تاریخ دیرینه استکبار و مداخلهگری آمریکا
خبرگزاری میزان – سران آمریکا به طور معمول مدعی هستند که این کشور از «نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین» دفاع میکند و واشنگتن همیشه سعی کرده نقش خود را به عنوان رئیس جهانی ایفا کند.
واقعیت قطعا کمتر دلپذیر و به مراتب بیشتر خود محور است؛ نگرش واقعی واشنگتن از زمان جنگ جهانی دوم، نگرش خودشیفتگی ملی متکبرانه است و این مشکل در عصر ما وجود دارد.
جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا، در سخنرانی فوریه ۲۰۲۱ خود در کنفرانس امنیتی سالانه مونیخ مدعی شد: من امروز به عنوان رئیس جمهور آمریکا در ابتدای دولت خود صحبت میکنم و پیام روشنی را به جهان ارسال میکنم: آمریکا بازگشته است.
علاوه بر این بایدن در اظهارات خود پس از اجلاس گروه ۷ در ژوئن گذشته ادعا کرد که «ما به عنوان یک کشور منحصر به فرد هستیم.»
استکبار و خودشیفتگی تنها به لفاظیهای سران آمریکا محدود نشده و غالبا بر ماهیت سیاست این کشور حاکم است.
علاوه بر این بیتفاوتی نسبت به خواستههای متحدان در مورد مسائل پرمخاطب، نمونه رفتار واشنگتن در طول دههها بوده است؛ گاهی اوقات، نگرش مقامات آمریکایی نه تنها نشان دهنده بی تفاوتی متکبرانه نسبت به خواستههای دیگران حتی شرکای امنیتی فرضی آمریکا، بلکه نشان دهنده تحقیر است.
مداخلات آمریکا در امور کشورها
آمریکا در طول تاریخ خود همواره به بهانههای مختلف مداخله در امور کشورهای دیگر را ادامه داده و این مداخلات ابعاد مختلفی داشته که شاید یکی از آنها بعد نظامی است؛ مداخله زمانی است که یک دولت (در این مورد، آمریکا) خود را درگیر امور یک کشور مستقل دیگر میکند.
هدف از مداخله ممکن است سرنگونی کامل دولت یک کشور باشد که به عنوان تغییر رژیم شناخته میشود، یا میتواند اقدامی خاص با هدف تأثیرگذاری بر تجارت، انتخابات یا امور داخلی کشور هدف باشد و مداخله میتواند یکجانبه باشد، به این معنی که تنها یک کشور درگیر است، یا چندجانبه، که به معنای ائتلافی از کشورهاست که این اقدام را انجام میدهند.
حفظ تجارت و حفاظت از منافع اقتصادی آمریکا دلایل مکرر مداخله آمریکا در امور سایر کشورهای مستقل بوده است و مداخلات نظامی آمریکا از نبرد کامل هوایی، زمینی و دریایی گرفته تا حملات محدود و حمله با پهپادها و موشکهای کروز که از جتها یا کشتیها شلیک میشوند، بوده است.
بهانه مداخله میتواند شامل ارسال کمکهای بشردوستانه و ایجاد امنیت و یا حملات هوایی با هدف از بین بردن توانایی نظامی یک دولت خارجی باشد؛ گهگاه هدف، ملت سازی است که حول محور توسعه نهادهای سیاسی و اقتصادی در یک کشور دیگر، معمولاً پس از جنگ یا درگیری داخلی، متمرکز است.
تاریخچه استکبار و مداخلات آمریکا در خاورمیانه
پس از جنگ جهانی دوم، حضور انگلیس در مستعمرات سابق خود در سراسر خاورمیانه کاهش یافت در حالی که وابستگی به نفت خاورمیانه افزایش یافت؛ در نتیجه، نیروی دریایی آمریکا بیشتر نگران کریدورهای کشتیرانی مانند کانال سوئز و خلیج فارس شد.
جنگ در عراق (۲۰۰۳-۲۰۱۱) نمونه بارز مداخله چندجانبه به سرکردگی آمریکاست؛ از بین بردن رژیم بعث و استقرار یک دولت جدید با سالها نبرد پرهزینه شهری در جریان خشونتهای فرقهای خونین همپوشانی داشت.
آمریکا با تبلیغات گسترده پس از اینکه گوش مخالفان را کر کرد، به عراق حمله کرد و مدعی شد که این کشور دارای سلاحهای کشتار جمعی است؛ عراق از آن زمان تاکنون هرج و مرج و بیثباتی بی پایان را تحمل کرده است.
پس از عراق، آمریکا به ماجراجوییهای خود از جمله در لیبی و سوریه ادامه داده است و این تنها خاورمیانه نیست که با اقدامات آمریکا در آشفتگی فرو رفته است؛ افغانستان هنوز از تأثیرات تهاجم آمریکا به این کشور در سال ۲۰۰۱ و اشغال نظامی متعاقب آن غرق است و همچنین این دست نامرئی آمریکاست است که اوکراین را به بحران کشانده است.
آمریکا و تلاش برای حفظ هژمونی
آمریکا برای تحکیم هژمونی جهانی خود، هیچ ابایی از دخالت در امور داخلی سایر کشورها ندارد؛ اگرچه این کشور با حمایت از پرچمهای دموکراسی و حقوق بشر این کار را انجام میدهد، اما این مفاهیم تنها بهانهای هستند که مورد سوءاستفاده قرار میگیرند.
جهان باید درباره آنچه که در دهههای اخیر در نتیجه مداخلات آمریکا در امور کشورهای مختلف اتفاق افتاده است، تأمل کند و سیاستهای مداخلهجویانه آمریکا را که همچنان در بسیاری از نقاط جهان ویرانکننده است، محکوم کند.
به دلیل مداخلات همیشه فاجعهبار آمریکا در امور سایر کشورها، گذرگاههای صلح و آرامش در هر نقطه از جهان نادر است، زیرا مداخلات آمریکا همیشه باعث ایجاد امواجی از آشفتگی و تلاطم میشوند.
کشورهای زیادی در سراسر جهان هنوز در معرض نفوذ آمریکا هستند، یا به معنای واقعی کلمه از سوی نیروهای نظامی آمریکا اشغال شدهاند، یا به وسیله دولتی که با کمکهای قابل توجه آمریکا (یا ترکیبی از این دو) به قدرت میرسند، اداره میشوند، و بسیاری از کشورها هدف آنها هستند.
در پی مداخله آمریکا اغلب شکافهای سیاسی-اجتماعی باقی میماند که سالها، اگر نه دههها، بهبود نمییابد؛ ویرانی اقتصادی نیز وجود دارد که یک کشور را مجبور میکند اقتصاد خود را اغلب از پایه بازسازی کند و در مورد خروج آمریکا از کشوری پس از یک درگیری نظامی طولانی، منظرهای مملو از مهمات منفجر نشده باقی مانده که نسلها طول میکشد تا پاکسازی شوند و در این مدت طولانی بسیاری از مردم بیگناه، معلول و کشته میشوند.
سوءاستفاده آمریکا از نهادهای بینالمللی
اگر پیامدهای مداخله و اشغال آمریکا آنقدر شدید، ویرانگر و طولانی مدت است، چرا این همه آزادی عمل، از شک و تردید و حتی حمایت آشکار از سوی «جامعه بینالمللی» برای آمریکا فراهم میشود؟ آن هم زمانی که هزاران کیلومتر دورتر از سواحل خود دست به شکلدهی رویدادها و تحولات میزند.
آمریکا و به طور کلی غرب هنوز هم کنترل بر نهادهای بینالمللی مانند سازمان ملل و کنترل بر انتشار اطلاعات در سراسر جهان دارند و همواره در مسیر رسیدن به اهداف خود از این نهادها سوءاستفاده میکنند.
انتهای پیام/