اسفندقه: نباید شعر آیینی را مختص خود بدانیم/ باید مجموعه شعر «حریات» را منتشر كنیم
مرتضی امیری اسفندقه در نشست «دگرخند» گفت: باید مجموعهای با عنوان «حریات» از اشعار شاعران معاصر منتشر كنیم كه به طور واضح درخصوص دین شعر نسرودهاند اما بطن برخی از اشعارشان دینی است.
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه فرهنگی به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری، صد و چهارمین نشست «دگرخند» با موضوع شعر آیینی با نگاهی به آثار و اشعار شاعران طنز پرداز دوشنبه 24 آبان ماه در حوزه هنری برگزار شد.
در این نشست كه مهدی فرج الهی اجرای آن را برعهده داشت؛ اساتیدی چون امیری اسفندقه، عباس احمدی و ناصر فیض حضور داشتند و پیرامون نگاه آیینی در اشعار پارسی سرایان گذشته و معاصر به بحث و گفتوگو نشستند.
در ابتدای این نشست، امیری اسفندقه پیرامون شعر آیینی در ادبیات فارسی گفت: ما از ابتدا در ادبیات و شعر فارسی با شعر آیینی مواجه هستیم؛ هرچند در فرهنگنامه دهخدا در باره معنای آیین بیش از 70 تا 80 معنا اختصاص داده شده است اما ادبیات آیینی امروز نهایتا دو تا سه معنای كاربردی در دست دارد.
وی ادامه داد: شعر فارسی در همه حوزهها آیینی بوده و اگر جز این بود امروز چیزی از شعر فارسی به جا نمیماند.
اسفندقه هنر را در همه ساحتهای خود امری آیینی خواند و اظهار داشت: هنر به طور كل آیینی است؛ به طور اعم هر هنری از هر هنرمندی چه هنرمندان دینی و چه غیر دینی همه و همه جان آیینی در خود دارند. تی اس الیوت جایی می گوید «ادبیات كارش این است كه مخاطب را از زمین بكند و به آسمان برساند.»
وی اضافه كرد: آیا در نگاهی فرجامی میتوانیم بین دین و آیین جدایی بگذاریم؟ آیا دین مخالفتی با آیین دارد؟ بر این اساس، مشاهده میكنیم كه شاعر سنتگرای ایران، فردوسی طوسی، در بسیاری از اشعارش ترجمهای از قران كریم را می توان یافت. به عنوان نمونه شخصیت فریدون و زمانهای كه در آن زندگی میكند بسیار شبیه شخصیت حضرت موسی(ع) است، همینطور شخصیت سیاوش كه شبیه شخصیت ابراهیم(ع) است و سودابه كه شبیه شخصیت زلیخاست. میبینیم كه كتاب آیینی ما (شاهنامه) چقدر با دین ما گره خورده است.
شاعر «رستاخیز حركات» ناصر خسرو قبادیانی را به معنای اعم و اخص كلمه شاعر آیینی و دفاع مقدس خواند و درخصوص اشعار آیینی حافظ شیرازی گفت: اگر با نقد رولان بارت به اشعار حافظ و شاعران دیگر نگاه شود كه نقد روزگار و كمال كار هنرمند را مورد بررسی قرار میدهد؛ حافظ جز شعر مشهور «رندان تشنه لب» كه در قدیم به نام «حریه» تدریس میشد (چرا كه زبان حال «حر بن ریاحی» است)؛ اشعار بسیاری در حوزه شعر آیینی دارد كه به عنوان نمونه غزل:
قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود
ور نه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر نبود
من دیوانه چو زلف تو رها میكردم
هیچ لایقترم از حلقه زنجیر نبود
یا رب این آینه حسن چه جوهر دارد
كه در او آه مرا قوت تأثیر نبود
سر ز حسرت به در میكدهها بركردم
چون شناسای تو در صومعه یك پیر نبود
نازنینتر ز قدت در چمن ناز نرست
خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود
تا مگر همچو صبا باز به كوی تو رسم
حاصلم دوش به جز ناله شبگیر نبود
آن كشیدم ز تو ای آتش هجران كه چو شمع
جز فنای خودم از دست تو تدبیر نبود
آیتی بود عذاب انده حافظ بی تو
كه بر هیچ كسش حاجت تفسیر نبود
به عنوان غزل «سجادیه» است كه بند بند آن را میتوان در توصیف حضرت سجاد(ع) دید؛ نمیخواهم بگویم كه این غزل مخصوص امام سجاد(ع) سروده شده است اما اگر به نقد روزگار و كمال كار معتقد باشیم حتما میتوانیم این غزل را همچنان كه گذشتگان آن را غزل سجادیه نامیدند ما هم در آن امام سجاد(ع) را بیابیم.
