سرگذشت جوانی کُرد در عصرهای کریسکان
«عصرهای کریسکان»، گلزارنویسی است که بوی عطر ایثار و حماسه را چنان بر محیط هر خانهای میگستراند که هر عاشقی را مست حماسه امیر میکند و یک نفس ۲۵۶ صفحه را با شور و اشک میخواند.
خبرگزاری میزان -
امام ملت ایران در آن روز افزود: «شما مردم کردستان سهم خود را در این مجاهدت عمومی و بزرگ به خوبی انجام دادید».
مجاهدت و مردانگی باعزت مردم قهرمن کردستان، فصلهای مهمی از کتاب شکوهمند دلاوریهای ملت ایران است که جمع آن هزاران کتاب میشود.
نویسندگان خوش قلم و خوش ذوق باید با دقت و درایت، قصههای کردستان را قلمی کنند تا نسل امروز و فردا با عظمت رشادت و شجاعت «کُردها» آشناتر شوند و در برابر حماسههای ماندگار سرزمین کردستان کرنش نمایند.
کیانوش گلزار راغب، یکی از خاطره نگارهای خوش قلمی است که با تبیین خاطرات مجاهد سرافراز امیر سعیدزاده، سهمی از قصههای کردستان را خواندنی کرده است.
«عصرهای کریسکان»، گلزارنویسی است که بوی عطر ایثار و حماسه را چنان بر محیط هر خانهای میگستراند که هر عاشقی را مست حماسه امیر میکند و یک نفس ۲۵۶ صفحه را با شور و اشک میخواند.
کتاب «کیانوش»، اولین خاطرهنگاریای است که در کنار حرفهای خواندنی سعیدزاده، خاطرات سرکار خانم سُعدا حمزهای؛ همسر امیر را هم به رخ میکشد و دلاوریهای یک مرد سردشتی و یک زن بانهای را فریاد میکند. امیر و سعدا، همچنان که از آغاز زندگی مشترکشان، درد و رنج و فراق را با هم مرور میکنند، در عصرهای کریسکان هم، دوش به دوش هم، قهرمانیهای مردم کردستان را و حماسههای یک زن و مرد دلاور کُرد را تبیین مینمایند.
کیانوش گلزار راغب، با کتاب خواندنی و زیبایش، خورشید فروزان انقلاب اسلامی را نیز به وجد میآورد تا با یادداشتی زیبا بر کتاب «عصرهای کریسکان» بنگارند: «بسیار جذاب تهیه شده است. هم خود سرگذشت این جوان آزاده کرد جذاب است و هم نوع نگارش صریح و کوتاه و بیحاشیه کتاب».
کتاب کیانوش، امام خامنهای را به یاد حماسههای دیروز کردستان انداخته است. دلاوریهایی را که خود از نزدیک دیدهاند و در دوازده سال قبل، از آن دلاوریها یاد کردهاند.
اکنون نیز یادداشت مرادمان، بهانهای شد تا بار دیگر مردم سنندج نیز گردهم آیند تا خاطرات امام خود، و خاطرات امیر و سعدای کُرد را باهم مرور کنند؛ و همانان گوش جان بسپرند به دلنوشته مرادشان که با زبان مجری بیان میشود: «با اینکه نیروهای مبارز کرد طرفدار جمهوری اسلامی را از نزدیک دیده و شناختهام، آنچه از فداکاریهای آنان در این کتاب آمده برایم کاملاً جدید و اعجابآور است. نقش مادر و همسر هم حقاً برجسته است. دلاوری و شجاعت راوی و خانوادهاش ممتاز است».
راویای که ریههایش آسیب دیده است. سیانور پوستش را سیاه کرده است. فرزندش مصطفی نیز توی شکم مادرش شیمیایی شده است. اینها آثار خیانتهای صدام به سردشتیهاست. سعیدزاده، دردهای دوران طاغوت را هم با خود همراه دارد. اسیر کومله هم بوده است. بیش از چهار سال هم رنجهای زندان دموکرات را بر تن و جسم، میخرد.
بیش از رنج تن، و بیش از رنج فراق دو برادر شهیدش، مصطفی و علی و خبرهای درآور از زندان پدر، امیر و سعدا از شکنجههای روحی دموکراتها مینالند. دردهایی که هر دوی آنان را خُرد میکند؛ اما سعیدزاده در منطقه کریسکان و خانم حمزهای در سردشت و بانه، هر نیرنگ دشمن کُردها را درهم میکوبند.
زمانی عظمت این دلاوری رخ مینمایاند که بدانی «عصر کریسکان» خون آلوده! بعد از چای عصرانه، در هر روز تعدادی از زندانیان را اعدام میکنن. نحوه اعدام این جوریه که بچهها را صدا میزنن و میگن برین چوب بیارین. بعد همان جا تیربارانشان میکنن و تو قبر میذران.
امیر چهار سال در انتظار مرگ و سعدا سالها درگیر حرفهای زنی جاسوس به نام «نازی» که در بیخ گوش همسر امیر میخواند «تصمیم داشتم با سعید ازدواج کنم، ولی روزگار نگذشات. اگر برگرده، نمیدونم با دلم چکار کنم!»
نازی به خارج از کشور فرار میکند. سعدا گرفتار حرفهای مفت زری شعله میشود که به او میگوید: «تو که میدانی شوهرت اعدام میشه، به چه امیدی عمرت رو هدر میدی؟ یه مرد پولدار سراغ دارم که گفته اگر حاضر باشی غیابی طلاق بگیری، باهات ازدواج میکنه!»
حرفهای دروغ زری شعله، و آه دل سعدا، زری را فلج و خانهنشین کرد. اما نیرنگهای دموکرات، بازار شایعاتی را شکل داده که سعدا و امیر را به هم بدبین کند.
استقامت امیر و سعدا، ترسیمگر حماسهای شد که هر دو در تبیین آن، کتاب «عصرهای کریسکان» را خواندنی کردند.
کتابی که امام خامنهای در پایان یادداشت خود درباره آن کتاب نوشتند: «کتاب جامعی است؛ تاریخ، شرح حال، شناخت قوم کُرد، شناخت حوادث تلخ و شیرین منطقه کُردی در اوائل انقلاب...»
این کتاب زیبا و خواندنی را انتشارات سوره مهر به چاپ رسانده است تا همه ما با خواندن آن بهتر بدانیم برای استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، چه هزینههایی پرداخت شده است.
عصرهای کریسکان را تهیه کنیم. بخوانیم و به دوستانمان هدیه بدهیم و از آنان نیز بخواهیم که این کتاب خوب را مطالعه کنند.
حجتالاسلاموالمسلمین علی شیرازی نماینده ولی فقیه در قرارگاه ثارالله - نزدیک به دوازده سال قبل، میدان آزادی سنندج، مملو از جمعیتی بود که چشم در چشم مرادش دوخته بود. آن روز خورشید فروزان انقلاب اسلامی در جمع مردم وفادار کردستان لب به سخن گشود و گفت: «کردستان سرزمین فداکاریهای بزرگ است؛ سرزمین صفد و وفاداری است؛ سرزمین مردمِ وفاداری است که در حساسترین سالهای عمر این نظام و این کشور با مردانگی خود و با رشادت خود، توطئههای بزرگی را خنثی کردند. سرزمین مردم با رشادت و با رشد عقلی و آگاهی است که توطئه دشمن را در لحظات حساس تشخیص دادند و با فداکاری خود فتنه بزرگی را خاموش کردند، پیش از آنکه آن فتنه بتواند به هدفهای شوم خود برسد. این از یاد ملت ایران نخواهد رفت».
امام ملت ایران در آن روز افزود: «شما مردم کردستان سهم خود را در این مجاهدت عمومی و بزرگ به خوبی انجام دادید».
مجاهدت و مردانگی باعزت مردم قهرمن کردستان، فصلهای مهمی از کتاب شکوهمند دلاوریهای ملت ایران است که جمع آن هزاران کتاب میشود.
نویسندگان خوش قلم و خوش ذوق باید با دقت و درایت، قصههای کردستان را قلمی کنند تا نسل امروز و فردا با عظمت رشادت و شجاعت «کُردها» آشناتر شوند و در برابر حماسههای ماندگار سرزمین کردستان کرنش نمایند.
کیانوش گلزار راغب، یکی از خاطره نگارهای خوش قلمی است که با تبیین خاطرات مجاهد سرافراز امیر سعیدزاده، سهمی از قصههای کردستان را خواندنی کرده است.
«عصرهای کریسکان»، گلزارنویسی است که بوی عطر ایثار و حماسه را چنان بر محیط هر خانهای میگستراند که هر عاشقی را مست حماسه امیر میکند و یک نفس ۲۵۶ صفحه را با شور و اشک میخواند.
کتاب «کیانوش»، اولین خاطرهنگاریای است که در کنار حرفهای خواندنی سعیدزاده، خاطرات سرکار خانم سُعدا حمزهای؛ همسر امیر را هم به رخ میکشد و دلاوریهای یک مرد سردشتی و یک زن بانهای را فریاد میکند. امیر و سعدا، همچنان که از آغاز زندگی مشترکشان، درد و رنج و فراق را با هم مرور میکنند، در عصرهای کریسکان هم، دوش به دوش هم، قهرمانیهای مردم کردستان را و حماسههای یک زن و مرد دلاور کُرد را تبیین مینمایند.
کیانوش گلزار راغب، با کتاب خواندنی و زیبایش، خورشید فروزان انقلاب اسلامی را نیز به وجد میآورد تا با یادداشتی زیبا بر کتاب «عصرهای کریسکان» بنگارند: «بسیار جذاب تهیه شده است. هم خود سرگذشت این جوان آزاده کرد جذاب است و هم نوع نگارش صریح و کوتاه و بیحاشیه کتاب».
کتاب کیانوش، امام خامنهای را به یاد حماسههای دیروز کردستان انداخته است. دلاوریهایی را که خود از نزدیک دیدهاند و در دوازده سال قبل، از آن دلاوریها یاد کردهاند.
اکنون نیز یادداشت مرادمان، بهانهای شد تا بار دیگر مردم سنندج نیز گردهم آیند تا خاطرات امام خود، و خاطرات امیر و سعدای کُرد را باهم مرور کنند؛ و همانان گوش جان بسپرند به دلنوشته مرادشان که با زبان مجری بیان میشود: «با اینکه نیروهای مبارز کرد طرفدار جمهوری اسلامی را از نزدیک دیده و شناختهام، آنچه از فداکاریهای آنان در این کتاب آمده برایم کاملاً جدید و اعجابآور است. نقش مادر و همسر هم حقاً برجسته است. دلاوری و شجاعت راوی و خانوادهاش ممتاز است».
راویای که ریههایش آسیب دیده است. سیانور پوستش را سیاه کرده است. فرزندش مصطفی نیز توی شکم مادرش شیمیایی شده است. اینها آثار خیانتهای صدام به سردشتیهاست. سعیدزاده، دردهای دوران طاغوت را هم با خود همراه دارد. اسیر کومله هم بوده است. بیش از چهار سال هم رنجهای زندان دموکرات را بر تن و جسم، میخرد.
بیش از رنج تن، و بیش از رنج فراق دو برادر شهیدش، مصطفی و علی و خبرهای درآور از زندان پدر، امیر و سعدا از شکنجههای روحی دموکراتها مینالند. دردهایی که هر دوی آنان را خُرد میکند؛ اما سعیدزاده در منطقه کریسکان و خانم حمزهای در سردشت و بانه، هر نیرنگ دشمن کُردها را درهم میکوبند.
زمانی عظمت این دلاوری رخ مینمایاند که بدانی «عصر کریسکان» خون آلوده! بعد از چای عصرانه، در هر روز تعدادی از زندانیان را اعدام میکنن. نحوه اعدام این جوریه که بچهها را صدا میزنن و میگن برین چوب بیارین. بعد همان جا تیربارانشان میکنن و تو قبر میذران.
امیر چهار سال در انتظار مرگ و سعدا سالها درگیر حرفهای زنی جاسوس به نام «نازی» که در بیخ گوش همسر امیر میخواند «تصمیم داشتم با سعید ازدواج کنم، ولی روزگار نگذشات. اگر برگرده، نمیدونم با دلم چکار کنم!»
نازی به خارج از کشور فرار میکند. سعدا گرفتار حرفهای مفت زری شعله میشود که به او میگوید: «تو که میدانی شوهرت اعدام میشه، به چه امیدی عمرت رو هدر میدی؟ یه مرد پولدار سراغ دارم که گفته اگر حاضر باشی غیابی طلاق بگیری، باهات ازدواج میکنه!»
حرفهای دروغ زری شعله، و آه دل سعدا، زری را فلج و خانهنشین کرد. اما نیرنگهای دموکرات، بازار شایعاتی را شکل داده که سعدا و امیر را به هم بدبین کند.
استقامت امیر و سعدا، ترسیمگر حماسهای شد که هر دو در تبیین آن، کتاب «عصرهای کریسکان» را خواندنی کردند.
کتابی که امام خامنهای در پایان یادداشت خود درباره آن کتاب نوشتند: «کتاب جامعی است؛ تاریخ، شرح حال، شناخت قوم کُرد، شناخت حوادث تلخ و شیرین منطقه کُردی در اوائل انقلاب...»
این کتاب زیبا و خواندنی را انتشارات سوره مهر به چاپ رسانده است تا همه ما با خواندن آن بهتر بدانیم برای استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، چه هزینههایی پرداخت شده است.
عصرهای کریسکان را تهیه کنیم. بخوانیم و به دوستانمان هدیه بدهیم و از آنان نیز بخواهیم که این کتاب خوب را مطالعه کنند.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *