داستان بغرنج آلودگی هوای تهران
-محمد صفری روزنامه نگار در یادداشتی نوشت: حضرت مولانا غزلی دارد که در بیتی از آن چنین سروده «در هوایت بی قرارم روز و شب سر ز کوی ات برندارم روز شب» هوا و کویی که مولانا میگوید معلوم است چیست، اما این هوایی که ما تهرانیها و چند کلانشهر کشور دارد، بی قراری اش با بی قراری مولانا تفاوتها دارد.
ما تهرانی بی قراری مان از آلودگی هوا است و نمیتوانیم سر از این کوی بر نداریم!
داستان آلودگی هوای کلانشهرها که در تهران بسیار بغرنجتر است، این روزها بار دیگر سر باز کرده و مانند دُمل چرکین بیرون زده است.
در طول سال ها، اما هیچ دولتی و شهرداری در تهران دست به کار نشد تا مردم را از این دود و دم رهایی بدهد.
مردم دیگر با این هوا معتاد شده اند و دودی و اگر یک روز هوای سالم دم بزنند ناخواسته بیمار میشوند و با تن و جانشان با شگفتی میگوید این که ما نفس کشیدیم چه بود؟!
شاید خود را مسئول و پاسخگو نشان داده باشند، اما کاری انجام نداده اند و دست روی دست گذاشته اند که همچنان این دودهای ویرانگر بتازد و بمیراند!
و اکنون که هوای تهران به رنگ قرمز در آمده است، پیشنهاد و راهکار همچون همیشه این است که مردم اگر کار مهم ندارند از خانه بیرون نیایند. بیماران قلبی و ریوی اصلا بیرون نیایند.
ورزشکاران در فضای باز ورزش نکنند، مردم از وسیله نقلیه شخصی استفاده نکنند و از این دست توصیههای تکراری.
آخرش هم شاید به تعطیلی ادارات و سازمان ها؛ و اگر مدارس و دانشگاهها باز باشد تعطیلی آنها و دورکاری کارمندان بکشد.
اتوبوس کم داریم، ۱۰۰۰ واگن برای متروی تهران کمبود وجود دارد، تاکسیها فرسوده شده، خودروها استاندارد نیست و سوخت هم حال و روز خوشی ندارد.
کارخانهها مازوت یا گازوئیل میسوزانند یا نه، الله و اعلم، نیروگاههای تولید برق چه میسوزانند؟ نمیدانیم، مسئولین که میگویند که در کارخانهها و نیروگاههای تولید برق نه مازوت میسوزانند نه گازوئیل، پس این آلودگی از کجاست؟
همه چیز به گردن زمستان میافتد! بیچاره زمستان، چه مظلوم است این فصل.
اما یادم میآید قدیمها در همین تهران خودمان زمستانی داشتیم پر برف بدون آلودگی هوا پس زمستان را مقصر ندانیم و آن را سرزنش نکنیم که هر چه میکشیم از دست خودمان است.
امروز تهران حال و هوای خوبی ندارد. هوا بس ناجوانمردانه آلوده است. لذتی از زمستان نمیبریم. نه از بارانش نه از برف اش که برای ما تهران نشینان به یک آرزوی محال تبدیل گشته بارش برف در کوچهها و خیابانهای شهر و به تماشا نشستن برف بازی کودکان و آدم برفی درست کردن در بوستان ها.