آیا سیدالشهداء به بنی امیه چشم امید داشت؟
خبرگزاری میزان-قنبری پژوهشگر تاریخ اسلام گفت:در منشور سعادت حسین بن علی(ع) مخاطب بنی امیه نیست، بلکه امام امیدی به خیر او ندارد، و اگر نصیحت می کند خیرخواهی می کند و حتی اگر تندی می کند برای اینست که از مردم توقع دارند، آرمان هایشان را پایین نیاورند.
خبرگزاری میزان -
به گزارش خبرنگار میزان،به نقل از پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، حشمت الله قنبری پژوهشگر تاریخ اسلام در سومین شب حضور خود در ایام عاشورای حسینی در استودیو تیترامشب درباره عبرت های قیام عاشورا اشاره ای به آنچه طی دو برنامه قبل مطرح کرده بود داشت و گفت: ما در دو شب گذشته جریان حرکت سیدالشهدا و جامعه مخاطب او در همه طبقات چه بنی امیه، چه خواص و مهتران جامعه اسلامی و چه بدنه جامعه اسلامی مورد واکاوی قرار دادیم، و پایه بحث وصیت سیدالشهدا به محمد حنفیه بود و چهار فراز آن مورد بررسی قرار گرفت و نتیجه آن که امام درد جامعه را به غارت رفتن حیثیت دینی می دانست و فاصله مردم از قرآن و پیغمبر باعث شد که آرمان مردم تنزل پیدا کند و آن طی دوره 49 ساله در محرم الحرام 61 به ظهور رسید.
این پژوهشگر تاریخ اسلام خاطرنشان کرد: مردم وقتی از ارزش های الهی خود عدول کنند، از نظر عملکرد تخفیف پیدا می کنند و جای معروف و منکر عوض می شود و مال اندیشی سبب می شود که برای همراهی کردن باطل توجیه پیدا کنند.
او افزود: جامعه اسلامی اگر خود پاسدار ارزش های خود نباشد این ایراد است و امام در وصیت خود همه عواملی که سبب می شود تا دشمن غلبه پیدا کند، و همچنین کسانی که نباید به خیمه گاه او وارد شوند، اعلام کرد، و امام حسین(ع) روشنگری فرمود که مردم را اصلاح کند. با توجه به اینکه هم خواص و هم قاطبه جامعه اعتلاف و همداستانی داشتند با جریان استکبار، سبب شد که همه یزید شوند و فرق نمی کند پیاده نظام باشد یا شهروند معمولی یا خواص که اقدام او از جنس یزید می شود و امام برای اصلاح امور امر به معروف می کند و اجازه ورود جریان های انحرافی را به خیمه گاه خود نمی دهد، زیرا هدف مقدس، انسان های مقدس می خواهد. اصلاح طلبی در منطق حسین بی علی برابر اصلاح طلبی مردم است و اصلاح طلبی که بر پایه قرآن و سنت علوی نباشد، فساد است. امام می فرمایند: اگر کسی من را پذیرفت، خدای متعال اولی حق است و یعنی مردم در همراهی کردن امام صاحب منت نیستند. زیرا اول تشخیص امام حق نشانه سعادتمندی جامعه است و امام حق به خلافت الهی دست بیعت مردم را می پذیرد.
حشمت الله قنبری تاکید کرد: اگر مردم بدانند درجه اهمیت کار خود را در بیعت با امام غرولند نمی کنند و در پایمردی دچار تزلزل نمی شوند که در دفاع مقدس این موضوع قابل مشاهده بود.
این پژوهشگر تاریخ اسلام تصریح کرد: شایستگی را نمی شود به کسی داد و تحمیل کرد و بدون اراده به کسی داده نمی شود. شایستگی را باید تحصیل کرد. در منشور سعادت حسین بن علی(ع) مخاطب بنی امیه نیست، بلکه امام امیدی به خیر او ندارد، و اگر نصیحت می کند خیرخواهی می کند و حتی اگر تندی می کند برای اینست که از مردم توقع دارند، آرمان هایشان را پایین نیاورند.
او با اشاره به شب شام غریبان گفت: امشب دیگر بنی امیه هیچکسی را نقطه مقابل خود نمی بیند و با شهادت این 72 تن بنی امیه احساس آرامش کرد و معنا و مفهوم این، آنست که عدد علامت ارزش نیست و اگر اینگونه بود بنی امیه باید از همه مردم می ترسید، در حالی که ترس او از 72 تن بود و اسارت 44 الی 50 زن و کودک که با گرداندن آنها در شهرها به تحقیر آنها بپردازد. یدالله مع الجماعت نیست بلکه یدالله مع الحق است.امام راه طفره رفتن را بر همه بندگان می بندد و برای بنی امیه فقط همین 72 تن قیمتی بودند. به طور طبیعی باید مردمان عصر سیدالشهداء ممتاز می ماندند اما سرنوشت مردم نوح را پیدا کردند. امام می گوید: باید ثابت قدم باشید، چون در غیر اینصورت عمر ناسوتی شما تمام می شود.
