نگاهی به مواضع غرب در موضوع حقوق بشر در کشورهای همراه؛ چرا فقط حقوق بشر در ایران برای غرب اهمیت پیدا میکند؟ / استانداردهای چندگانه درخصوص حقوق بشر
خبرگزاری میزان – فرمانده معظم کل قوا روز دوشنبه، ۱۱ مهر ماه در مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای نیروهای مسلح در سخنان مهمی پیرامون تحولات اخیر، ضمن تاکید بر این که این حوادث طراحی آمریکا، رژیم صهیونیستی و دنبالهروهای آنهاست، گفتند که مشکل اصلی آنها با ایران قوی و مستقل و پیشرفت کشور است؛ ملت ایران در این حوادث کاملا قوی ظاهر شد و در آینده نیز هر جا که لازم باشد، شجاعانه وارد میدان خواهد شد.
حضرت آیتالله خامنهای در بیانات خود به نکته مهم و پرسشهای قابل توجهی اشاره کردند.
رهبر انقلاب اسلامی در این مورد خاطرنشان کردند: در دنیا، اغتشاشهای زیادی بهوجود میآید و در اروپا و به خصوص فرانسه و پاریس هر چند وقت یکبار اغتشاش مفصلی بهوجود میآید، اما آیا تاکنون شده است که رئیسجمهور آمریکا مجلس نمایندگان آمریکا از اغتشاشگران حمایت کنند و بیانیه بدهند؟ آیا سابقه دارد که پیام بدهند و بگویند در کنار شما هستیم؟ آیا سابقه دارد رسانههای جمعی وابسته به سرمایهداری آمریکا و مزدوران آنها همانند برخی دولتهای منطقه و از جمله سعودیها از اغتشاشگران در این کشورها حمایت کنند؟ و آیا سابقه دارد آمریکاییها اعلام کنند که ما فلان سختافزار یا نرمافزار اینترنتی را در اختیار اغتشاشگران قرار میدهیم تا به راحتی ارتباط برقرار کنند؟
رسانهها، سیاستمداران و دولتهای کشورهای غربی و متحدانشان در حالی خود را برای اعلام موضع در مورد همه تحولات داخلی ایران مسئول و ملزم میدانند که در برابر نقض حقوق بشر در کشورهای غربی از جمله خشونت گسترده پلیس انگلیس و فرانسه یا نقض حقوق معترضان در کشورهایی مانند عربستان و بحرین و … سکوت کرده و میکنند.
آنها که از اصلیترین مدعیان حقوق بشر در جهان هستند، تاکنون به روشهای مختلفی مثل حمایت از کشورهای ناقض حقوق بشر، بی توجهی به نقض حقوق بشر در کشورهای متبوع، بستن چشم بر روی کارنامه حقوق بشری خود، … ثابت کردهاند که حقوق بشر برای آنها فقط ابزاری برای اعمال خصومت و مداخله در کشورهایی است که حاضر به همراهی با سیاستهای آنها نیستند.
کشورهای اروپایی در پی وقوع هر دور اعتراضات منجر به خشونت و درگیری میان معترضان و پلیس در یکی از این کشورها، مانند اعتراضهای جلیقه زردها در فرانسه یا به عنوان نمونه دیگر در پی اعتراضات درباره سیاستهای اقلیمی در انگلیس از ترس گسترده شدن اعتراضها و سر ریز آن به خاک خود، با دولت فرانسه و انگلیس برای مقابله با اغتشاشها حتی در شکل خشونت بار، همدلی کرده یا ترجیح دادند چشمان خود را بر این موضوع ببندند.
واکنش آمریکا به موضوع رویکرد خشونت بار و سختگیرانه پلیس فرانسه در قبال اعتراضهای جلیقه زردها در فرانسه در نوع خود جالب توجه بود؛ «دونالد ترامپ»، رئیس جمهور وقت آمریکا حدودا یک هفته پس از آغاز اعتراض جلیقه زردها، مدعی شد که مردم فرانسه در خیابانها فریاد میزنند «ما ترامپ را میخواهیم».
وی همچنین در توییت دیگری در همان روز حوادث پاریس را غمانگیز خواند و به دولت فرانسه توصیه کرد که به جای ماندن در توافقنامه «احمقانه» و گران «پاریس»، پول آن را به مردم بازگرداند.
آمریکا و مقامهای آمریکایی که به شکلی گسترده به تحولات اخیر در ایران واکنش نشان داده و موضع گیری و حتی اعمال تحریم کردند، تاکنون حتی بیانیه ای در مورد رفتار خشونت آمیز پلیس در انگلیس و فرانسه صادر نکردند؛ چه رسد به اعمال تحریم.
آن چه مشخص است تحولات اخیر در ایران، آب در جوی آمریکا و کشورهای اروپایی ریخته و فرصت را برای این کشورها جهت دشمنی و خصومت بیشتر با کشور و مردم ایران فراهم کرده است.
در بررسی موضع گیری کشورهای غربی و متحدانشان درباره تحولات اخیر در ایران، نگاهی به رویکرد پلیس در کشورهای غربی مانند آمریکا، انگلیس و فرانسه در تقابل با اعتراضهای خشونت آمیز یا مسالمت آمیز به خوبی نشان دهنده حجم بالای خشونت، تهاجم و تجاوز پلیس از یک سو و سکوت کشورها، سازمانها و نهادهای مدعی حمایت و پیشگامی در حقوق بشر از سوی دیگر است.
ضمن این که موضع گیری همین کشورها حتی در برابر رویکرد خشونت آمیز کشورهای متحد و همراه خود در برابر معترضان در اقصی نقاط جهان از عربستان و بحرین در خاورمیانه گرفته تا برزیل و کانادا در قاره آمریکا، در طیف محدودی از همدلی تا حمایت اطلاعاتی و مالی از دولت و پلیس کشورهای مذکور در نوسان است.
بررسی مصادیقی از این رویکردهای دوگانه و پر تعداد میتواند موضوع مورد بحث را روشن تر و نقاط ابهام و تردید باقی مانده درباره استانداردهای دوگانه کشورهای غربی و متحدانشان درخصوص اغتشاش در دیگر کشورها را برطرف کند.
رویکرد پلیس و دولت آمریکا در قبال اغتشاشهای داخلی و موضع گیری آمریکاییها در برابر اغتشاش در کشورهای دیگر
به نظر میرسد ارائه مصادیقی از برخورد و مقابله دولت و پلیس آمریکا با اغتشاشها در این کشور و نیز موضع گیری و واکنش مقامهای آمریکایی در قبال اغتشاش در کشورهای به اصلاح دوست و غیر دوست در وهله نخست تا حد زیادی مسیر بحث را هموار میکند.
به طور قطع جنبش «جان سیاهان مهم است»، مهم ترین و تاریخیترین سنگ محک برای دولت و پلیس آمریکا در برابر اعتراضهای مسالمت آمیز است؛ این کارزار در پی قتل «جورج فلوید»، شهروند سیاهپوست آمریکایی به دست پلیس به راه افتاد و بیش از یک سال خیابانهای شهرهای مختلف در آمریکا را به محل اعتراض به خشونت پلیس تبدیل کرد.
البته جنبش مذکور در پی یافتن همدردها و هم آواهایی در سراسر جهان به جنبشی جهانی تبدیل شد که برخورد سرکوبگرانه با مطالبه به حقِ رفع نژادپرستی در پلیس و دیگر دستگاههای کشورهای مختلف، خود نیازمند بحثی کامل و مفصل است.
آمریکا در جریان اعتراضهای مذکور، موضعی سختگیرانه علیه معترضان دارای مطالبات به حق اتخاذ کرد و این موضوع را در قالب تحولی داخلی پیگیری کرد و حتی پس از مسدود کردن مجاری اظهارنظر در این باره، سیگنال مورد نظر خود را به کشورهای متحد و دوست خود برای اعلام موضع ارسال کرد.
به همین دلیل اتحادیه اروپا و برخی از کشورهای اروپایی به صرف ابراز انزجار از اقدام پلیس آمریکا در به قتل رساندن یک شهروند آمریکایی بسنده کردند و کشورهای متحد و همراه آمریکا در دیگر نقاط جهان تلاش کردند حتی از ورود به موضوع خودداری کنند.
دلایل موضع گیری مذکور کاملا آشکار است؛ از انگیزههای سیاسی و مالی تا ترس از بازگشت بومرنگ انتقادها به سمت خود به دلیل داشتن کارنامه حقوق بشری سیاه.
آن چه مشخص است کشورهای متحد آمریکا که دارای کارنامههای حقوق بشری سیاهی بودند، به ازای سکوت «واشنگتن» در برابر نقض حقوق بشر، برخورد خشونت بار با اغتشاشها و حتی اعتراضهای مسالمت آمیز در خاک خود، موضع گیری کردند.
رویکرد دوگانه دولتهای اروپایی در برابر اغتشاشهای داخلی و اغتشاش در کشورهای همراه و غیر همراه
موضوع مهمی که در رابطه با خشونت پلیس انگلیس و فرانسه در مقابل اعتراضها نباید مغفول بماند، تکنیکهای مرگبار مورد استفاده آنهاست که از جمله آنها میتوان به تکنیک «کتلینگ»، تاکتیک پلیس برای کنترل جمعیت بزرگ در طول تظاهرات یا اعتراضات که از طریق تشکیل محاصره بزرگی از افسران پلیس اعمال میشود و «چوک هولد»، قرار دادن زانو روی گردن فرد بازداشت شده اشاره کرد.