و یا این غزل از حافظ نمونه كاملی از «مسلمیه» است:
یاد باد آن كه ز ما وقت سفر یاد نكرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نكرد
آن جوان بخت كه میزد رقم خیر و قبول
بنده پیر ندانم ز چه آزاد نكرد
كاغذین جامه به خوناب بشویم كه فلك
رهنمونیم به پای علم داد نكرد
دل به امید صدایی كه مگر در تو رسد
نالهها كرد در این كوه كه فرهاد نكرد
سایه تا بازگرفتی ز چمن مرغ سحر
آشیان در شكن طره شمشاد نكرد
شاید ار پیك صبا از تو بیاموزد كار
زان كه چالاكتر از این حركت باد نكرد
كلك مشاطه صنعش نكشد نقش مراد
هر كه اقرار بدین حسن خداداد نكرد
مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق
كه بدین راه بشد یار و ز ما یاد نكرد
غزلیات عراقیست سرود حافظ
كه شنید این ره دلسوز كه فریاد نكرد
حافظ در غزلی دیگر در رسای ابالفضل العباس(ع) این طور میسراید:
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین كوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمیآید به چشم غم پرست
بس كه در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
گر كمیت اشك گلگونم نبودی گرم رو
كی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع
در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست
این دل زار نزار اشك بارانم چو شمع
در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست
ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع
بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است
با كمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع
كوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت
تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع
همچو صبحم یك نفس باقیست با دیدار تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع
سرفرازم كن شبی از وصل خود ای نازنین
تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع
آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت
آتش دل كی به آب دیده بنشانم چو شمع
حافظ در پرتو شعر آیینی غزل روضههایی نیز مانند این غزل دارد:
میر من خوش میروی كاندر سر و پا میرمت
خوش خرامان شو كه پیش قد رعنا میرمت
گفته بودی كی بمیری پیش من تعجیل چیست
خوش تقاضا میكنی پیش تقاضا میرمت
عاشق و مخمور و مهجورم بت ساقی كجاست
گو كه بخرامد كه پیش سروبالا میرمت
آن كه عمری شد كه تا بیمارم از سودای او
گو نگاهی كن كه پیش چشم شهلا میرمت
گفتهای لعل لبم هم درد بخشد هم دوا
گاه پیش درد و گه پیش مداوا میرمت
خوش خرامان میروی چشم بد از روی تو دور
دارم اندر سر خیال آن كه در پا میرمت
گر چه جای حافظ اندر خلوت وصل تو نیست
ای همه جای تو خوش پیش همه جا میرمت
و یا شعر مشهور این شاعر در خصوص اهل بیت(ع) بدون هیچ تعصبی میتوان گفت این شعر در رثای اهل بیت عصمت و طهارت(ع) سروده شده است:
خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
گر تو بیداد كنی شرط مروت نبود
ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نپسندی
آنچه در مذهب ارباب طریقت نبود
خیره آن دیده كه آبش نبرد گریه عشق
تیره آن دل كه در او شمع محبت نبود
دولت از مرغ همایون طلب و سایه او
زان كه با زاغ و زغن شهپر دولت نبود
گر مدد خواستم از پیر مغان عیب مكن
شیخ ما گفت كه در صومعه همت نبود
چون طهارت نبود كعبه و بتخانه یكیست
نبود خیر در آن خانه كه عصمت نبود
حافظا علم و ادب ورز كه در مجلس شاه
هر كه را نیست ادب لایق صحبت نبود
شاعر مجموعه شعر «گاهی خجالت میكشم از اینكه انسانم» حافظ را شاعری طناز خواند كه با همه واژههایی كه در دین و سنت مقدس بوده است بازی و طنازی كرده است اما همیشه احترامی ویژه به قرآن و محرم و عاشورا داشته است؛ وی اظهار داشت: آنچه شعر حافظ را تا به امروز نگه داشته است همین اشارتهای آیینی است. این در حالی است كه در زمانه او شاعران بزرگی شعر می سرودند ولی تنها او ماند. شعر حافظ تغزل، توسل و ترجمه را توأمان دارد.
شاعر «دهلی ستاره بود» معتقد است مضامینی آیینی بدون در نظر گرفتن شخصیت شاعر در شعرهای ماندگار احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث و فروغ فرخزاد وجود دارد.
وی با اشاره به برخی از اشعار این شاعران به بررسی وجوه مضمونی شعر آیینی در این اشعار پرداخت. اسفندقه به عنوان نمونه شعر:
گر بدین سان زیست باید پست
من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوائی نیاویزم
بر بلند كاج خشك كوچه بن بست
گر بدین سان زیست باید پاك
من چه ناپاكم اگر ننشانم از
ایمان خود، چون كوه
یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاك!
را ترجمهای آزاد از «هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة» خواند و گفت: بسیاری از اشعار معاصر با گونههای مختلف و شاعرانی كه نام و زندگی آن ها دینی نبوده است، بطنی آیینی دارند.
اسفندقه تأكید كرد: باید مجموعه شعری با عنوان «حریات» منتشر كنیم؛ اشعاری كه در این مجموعه جمع آوری میشود میتواند از اشعار شاعران معاصری باشد كه دین خود را علنی نكردهاند و به طور واضح در خصوص دین و آیین شعر نسرودهاند اما بطن برخی از اشعارشان آیینی است و مسائل دین را بیان كرده اند. به عنوان نمونه شعر بلند «خدای را مسجد من كجاست؟» از شاملو مشخصا در مورد دین صحبت میكند.
اسفندقه با بیان اینكه نباید شعر آیینی را مختص خود بدانیم تشریح كرد: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مقولهای به عنوان شعر آیینی شكل گرفت اما نباید شعر آیینی را مختص خود بدانیم؛ چرا كه آخرین متن هنرمند بیانگر بطن اوست و ما باید همچون امام حسین(ع) كه پس از بازگشت «حر بن یزید ریاحی» او را «حر بن ریاحی» خواند و یزید را از نامش زدود، ما نیز بطن متن شاعر را ببینم و اگر نمونههای از بطن آیینی پیدا میكنیم آن ها را بیان كنیم و به شخصیت و گذشته شاعرش كاری نداشته باشیم.
در ادامه این نشست، عباس احمدی شاعر و طنز پرداز درخصوص شعر آیینی گفت: ادبیات آیینی از دهه 80 و با نام گذاری استاد علی مجاهدی شكل جدی به خود گرفت و برای اولین بار بر روی این واژه تاكید شد.
وی در خصوص شعر آیینی شاعران طنزپرداز اظهار داشت: شاعران طنز پرداز در حوزه شعر آیینی بیشتر در حوزه ادراكی و حماسی و با نگاهی اجتماعی و نقادانه شعر آیینی می سرایند. شاعران طنزپرداز در این حوزه بیشتر شاعران حماسی هستند تا شاعر هیئت.
شاعر مجموعه شعر «مخزن الاشرار» گفت: شاعرانی چون عمران صراحی، ناصر فیض، ابورتراب جلی، سعید اسماعیلی، امید مهدی نژاد و استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد از جمله شاعران طنز پردازی هستند كه اشعار آیینی بسیاری خوبی دارند كه این شاعران نیز شعر آیینی توصیفی محض ندارند و سعی دارند سوگ و معرفت را با هم در اشعار خود به كار ببرند.
در پایان این نشست، شاعران طنزپرداز حاضر در جلسه اشعار آیینی خود را برای حضار قرائت كردند.
در این نشست كه مهدی فرج الهی اجرای آن را برعهده داشت؛ اساتیدی چون امیری اسفندقه، عباس احمدی و ناصر فیض حضور داشتند و پیرامون نگاه آیینی در اشعار پارسی سرایان گذشته و معاصر به بحث و گفتوگو نشستند.
در ابتدای این نشست، امیری اسفندقه پیرامون شعر آیینی در ادبیات فارسی گفت: ما از ابتدا در ادبیات و شعر فارسی با شعر آیینی مواجه هستیم؛ هرچند در فرهنگنامه دهخدا در باره معنای آیین بیش از 70 تا 80 معنا اختصاص داده شده است اما ادبیات آیینی امروز نهایتا دو تا سه معنای كاربردی در دست دارد.
وی ادامه داد: شعر فارسی در همه حوزهها آیینی بوده و اگر جز این بود امروز چیزی از شعر فارسی به جا نمیماند.
اسفندقه هنر را در همه ساحتهای خود امری آیینی خواند و اظهار داشت: هنر به طور كل آیینی است؛ به طور اعم هر هنری از هر هنرمندی چه هنرمندان دینی و چه غیر دینی همه و همه جان آیینی در خود دارند. تی اس الیوت جایی می گوید «ادبیات كارش این است كه مخاطب را از زمین بكند و به آسمان برساند.»
وی اضافه كرد: آیا در نگاهی فرجامی میتوانیم بین دین و آیین جدایی بگذاریم؟ آیا دین مخالفتی با آیین دارد؟ بر این اساس، مشاهده میكنیم كه شاعر سنتگرای ایران، فردوسی طوسی، در بسیاری از اشعارش ترجمهای از قران كریم را می توان یافت. به عنوان نمونه شخصیت فریدون و زمانهای كه در آن زندگی میكند بسیار شبیه شخصیت حضرت موسی(ع) است، همینطور شخصیت سیاوش كه شبیه شخصیت ابراهیم(ع) است و سودابه كه شبیه شخصیت زلیخاست. میبینیم كه كتاب آیینی ما (شاهنامه) چقدر با دین ما گره خورده است.
شاعر «رستاخیز حركات» ناصر خسرو قبادیانی را به معنای اعم و اخص كلمه شاعر آیینی و دفاع مقدس خواند و درخصوص اشعار آیینی حافظ شیرازی گفت: اگر با نقد رولان بارت به اشعار حافظ و شاعران دیگر نگاه شود كه نقد روزگار و كمال كار هنرمند را مورد بررسی قرار میدهد؛ حافظ جز شعر مشهور «رندان تشنه لب» كه در قدیم به نام «حریه» تدریس میشد (چرا كه زبان حال «حر بن ریاحی» است)؛ اشعار بسیاری در حوزه شعر آیینی دارد كه به عنوان نمونه غزل:
قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود
ور نه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر نبود
من دیوانه چو زلف تو رها میكردم
هیچ لایقترم از حلقه زنجیر نبود
یا رب این آینه حسن چه جوهر دارد
كه در او آه مرا قوت تأثیر نبود
سر ز حسرت به در میكدهها بركردم
چون شناسای تو در صومعه یك پیر نبود
نازنینتر ز قدت در چمن ناز نرست
خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود
تا مگر همچو صبا باز به كوی تو رسم
حاصلم دوش به جز ناله شبگیر نبود
آن كشیدم ز تو ای آتش هجران كه چو شمع
جز فنای خودم از دست تو تدبیر نبود
آیتی بود عذاب انده حافظ بی تو
كه بر هیچ كسش حاجت تفسیر نبود
به عنوان غزل «سجادیه» است كه بند بند آن را میتوان در توصیف حضرت سجاد(ع) دید؛ نمیخواهم بگویم كه این غزل مخصوص امام سجاد(ع) سروده شده است اما اگر به نقد روزگار و كمال كار معتقد باشیم حتما میتوانیم این غزل را همچنان كه گذشتگان آن را غزل سجادیه نامیدند ما هم در آن امام سجاد(ع) را بیابیم.
و یا این غزل از حافظ نمونه كاملی از «مسلمیه» است:
یاد باد آن كه ز ما وقت سفر یاد نكرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نكرد
آن جوان بخت كه میزد رقم خیر و قبول
بنده پیر ندانم ز چه آزاد نكرد
كاغذین جامه به خوناب بشویم كه فلك
رهنمونیم به پای علم داد نكرد
دل به امید صدایی كه مگر در تو رسد
نالهها كرد در این كوه كه فرهاد نكرد
سایه تا بازگرفتی ز چمن مرغ سحر
آشیان در شكن طره شمشاد نكرد
شاید ار پیك صبا از تو بیاموزد كار
زان كه چالاكتر از این حركت باد نكرد
كلك مشاطه صنعش نكشد نقش مراد
هر كه اقرار بدین حسن خداداد نكرد
مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق
كه بدین راه بشد یار و ز ما یاد نكرد
غزلیات عراقیست سرود حافظ
كه شنید این ره دلسوز كه فریاد نكرد
حافظ در غزلی دیگر در رسای ابالفضل العباس(ع) این طور میسراید:
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین كوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمیآید به چشم غم پرست
بس كه در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
گر كمیت اشك گلگونم نبودی گرم رو
كی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع
در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست
این دل زار نزار اشك بارانم چو شمع
در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست
ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع
بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است
با كمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع
كوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت
تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع
همچو صبحم یك نفس باقیست با دیدار تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع
سرفرازم كن شبی از وصل خود ای نازنین
تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع
آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت
آتش دل كی به آب دیده بنشانم چو شمع
حافظ در پرتو شعر آیینی غزل روضههایی نیز مانند این غزل دارد:
میر من خوش میروی كاندر سر و پا میرمت
خوش خرامان شو كه پیش قد رعنا میرمت
گفته بودی كی بمیری پیش من تعجیل چیست
خوش تقاضا میكنی پیش تقاضا میرمت
عاشق و مخمور و مهجورم بت ساقی كجاست
گو كه بخرامد كه پیش سروبالا میرمت
آن كه عمری شد كه تا بیمارم از سودای او
گو نگاهی كن كه پیش چشم شهلا میرمت
گفتهای لعل لبم هم درد بخشد هم دوا
گاه پیش درد و گه پیش مداوا میرمت
خوش خرامان میروی چشم بد از روی تو دور
دارم اندر سر خیال آن كه در پا میرمت
گر چه جای حافظ اندر خلوت وصل تو نیست
ای همه جای تو خوش پیش همه جا میرمت
و یا شعر مشهور این شاعر در خصوص اهل بیت(ع) بدون هیچ تعصبی میتوان گفت این شعر در رثای اهل بیت عصمت و طهارت(ع) سروده شده است:
خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
گر تو بیداد كنی شرط مروت نبود
ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نپسندی
آنچه در مذهب ارباب طریقت نبود
خیره آن دیده كه آبش نبرد گریه عشق
تیره آن دل كه در او شمع محبت نبود
دولت از مرغ همایون طلب و سایه او
زان كه با زاغ و زغن شهپر دولت نبود
گر مدد خواستم از پیر مغان عیب مكن
شیخ ما گفت كه در صومعه همت نبود
چون طهارت نبود كعبه و بتخانه یكیست
نبود خیر در آن خانه كه عصمت نبود
حافظا علم و ادب ورز كه در مجلس شاه
هر كه را نیست ادب لایق صحبت نبود
شاعر مجموعه شعر «گاهی خجالت میكشم از اینكه انسانم» حافظ را شاعری طناز خواند كه با همه واژههایی كه در دین و سنت مقدس بوده است بازی و طنازی كرده است اما همیشه احترامی ویژه به قرآن و محرم و عاشورا داشته است؛ وی اظهار داشت: آنچه شعر حافظ را تا به امروز نگه داشته است همین اشارتهای آیینی است. این در حالی است كه در زمانه او شاعران بزرگی شعر می سرودند ولی تنها او ماند. شعر حافظ تغزل، توسل و ترجمه را توأمان دارد.
شاعر «دهلی ستاره بود» معتقد است مضامینی آیینی بدون در نظر گرفتن شخصیت شاعر در شعرهای ماندگار احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث و فروغ فرخزاد وجود دارد.
وی با اشاره به برخی از اشعار این شاعران به بررسی وجوه مضمونی شعر آیینی در این اشعار پرداخت. اسفندقه به عنوان نمونه شعر:
گر بدین سان زیست باید پست
من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوائی نیاویزم
بر بلند كاج خشك كوچه بن بست
گر بدین سان زیست باید پاك
من چه ناپاكم اگر ننشانم از
ایمان خود، چون كوه
یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاك!
را ترجمهای آزاد از «هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة» خواند و گفت: بسیاری از اشعار معاصر با گونههای مختلف و شاعرانی كه نام و زندگی آن ها دینی نبوده است، بطنی آیینی دارند.
اسفندقه تأكید كرد: باید مجموعه شعری با عنوان «حریات» منتشر كنیم؛ اشعاری كه در این مجموعه جمع آوری میشود میتواند از اشعار شاعران معاصری باشد كه دین خود را علنی نكردهاند و به طور واضح در خصوص دین و آیین شعر نسرودهاند اما بطن برخی از اشعارشان آیینی است و مسائل دین را بیان كرده اند. به عنوان نمونه شعر بلند «خدای را مسجد من كجاست؟» از شاملو مشخصا در مورد دین صحبت میكند.
اسفندقه با بیان اینكه نباید شعر آیینی را مختص خود بدانیم تشریح كرد: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مقولهای به عنوان شعر آیینی شكل گرفت اما نباید شعر آیینی را مختص خود بدانیم؛ چرا كه آخرین متن هنرمند بیانگر بطن اوست و ما باید همچون امام حسین(ع) كه پس از بازگشت «حر بن یزید ریاحی» او را «حر بن ریاحی» خواند و یزید را از نامش زدود، ما نیز بطن متن شاعر را ببینم و اگر نمونههای از بطن آیینی پیدا میكنیم آن ها را بیان كنیم و به شخصیت و گذشته شاعرش كاری نداشته باشیم.
در ادامه این نشست، عباس احمدی شاعر و طنز پرداز درخصوص شعر آیینی گفت: ادبیات آیینی از دهه 80 و با نام گذاری استاد علی مجاهدی شكل جدی به خود گرفت و برای اولین بار بر روی این واژه تاكید شد.
وی در خصوص شعر آیینی شاعران طنزپرداز اظهار داشت: شاعران طنز پرداز در حوزه شعر آیینی بیشتر در حوزه ادراكی و حماسی و با نگاهی اجتماعی و نقادانه شعر آیینی می سرایند. شاعران طنزپرداز در این حوزه بیشتر شاعران حماسی هستند تا شاعر هیئت.
شاعر مجموعه شعر «مخزن الاشرار» گفت: شاعرانی چون عمران صراحی، ناصر فیض، ابورتراب جلی، سعید اسماعیلی، امید مهدی نژاد و استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد از جمله شاعران طنز پردازی هستند كه اشعار آیینی بسیاری خوبی دارند كه این شاعران نیز شعر آیینی توصیفی محض ندارند و سعی دارند سوگ و معرفت را با هم در اشعار خود به كار ببرند.
در پایان این نشست، شاعران طنزپرداز حاضر در جلسه اشعار آیینی خود را برای حضار قرائت كردند.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *