افراد را تهدیدی برای هویت قومی و ملی اروپایی و دلیل اصلی افزایش بیکاری و جرم و جنایت در جوامع اروپایی میدانند و با استناد به همین ایدهها، مبارزه سختی را علیه آنها طراحی و اجرا میکنند.
جنگ فرهنگی تشدید شده را میتوان یکی از پیامدهای اجتنابناپذیر رشد احزاب و گروههای راستگرای افراطی در اروپایی دانست که چندفرهنگی بودن را مشخصه افتخارآمیز خود میخواند.
در عین حال، راستگرایی افراطی با تقویت رویکردهای ناسیونالیستی در اروپا، موجودیت اتحادیه اروپا را تهدید میکند، بحرانهای اجتماعی را بر کشورهای اروپایی بار میکند و بیثباتی را به وجه مشخصه کشورهای اروپایی میافزاید.
انتهای پیام/