پلیس انگلیس علاوه بر حفظ خصیصه خشونت در خود به عنوان یک کارویژه، به دلیل ویژگی نژادپرستی، خشونت نامحدودی را علیه اقلیتهای قومی، نژادی و مذهبی نیز اعمال میکند.
گستردگی نژادپرستی پلیس آمریکا سبب شده تا نژادپرستی پلیس در انگلیس با وجود آمارهای هولناک به حاشیه برود.
گذشته از آمارها، ارقام و حقایق مربوط به خشونت پلیس علیه سیاهپوستان در انگلیس، جدیدترین شاهد این مدعا، برخورد پلیس با معترضان به نژادپرستی پلیس در انگلیس در پی قتل «جورج فلوید» و به راه افتادن کارزار «جان سیاهان مهم است»، است.
نگاهی به فهرستی از موارد خشونت قابل توجه پلیس در انگلیس فقط در پنج دهه اخیر نشان میدهد که محدود به سطح ملی نبوده و در دیگر کشورها نیز اعمال شده است؛ دو نکته مهم در این رابطه وجود دارند، نخست عدم مجازات جدی پلیس و افسرانش به دلیل اعمال خشونتهای منجر به مرگ و جراحت جدی و دو عدم ورود و واکنش دیگر کشورهای مدعی حقوق بشر به موضوع خشونت مرگبار پلیس است.
-جراحات جدی معترضان بر اثر خشونت پلیس علیه اعتصاب معدنچیان در انگلیس و ولز در ۵-۱۹۸۴
- جراحات جدی معترضان بر اثر خشونت پلیس علیه اعتراضهای دانشجویی در انگلیس در ۲۰۱۰
-جراحات جدی معترضان بر اثر خشونت پلیس علیه معترضان به نژادپرستی در انگلیس در ۱۹۷۹
-حمله پلیس به خودروها و مردم و بازداشت خودسرانه و وارد کردن آسیبهای جنایی در سال ۱۹۸۵
-مرگ یک معترض بر اثر خشونت پلیس علیه اعتراضها به برگزاری اجلاس «جی ۲۰» در انگلیس در سال ۲۰۰۹
-قتل سه معترض در جریان اعتراض های ۱۹۸۱ ایرلند
…
موارد مذکور مواردی هستند که شامل برخوردهای خشونت بار پلیس با اغتشاشگران به صورت معمول نمیشوند.
البته در موارد دیگر میتوان به مرگ یک مرد در بازداشتگاه پلیس در سال ۱۹۹۴، مرگ یک مرد در ایستگاه پلیس در سال ۱۹۹۸، مرگ یک مرد در سال ۱۹۹۹ بر اثر شلیک پلیس به دلیل عدم تشخیص پایه میز از اسلحه در دستان مقتول، قتل چهار مرد در بازداشت توسط پلیس در سال ۲۰۱۷، سکته قلبی منجر به مرگ پدر یک مظنون در پی ورود وحشیانه پلیس به خانه اش در سال ۱۹۸۵، ….
پلیس انگلیس حتی در ماجرای اغتشاش در برابر مرکز اسلامی و سفارت ایران نیز با خشونت وارد عمل شد و حتی اقدام به انتشار عکس اغتشاشگران برای اعمال قانون علیه آنان کرد.
گستردگی، پراکندگی و شدت خشونت پلیس فرانسه سبب شده تا برخی از پلیس این کشور به عنوان خشن ترین پلیس در اروپا یاد کنند.
سازمان عفو بین الملل بر این باور است که نیروی پلیس فرانسه با همدستی دفتر دادستانی عمومی این کشور، از قوانین متناقض برای جریمه، دستگیری خودسرانه و محاکمه افرادی که مرتکب هیچ خشونت نشده اند، بهره برداری کرده اند.
تا جایی که به پلیس فرانسه مربوط میشود، دادههای جمع آوری شده توسط سازمانهای غیردولتی و روزنامه نگاران حاکی از خشونت غیرقابل انکار پلیس فرانسه به ویژه زمانی که صحبت از مقابله پلیس با جمعیتهای معترض به میان میآید، است.
خشونت پلیس در فرانسه در دوره اعتراضهای طولانی مدت «جلیقه زردها» بیش از هر زمانی خود را مشخص کرد.
از آغاز ماه دسامبر ۲۰۱۹ یعنی زمان آغاز جنبش جلیقه زرد در فرانسه، تنها یک روزنامه نگار چهار مورد مرگ، ۳۴۴ مورد جراحت سر، ۲۹ مورد جراحت شکمی و ۵ قطع دست را در میان معترضان شامل خبرنگاران، دانش آموزان دبیرستانی و عابران و … ثبت کرد.
آمارهای کلی نشان میدهند که اعتراضات جلیقه زردها در فرانسه به کشته شدن ۱۱ نفر منجر شد؛ ضمن این که ۵ نفر قطع دست، ۲۳ نفر کور و 2 هزار نفر شامل ۹۵ خبرنگار و ۴۰ دانشآموز و ۳۰ داوطلب امدادی مجروح شدند.
مهم ترین علت خشونت بی پایان پلیس علیه معترضان در این کشور، مسلح بودنش به تسلیحات سنگین است.
پلیس فرانسه مانند پلیس انگلیس در اعمال خشونت به بیماری نژادپرستی مبتلاست.
اگرچه «امانوئل مکرون»، رئیس جمهور فرانسه از «مدرن سازی سیاست امنیت عمومی» در این کشور سخن میگوید، گزارشها از تداوم خشونت پلیس حکایت دارند.
عفو بین الملل در سالهای اخیر همواره بر جراحات شدید معترضان در سراسر فرانسه تاکید کرده و خواستار واکنش فوری مقامهای فرانسه به استفاده بیش از حد زور در پلیس این کشور شده است.
این سازمان همچنین خواستار ایجاد یک نهاد مستقل برای بررسی شکایات علیه افسران مجری قانون است و از دولت فرانسه خواسته که استفاده از نارنجکهای انفجاری در عملیات پلیس را ممنوع کند.
پا نهادن متحدان خاورمیانه ای آمریکا در مسیر رویکرد دوگانه غربی
اگر به هر دلیل و با هر انگیزه ای بتوان از موضع گیری مداخله جویانه و استاندارد دوگانه کشورهای غربی در مورد تحولات اخیر در ایران چشمپوشی کرد، موضع گیری کشورهایی مانند عربستان در این باره را فقط میتوان به عنوان یک طنز تلخ مورد بررسی قرار داد.
کشوری که؛ در یک روز ۸۱ نفر عمدتا شیعه را اعدام می کند، کاروانهای سرکوبش را به صورت متناوب به سمت مناطق شیعه نشین در شمال شرق کشور گسیل میکند، نیروهای سرکوب را برای خاموش کردن اعتراضهای مردمی به کشورهای همسایه اعزام میکند، زندانهای بدنامش اسامی زندانیان عقیدتی فوت شده را در فهرستهای گاه به گاه منتشر میکنند؛ با تشکیل ائتلافی، فقیرترین کشور غرب آسیا را با اهداف جاه طلبانه تحت حملات هوایی و زمینی و محاصره بی حاصل تقریبا دو دهه ای قرار میدهد، کودکان و خردسالان را به اتهام شرکت در اعتراضهای مردمی به اعدام محکوم میکند، فقط در سایه چتر حمایت و به دلیل ناشنوا و نابینایی حقوق بشری غرب میتواند در زمینه حقوق بشر ابراز کند.
نقض حقوق بشر در عربستان و متحدانش در حاشیه خلیج فارس با اسناد و شواهد مستدل و متقنی مستند شده است و این مدعا غیر قابل انکار و کتمان است.
به عنوان مثال، بحرین در مواجهه با اعتراضهای مسالمت آمیز مردمی در سالهای ۲۰۱۱ و پس از آن با همکاری عربستان، حمامی از خون به راه انداخت.
چرایی موضع گیری دوگانه رسانهها و کشورهای غربی و همراهانشان
در هیچ یک از مصادیقی که در بالا به آنها اشاره شد، هیچگاه مدعیان حقوق بشر و متحدانشان در مواجهه با نقض حقوق بشر، برای اعمال تحریم دست به قلم نشده و گروه یا ائتلافی را برای این اقدام تشکیل ندادند.
آنها و رسانههایشان هرگز علنا و آشکارا از اغتشاشگران یا حتی معترضان مسالمت آمیز اعلام حمایت نکرده و برای ارائه کمک به آنها در هر زمینه ای اعلام آمادگی نکردند؛ چه برسد به اعلام آمادگی برای فراهم کردن سختافزارها یا نرمافزارهای اینترنتی برای راحتی ارتباط اغتشاشگران.
مرور این موضع گیریها از یک سو و برخورد دولت و پلیس کشورهای مذکور با اغتشاشگران و حتی معترضان مسالمت آمیز از سوی دیگر جای شکی در نیات و مقاصد کشورها و سازمان مختلف از اعلام موضع در قبال تحولات اخیر در ایران نمیگذارد.
موضع گیری کشورهای مذکور درباره تحولات اخیر در ایران، براساس استانداردهای دوگانه و البته در چارچوب انگیزههای سیاسی اتخاذ شده و اهدافی را دنبال میکند که خوشبختانه تاکنون دست نیافتنی مانده اند.
انتهای پیام/