به گفته این پژوهشتگر تاریخ اسلام، محمد حنفیه پس از خواندن وصیت امام حسین(ع) متحول شد اما سیدالشهدا برای محمد حنفیه شخصیتی بود که هویتش را از او گرفته بود، و پس از خواندن وصیت نامه امام حسین(ع) به محضر ایشان وارد شد و گفت: شما محبوبترین وعزیزترین کس در نزد من هستی و من از خیرخواهی برای کسی دریغ نکرده ام و از شما که برادرم هستی هم نمی توانم دریغ کنم که از همه سزاوارتر هستید. محمد حنفیه از سیدالشهدا کوچکتر بوده است و به ایشان پیشنهاد می دهد که به یمن یا به مکه برود و یا به هیچ شهری نرود و در به جایی برود که سنگ و بیابان باشد تا آسیبی به ایشان نرسد که از این پیشنهاد می توان دریافت تمام قلمروها برای امام حسین(ع) امنیت ندارد.
این پژوهشگر تاریخ اسلام خاطرنشان کرد: مردم وقتی از ارزش های الهی خود عدول کنند، از نظر عملکرد تخفیف پیدا می کنند و جای معروف و منکر عوض می شود و مال اندیشی سبب می شود که برای همراهی کردن باطل توجیه پیدا کنند.
او افزود: جامعه اسلامی اگر خود پاسدار ارزش های خود نباشد این ایراد است و امام در وصیت خود همه عواملی که سبب می شود تا دشمن غلبه پیدا کند، و همچنین کسانی که نباید به خیمه گاه او وارد شوند، اعلام کرد، و امام حسین(ع) روشنگری فرمود که مردم را اصلاح کند. با توجه به اینکه هم خواص و هم قاطبه جامعه اعتلاف و همداستانی داشتند با جریان استکبار، سبب شد که همه یزید شوند و فرق نمی کند پیاده نظام باشد یا شهروند معمولی یا خواص که اقدام او از جنس یزید می شود و امام برای اصلاح امور امر به معروف می کند و اجازه ورود جریان های انحرافی را به خیمه گاه خود نمی دهد، زیرا هدف مقدس، انسان های مقدس می خواهد. اصلاح طلبی در منطق حسین بی علی برابر اصلاح طلبی مردم است و اصلاح طلبی که بر پایه قرآن و سنت علوی نباشد، فساد است. امام می فرمایند: اگر کسی من را پذیرفت، خدای متعال اولی حق است و یعنی مردم در همراهی کردن امام صاحب منت نیستند. زیرا اول تشخیص امام حق نشانه سعادتمندی جامعه است و امام حق به خلافت الهی دست بیعت مردم را می پذیرد.
حشمت الله قنبری تاکید کرد: اگر مردم بدانند درجه اهمیت کار خود را در بیعت با امام غرولند نمی کنند و در پایمردی دچار تزلزل نمی شوند که در دفاع مقدس این موضوع قابل مشاهده بود.
این پژوهشگر تاریخ اسلام تصریح کرد: شایستگی را نمی شود به کسی داد و تحمیل کرد و بدون اراده به کسی داده نمی شود. شایستگی را باید تحصیل کرد. در منشور سعادت حسین بن علی(ع) مخاطب بنی امیه نیست، بلکه امام امیدی به خیر او ندارد، و اگر نصیحت می کند خیرخواهی می کند و حتی اگر تندی می کند برای اینست که از مردم توقع دارند، آرمان هایشان را پایین نیاورند.
او با اشاره به شب شام غریبان گفت: امشب دیگر بنی امیه هیچکسی را نقطه مقابل خود نمی بیند و با شهادت این 72 تن بنی امیه احساس آرامش کرد و معنا و مفهوم این، آنست که عدد علامت ارزش نیست و اگر اینگونه بود بنی امیه باید از همه مردم می ترسید، در حالی که ترس او از 72 تن بود و اسارت 44 الی 50 زن و کودک که با گرداندن آنها در شهرها به تحقیر آنها بپردازد. یدالله مع الجماعت نیست بلکه یدالله مع الحق است.امام راه طفره رفتن را بر همه بندگان می بندد و برای بنی امیه فقط همین 72 تن قیمتی بودند. به طور طبیعی باید مردمان عصر سیدالشهداء ممتاز می ماندند اما سرنوشت مردم نوح را پیدا کردند. امام می گوید: باید ثابت قدم باشید، چون در غیر اینصورت عمر ناسوتی شما تمام می شود.
به گفته این پژوهشتگر تاریخ اسلام، محمد حنفیه پس از خواندن وصیت امام حسین(ع) متحول شد اما سیدالشهدا برای محمد حنفیه شخصیتی بود که هویتش را از او گرفته بود، و پس از خواندن وصیت نامه امام حسین(ع) به محضر ایشان وارد شد و گفت: شما محبوبترین وعزیزترین کس در نزد من هستی و من از خیرخواهی برای کسی دریغ نکرده ام و از شما که برادرم هستی هم نمی توانم دریغ کنم که از همه سزاوارتر هستید. محمد حنفیه از سیدالشهدا کوچکتر بوده است و به ایشان پیشنهاد می دهد که به یمن یا به مکه برود و یا به هیچ شهری نرود و در به جایی برود که سنگ و بیابان باشد تا آسیبی به ایشان نرسد که از این پیشنهاد می توان دریافت تمام قلمروها برای امام حسین(ع) امنیت ندارد.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *