ریشههای شکلگیری وال استریت آمریکایی/ اقلیت 99 درصدی!
کارشناسان منشاء آغاز تظاهرات وال استریت را بحرانی میدانند که در سال 2008 سراسر آمریکا ، اروپای غربی و بطور کلی کشورهای تابع الگوی نئولیبرال را در برگرفته بود؛ بحرانی که دولتهای غربی برای علاج آن و کمک به اقلیت ثروتمند، به حذف بودجه بهداشت عمومی و آموزش عمومی، مبادرت ورزید.
خبرگزاری میزان -
گروه سیاسی: رهبر معظم انقلاب شنبه شب در دیدار با اساتید دانشگاهها و پژوهشگران کشور، فرمودند: «اگر آینده مطلوب مورد نظر، ایرانی مقتدر، عزتمند، مستقل، متدین، ثروتمند و برخوردار از عدالت، و دارای حکومتی مردمی، پاک، جهادگر، دلسوز و پرهیزگار باشد، ضروری است دانشگاهها آراسته به این شاخص ها باشند و نسل جوان را معتقد و مومن به این عناصر تربیت کنند».
معظم له همچنین در همین راستا، اشاره کردند که «اگر در دانشگاهها به این شاخصها اهمیت داده نشود، در آینده، ایرانی وابسته، از لحاظ فرهنگی رها شده، مبتلا به گسستهای اجتماعی و قومی و مذهبی و سیاسی، و دارای حاکمیت اشرافی را شاهد خواهیم بود. نتیجه چنین آینده ای، کشوری خواهد بود با قله های ثروت در کنار دره های بدبختی و نابسامانی و محرومیت که نمونه بارز آن جامعه امریکا یا وال استریت امریکایی است و در چنین آینده ای، همه اقشار جامعه از رفاه برخوردار نخواهند بود و کشور، درواقع وال استریت ایرانی خواهد بود».
اشاره رهبر معظم انقلاب به پدیده "وال استریت آمریکایی" و امکان سرایت این پدیده به جامعه ایران و شکل گیری "وال استریت ایرانی" در صورت سهل انگاری، از نکات قابل توجهی بود که تحلیلگران و صاحبنظران ظرف 48 ساعت اخیر به آن پرداختند.
اما وال استریت آمریکایی که مورد اشاره رهبر انقلاب قرار گرفت، به جنبشی اطلاق می شود که در سپتامبر 2011 در نیویورک آغاز شد و به تدریج به سایر نقاط کشور آمریکا و حتی برخی کشورهای اروپایی تابع الگوی نئولیبرال و سرمایهداری لجام گسیخته سرایت کرد.
اعضای جنبش وال استریت که خود را 99 درصد از جامعه آمریکا می دانستند، معتقد بودند عدالت در این جامعه توسط سرمایه داران و صاحبان صنایع و شرکت های التقاطی((conglomerate ذبح شده است و منطق کسب سود بیشتر، جامعه آمریکا را از هویت، عدالت، برابری، آزادی و سایر مفاهیم متعالی جوامع بشری تهی کرده است.
اولین نشانه ظهور این جنبش به روز 17 سپتامبر 2011 باز میگردد؛ در این روز تعدادی از فعالان مدنی و اجتماعی در برابر ساختمان بورس اوراق بهادار نیویورک در خیایان وال استریت تجمع کردند و اعلام کردند تا زمانی که به خواسته هایشان رسیدگی نشود ، به تجمع خود پایان نخواهند داد.خواستههایی که گستردگی آنها از بیمه تامین اجتماعی تا پایان بخشیدن به جنگها و اشغالگریهای آمریکا در جهان و ایجاد شغل برای جوانان آمریکایی را شامل میشد.
معترضان جنبش وال استریت معتقد بودند عامل و مسبب تمام مشکلات و معضلات جامعه آمریکا و شکاف طبقاتی لجام گسیخته این کشور، مدیران مالی و پولی مستقر در وال استریت هستند که با کاغذبازی و رانت اطلاعاتی به سودهای هنگفت دست پیدا می کنند و مکتب اصالت سود را مقدس میشمارند.
اعضای جنبش وال استریت در وب سایت شان، خود را اینگونه معرفی کردند:«ما 99 درصدی هستیم که از خانههای خود بیرون رانده شدهایم. ما از خدمات درمانی مطلوب محروم بودهایم. ما از آلودگی محیط زیست رنج میبریم. ما ساعات طولانی را برای مقدار اندکی دستمزد و بدون بهرهمندی از حقوق قانونی خود سخت کار میکنیم، البته اگر بتوانیم کاری پیدا کنیم. در حالی که یک درصد دیگر از همه چیز برخوردار است، ما از هیچ چیز برخوردار نیستیم. ما 99 درصد جامعه هستیم»
اعتراض به مسائل و معضلاتی همچون فقر، بیکاری، قدرت و نفوذ شرکتهای بزرگ، نابرابری اجتماعی، جنگهای خاورمیانه، بدهی دانشجویان و پاداشهای زیاد برای مجریان وال استریت، از جمله اهداف آغاز این جنبش اعلام شده بود. تظاهرکنندگان وال استریتی همچنین خواهان وضع مالیات بیشتر بر طبقه ثروتمند و پاسخگویی بانکها در قبال اقداماتشان بودند که به بحران اقتصادی آمریکا دامن زده است.
به گزارش میزان، کارشناسان منشاء آغاز تظاهرات وال استریت را بحرانی میدانند که در سال 2008 سراسر آمریکا ، اروپای غربی و بطور کلی کشورهای تابع الگوی نئولیبرال را در برگرفته بود؛ بحرانی که دولتهای غربی برای علاج آن و کمک به اقلیت ثروتمند، به حذف بودجه بهداشت عمومی و آموزش عمومی، مبادرت ورزید.
در گزارشی که در آگوست 2013 توسط مرکز پژوهشهای کنگره آمریکا منتشر شده بود،آمده بود که رویکرد نهادها و بنگاههای مالی و اقتصادی آمریکا به شکل گیری جنبش اعتراضی اشغال وال استریت کمک زیادی کرده است. در این گزارش اشاره شده است که اگر چه اعتراضات جنبش اشغال وال استریت که از سپتامبر سال 2011 آغاز شد، تقاضای واحد و مشخصی را مطرح نکرده و معترضان نمایانگر طیف وسیعی از نگرش ها، خواسته و اعتراض ها هستند اما شاید بتوان از گسترش فاصله طبقاتی میان یک درصد ثروتمند جامعه که شامل بانکداران و مدیران نهادهای مالی می شود و 99 درصد دیگر جامعه به عنوان نگرانی اصلی اشغال کنندگان وال استریت یاد کرد. به اعتقاد معترضان، ثروت و قدرت هنگفتی در اختیار یک درصدی قرار گرفته که علاقهای به بهبود سلامت اقتصاد ندارند.
معظم له همچنین در همین راستا، اشاره کردند که «اگر در دانشگاهها به این شاخصها اهمیت داده نشود، در آینده، ایرانی وابسته، از لحاظ فرهنگی رها شده، مبتلا به گسستهای اجتماعی و قومی و مذهبی و سیاسی، و دارای حاکمیت اشرافی را شاهد خواهیم بود. نتیجه چنین آینده ای، کشوری خواهد بود با قله های ثروت در کنار دره های بدبختی و نابسامانی و محرومیت که نمونه بارز آن جامعه امریکا یا وال استریت امریکایی است و در چنین آینده ای، همه اقشار جامعه از رفاه برخوردار نخواهند بود و کشور، درواقع وال استریت ایرانی خواهد بود».
اشاره رهبر معظم انقلاب به پدیده "وال استریت آمریکایی" و امکان سرایت این پدیده به جامعه ایران و شکل گیری "وال استریت ایرانی" در صورت سهل انگاری، از نکات قابل توجهی بود که تحلیلگران و صاحبنظران ظرف 48 ساعت اخیر به آن پرداختند.
اما وال استریت آمریکایی که مورد اشاره رهبر انقلاب قرار گرفت، به جنبشی اطلاق می شود که در سپتامبر 2011 در نیویورک آغاز شد و به تدریج به سایر نقاط کشور آمریکا و حتی برخی کشورهای اروپایی تابع الگوی نئولیبرال و سرمایهداری لجام گسیخته سرایت کرد.
اعضای جنبش وال استریت که خود را 99 درصد از جامعه آمریکا می دانستند، معتقد بودند عدالت در این جامعه توسط سرمایه داران و صاحبان صنایع و شرکت های التقاطی((conglomerate ذبح شده است و منطق کسب سود بیشتر، جامعه آمریکا را از هویت، عدالت، برابری، آزادی و سایر مفاهیم متعالی جوامع بشری تهی کرده است.
اولین نشانه ظهور این جنبش به روز 17 سپتامبر 2011 باز میگردد؛ در این روز تعدادی از فعالان مدنی و اجتماعی در برابر ساختمان بورس اوراق بهادار نیویورک در خیایان وال استریت تجمع کردند و اعلام کردند تا زمانی که به خواسته هایشان رسیدگی نشود ، به تجمع خود پایان نخواهند داد.خواستههایی که گستردگی آنها از بیمه تامین اجتماعی تا پایان بخشیدن به جنگها و اشغالگریهای آمریکا در جهان و ایجاد شغل برای جوانان آمریکایی را شامل میشد.
معترضان جنبش وال استریت معتقد بودند عامل و مسبب تمام مشکلات و معضلات جامعه آمریکا و شکاف طبقاتی لجام گسیخته این کشور، مدیران مالی و پولی مستقر در وال استریت هستند که با کاغذبازی و رانت اطلاعاتی به سودهای هنگفت دست پیدا می کنند و مکتب اصالت سود را مقدس میشمارند.
اعضای جنبش وال استریت در وب سایت شان، خود را اینگونه معرفی کردند:«ما 99 درصدی هستیم که از خانههای خود بیرون رانده شدهایم. ما از خدمات درمانی مطلوب محروم بودهایم. ما از آلودگی محیط زیست رنج میبریم. ما ساعات طولانی را برای مقدار اندکی دستمزد و بدون بهرهمندی از حقوق قانونی خود سخت کار میکنیم، البته اگر بتوانیم کاری پیدا کنیم. در حالی که یک درصد دیگر از همه چیز برخوردار است، ما از هیچ چیز برخوردار نیستیم. ما 99 درصد جامعه هستیم»
اعتراض به مسائل و معضلاتی همچون فقر، بیکاری، قدرت و نفوذ شرکتهای بزرگ، نابرابری اجتماعی، جنگهای خاورمیانه، بدهی دانشجویان و پاداشهای زیاد برای مجریان وال استریت، از جمله اهداف آغاز این جنبش اعلام شده بود. تظاهرکنندگان وال استریتی همچنین خواهان وضع مالیات بیشتر بر طبقه ثروتمند و پاسخگویی بانکها در قبال اقداماتشان بودند که به بحران اقتصادی آمریکا دامن زده است.
به گزارش میزان، کارشناسان منشاء آغاز تظاهرات وال استریت را بحرانی میدانند که در سال 2008 سراسر آمریکا ، اروپای غربی و بطور کلی کشورهای تابع الگوی نئولیبرال را در برگرفته بود؛ بحرانی که دولتهای غربی برای علاج آن و کمک به اقلیت ثروتمند، به حذف بودجه بهداشت عمومی و آموزش عمومی، مبادرت ورزید.
در گزارشی که در آگوست 2013 توسط مرکز پژوهشهای کنگره آمریکا منتشر شده بود،آمده بود که رویکرد نهادها و بنگاههای مالی و اقتصادی آمریکا به شکل گیری جنبش اعتراضی اشغال وال استریت کمک زیادی کرده است. در این گزارش اشاره شده است که اگر چه اعتراضات جنبش اشغال وال استریت که از سپتامبر سال 2011 آغاز شد، تقاضای واحد و مشخصی را مطرح نکرده و معترضان نمایانگر طیف وسیعی از نگرش ها، خواسته و اعتراض ها هستند اما شاید بتوان از گسترش فاصله طبقاتی میان یک درصد ثروتمند جامعه که شامل بانکداران و مدیران نهادهای مالی می شود و 99 درصد دیگر جامعه به عنوان نگرانی اصلی اشغال کنندگان وال استریت یاد کرد. به اعتقاد معترضان، ثروت و قدرت هنگفتی در اختیار یک درصدی قرار گرفته که علاقهای به بهبود سلامت اقتصاد ندارند.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *