مباهله با خویش؛ راهی برای حقگرایی در سیاست و اجتماع
بهترین جایی که میتوان نفس را به مباهله کشید و او را خلع سلاح کرد، در خلوت و هنگام تفکر است. یکی از بزرگترین جولانگاههای نفس که خود به نوعی کتمان حق است، جایی است که انسان چیزی را بگوید و به دیگران توصیه کند که خود اهل عمل به آن نیست.
خبرگزاری میزان -
شاید بتوان مهمترین علت سقوط انسان در تاریخ را کتمان حقیقت دانست. ماجرای مسیحیان نجران در تاریخ همواره تکرار شده است. بسیاری از نقاط عطف تاریخی در قرآن در مواردی است که حقایق بزرگ کتمان شده است. اما بالاخره روزی و در جایی انسان در وضعیتی قرار خواهد گرفت که دیگر امکان پردهپوشی و حقگریزی نیست.
- علی روشن* یکی از عجیبترین داستانهای قرآن، ماجرای مباهله رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با مسیحیان نجران است. همه کمابیش درباره کم و کیف این ماجرا شنیدهایم. مسیحیان حتی پس از مشاهده براهین آشکار و معجزات متعدد، همچنان رسول خدا را انکار میکردند و خود را بر حق و ایشان را کاذب میدانستند. پیامبر با ایشان قرار مباهله گذاشت و با حسنین و زهرای اطهر و امیرالمومنین (علیهمالسلام) رهسپار مباهله شد. اما مباهلهای صورت نگرفت و مسیحیان از انجام آن سر باززدند؛ چه اینکه خوب میدانستند این مباهله جز هلاکت و نابودی برای ایشان ثمری ندارد.
داستانهای قرآن صرفا برای بیان وقایع تاریخی نیست بلکه برای پندآموزی و تربیت انسان و بهبود اخلاقمداری در جوامع انسانی است. جان داستان مباهله حقیقت بسیار مهمی را آشکار میکند که برای همه ما هشدار دهنده و درسآموز است. مسیحیان مرتب به مردم القاء میکردند که پیامبر، کاذب و اسلام، دین جعلی و مسیحیت، دین حقیقی است؛ اما خوب میدانستند که دروغ میگویند؛ لذا پیامبر با مباهله، ایشان را به وضعیتی گرفتار کرد که دیگر توان کتمان حق را نداشتند؛ دیگر توان دروغپراکنی و داعیه حقمداری نداشتند. این حقیقت را قرآن بارها به اهل کتاب گوشزد کرده بود. در جایی فرمود:
داستانهای قرآن صرفا برای بیان وقایع تاریخی نیست بلکه برای پندآموزی و تربیت انسان و بهبود اخلاقمداری در جوامع انسانی است. جان داستان مباهله حقیقت بسیار مهمی را آشکار میکند که برای همه ما هشدار دهنده و درسآموز است. مسیحیان مرتب به مردم القاء میکردند که پیامبر، کاذب و اسلام، دین جعلی و مسیحیت، دین حقیقی است؛ اما خوب میدانستند که دروغ میگویند؛ لذا پیامبر با مباهله، ایشان را به وضعیتی گرفتار کرد که دیگر توان کتمان حق را نداشتند؛ دیگر توان دروغپراکنی و داعیه حقمداری نداشتند. این حقیقت را قرآن بارها به اهل کتاب گوشزد کرده بود. در جایی فرمود:
«الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِیقًا مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ؛ [۱]کسانیکه کتاب آسمانی به آنان دادهایم، او [پیامبر]را همچون فرزندان خود میشناسند؛ (ولی) جمعی از آنان، حق را آگاهانه کتمان میکنند!» همچنین فرمود: «یا أَهْلَ الْکتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون؛ [۲]ای اهل کتاب! چرا حق را با باطل (میآمیزید و) مشتبه میکنید، و حقیقت را پوشیده میدارید در حالی که میدانید؟!»
شاید بتوان مهمترین علت سقوط انسان در تاریخ را کتمان حقیقت دانست. ماجرای مسیحیان نجران در تاریخ همواره تکرار شده است. بسیاری از نقاط عطف تاریخی در قرآن در مواردی است که حقایق بزرگ کتمان شده است. اما بالاخره روزی و در جایی انسان در وضعیتی قرار خواهد گرفت که دیگر امکان پردهپوشی و حقگریزی نیست.
به عنوان نمونه میتوان به این موارد اشاره کرد؛ فرعون خود را خدا میپنداشت و میگفت: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى؛ [۳]من پروردگار برتر شما هستم!» حضرت موسی معجزات فراوانی به او نشان داد، اما همه را انکار کرد. بالاخره آن لحظه حساس رسید و دیگر نتوانست حق را انکار کند و اظهار ایمان نمود؛ زمانی که امواج دریا او را دربرگرفت: «حَتَّى إِذَا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ؛ [۴]وقتى که در شُرف غرق شدن قرار گرفت، گفت: ایمان آوردم که هیچ معبودى جز آنکه فرزندان اسرائیل به او گرویدهاند، نیست، و من از تسلیمشدگانم.»، اما پشیمانی دگر سودی نداشت!
داستان بلعم باعورا
خداوند فرموده است: «وَ اتْلُ عَلَیهِمْ نَبَأَ الَّذِی ءَاتَینَاهُ ءَایاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیطَانُ فَکاَنَ مِنَ الْغَاوِین؛ [۵]و بر آنها بخوان سرگذشت آن فرد را که آیات خود را به او دادیم و او عملاً از آنان جدا شد، و شیطان در پی او افتاد، و از گمراهان شد.» این شخص نیز کسی بود که با وجود آگاهی از اسرار الهی، آنها را کتمان کرد.
کتمان حق جانشین پیامبر
در امت اسلامی نیز متاسفانه یکی از بزرگترین کتمانهای تاریخی صورت گرفت. کسانیکه بارها حق را از رسول خدا شنیده بودند، به دلیل نفاق قلبی، حق امیرالمومنین (علیهالسلام) را انکار کردند. خداوند یکی از مهمترین ویژگیهای منافقان را کتمان حق معرفی کرده است: «یقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیسَ فِی قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یکتُمُون؛ [۶]به زبان خود چیزی می گویند که در دلهایشان نیست! و خداوند از آنچه کتمان می کنند، آگاهتر است.»
گاهی با خودمان مباهله کنیم!
ماجرای مباهله میتواند مرهمی برای بسیاری از دردهای اجتماعی، مشکلات خانوادگی و معضلات اخلاقی باشد. ریشه بسیاری از مشکلات، در کتمان حق و لجاجت نهفته است. چه در بحرانها و معضلات سیاسی و اجتماعی و چه در حوزه خانوادگی یا فردی، فراوان پیش میآید یک طرف بر مرکب عناد سوار شده و برای رسیدن به هدفش، هر حقی را زیر پا میگذارد. مباهله با خود، یعنی نفس خود را در موقعیتی قرار دهیم که امکان کتمان هیچ حقی را نداشته باشد. بسیاری حاضر نیستند در حضور دیگران کوتاه آیند، اما در خلوت، که جز انسان و خدا کسی نیست، خوب میتوان نفس را در بنبست گرفتار کرد. اگر نفس انسان رام شده و قدرت جولان نداشته باشد، بیتردید جامعه انسانی روزهای بهتری را تجربه خواهد کرد. قرآن کریم در اینباره توصیههای راهگشایی دارد:
تفکر و شناخت صحیح
بهترین جایی که میتوان نفس را به مباهله کشید و او را خلع سلاح کرد، در خلوت و هنگام تفکر است. به همین دلیل امام صادق علیه السلام فرمود: «یک ساعت اندیشیدن بهتر از یک سال عبادت است.» [۷]خداوند انسان را به تفکر در نفس خویش و در نعمتها و صنع الهی دعوت کرده است: «وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِلْمُوقِنِینَوَفِی أَنْفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ؛ [۸]در زمین برای اهل یقین نشانههایی [بر توحید، ربوبیت و قدرت خدا]است و هم در نفوس خود شما، آیا نمینگرید؟» همچنین فرموده است: «فَاذْکُرُوا آلَاءَ اللَّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ [۹]پس نعمتهای خدا را یاد کنید تا رستگار شوید.»
داستان بلعم باعورا
خداوند فرموده است: «وَ اتْلُ عَلَیهِمْ نَبَأَ الَّذِی ءَاتَینَاهُ ءَایاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیطَانُ فَکاَنَ مِنَ الْغَاوِین؛ [۵]و بر آنها بخوان سرگذشت آن فرد را که آیات خود را به او دادیم و او عملاً از آنان جدا شد، و شیطان در پی او افتاد، و از گمراهان شد.» این شخص نیز کسی بود که با وجود آگاهی از اسرار الهی، آنها را کتمان کرد.
کتمان حق جانشین پیامبر
در امت اسلامی نیز متاسفانه یکی از بزرگترین کتمانهای تاریخی صورت گرفت. کسانیکه بارها حق را از رسول خدا شنیده بودند، به دلیل نفاق قلبی، حق امیرالمومنین (علیهالسلام) را انکار کردند. خداوند یکی از مهمترین ویژگیهای منافقان را کتمان حق معرفی کرده است: «یقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیسَ فِی قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یکتُمُون؛ [۶]به زبان خود چیزی می گویند که در دلهایشان نیست! و خداوند از آنچه کتمان می کنند، آگاهتر است.»
گاهی با خودمان مباهله کنیم!
ماجرای مباهله میتواند مرهمی برای بسیاری از دردهای اجتماعی، مشکلات خانوادگی و معضلات اخلاقی باشد. ریشه بسیاری از مشکلات، در کتمان حق و لجاجت نهفته است. چه در بحرانها و معضلات سیاسی و اجتماعی و چه در حوزه خانوادگی یا فردی، فراوان پیش میآید یک طرف بر مرکب عناد سوار شده و برای رسیدن به هدفش، هر حقی را زیر پا میگذارد. مباهله با خود، یعنی نفس خود را در موقعیتی قرار دهیم که امکان کتمان هیچ حقی را نداشته باشد. بسیاری حاضر نیستند در حضور دیگران کوتاه آیند، اما در خلوت، که جز انسان و خدا کسی نیست، خوب میتوان نفس را در بنبست گرفتار کرد. اگر نفس انسان رام شده و قدرت جولان نداشته باشد، بیتردید جامعه انسانی روزهای بهتری را تجربه خواهد کرد. قرآن کریم در اینباره توصیههای راهگشایی دارد:
تفکر و شناخت صحیح
بهترین جایی که میتوان نفس را به مباهله کشید و او را خلع سلاح کرد، در خلوت و هنگام تفکر است. به همین دلیل امام صادق علیه السلام فرمود: «یک ساعت اندیشیدن بهتر از یک سال عبادت است.» [۷]خداوند انسان را به تفکر در نفس خویش و در نعمتها و صنع الهی دعوت کرده است: «وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِلْمُوقِنِینَوَفِی أَنْفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ؛ [۸]در زمین برای اهل یقین نشانههایی [بر توحید، ربوبیت و قدرت خدا]است و هم در نفوس خود شما، آیا نمینگرید؟» همچنین فرموده است: «فَاذْکُرُوا آلَاءَ اللَّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ [۹]پس نعمتهای خدا را یاد کنید تا رستگار شوید.»
یکی از بزرگترین جولانگاههای نفس که خود به نوعی کتمان حق است، جایی است که انسان چیزی را بگوید و به دیگران توصیه کند که خود اهل عمل به آن نیست. قرآن کریم با شدت هرچه تمامتر چنین اخلاقی را نکوهش کرده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَکَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ؛ [۱۰]ای مؤمنان! چرا چیزی را میگویید که خود عمل نمیکنید؟ نزد خدا سخت ناپسند است که چیزى را بگویید و انجام ندهید.» لذا امام کاظم (علیهالسلام) فرمود: «شیعه على تنها آن کسى است که کردارش، گفتارش را تصدیق کند.» [۱۱]خویشتنداری و کنترل آرزوها
همه ما به اموری علاقه داریم و آرزوهایی را در سر میپروانیم. یکی از مهمترین دلایل غلبه هوای نفس بر انسان این است که برخی برای رسیدن به آمالشان کمحوصله هستند. نفس انسان از همین نقطه به او ضربه میزند، تا جایی که انسان برای رسیدن به خواستهاش، به هر راهی متوسل شده و هر حقی را زیر پا مینهد؛ لذا خداوند در قرآن انسان را به مهار نفس و کنترل مشتهیات نفسانی دعوت کرده است: «فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى أَنْ تَعْدِلُوا؛ [۱۲]از هوی و هوس پیروی نکنید؛ که از حق، منحرف خواهید شد!»
امیرالمومنین علیه السلام نیز در حدیث معروفی فرموده است: «ای مردم! مخوفترین چیزی که بر شما از آن میترسم دو چیز است: پیروی از هوا و هوسها، و آرزوهای دراز؛ چراکه پیروی از هوسها شما را از حق باز میدارد، و آرزوی دراز آخرت را بهدست فراموشی میسپارد.» [۱۳]امید است با پندآموزی از قرآن کریم و ماجرای مباهله، با تفکر، یکی کردن دل و زبان و صبر و مهار آمال، در مباهله با نفس اماره پیروز شویم.
پینوشت
[۱]بقره/۱۴۶.
[۲]آل عمران/۷۱.
[۳]نازعات/۲۴.
[۴]یونس/۹۰.
[۵]اعراف/۱۷۵.
[۶]آل عمران/۱۶۷.
[۷]بحارالأنوار، ج۷۱، ص ۳۲۷.
[۸]ذاریات/۵۰-۵۱.
[۹]اعراف/۶۹.
[۱۰]صف/۲-۳.
[۱۱]کافی، ج ۸، ص ۲۲۸.
[۱۲]نساء/۱۳۵.
[۱۳]نهج البلاغه، خطبه ۴۲.
پینوشت
[۱]بقره/۱۴۶.
[۲]آل عمران/۷۱.
[۳]نازعات/۲۴.
[۴]یونس/۹۰.
[۵]اعراف/۱۷۵.
[۶]آل عمران/۱۶۷.
[۷]بحارالأنوار، ج۷۱، ص ۳۲۷.
[۸]ذاریات/۵۰-۵۱.
[۹]اعراف/۶۹.
[۱۰]صف/۲-۳.
[۱۱]کافی، ج ۸، ص ۲۲۸.
[۱۲]نساء/۱۳۵.
[۱۳]نهج البلاغه، خطبه ۴۲.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *