لکنتهای زبانی-6/ تلخی ابهام و نارسایی در "قند پارسی"/رواج شکل غلط یک اصطلاح رایج: "درد و دل کردن" بجای "درد دل کردن"
مدتها بود که از زبان این و آن، ترکیب زیبای "درد دل" را بصورت "درد و دل" میشنیدم و آن را حمل بر کمتوجهی گوینده و گاه کمدانشی وی میکردم؛ اما این اواخر، آنقدر تکرار این اشتباه زیاد شد که احساس کردم کاربرد صحیح اصطلاح "درد دل" در حال فراموشی است؛ تا اینکه اخیرا ترکیب "درد و دل" را از برنامه زنده یکی از شبکههای تلویزیونی شنیدم و تصمیم گرفتم در این باره بنویسم.
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه فرهنگی اینکه زبان فارسی در کشور ما بویژه در سالهای اخیر کمتر طرف توجه بوده و اینکه ظهور شکلی ناهنجار و مالامال از انواع غلطهای املایی و ویرایشی تحت عنوان "زبان فضای مجازی" بطور بیسابقهای تیشه به ریشه زبان فارسی میزند، موضوعی نیست که از نگاه صاحبنظران دور باشد.
وقتی رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاهها، تبدیل به رشتهای میشود که فارغالتحصیلان آن هیچ چشماندازی برای اشتغال مفید و موثر ندارند، باید هم انتظار داشت که کلاسهای این رشته، جز معدودی که از سر شوق فردی، سراغ این رشته آمدهاند، از صاحبان ذوق و طالبان علم و مشتاقان تحقیق خالی شود.
این پاسخی برای این پرسش حسرتبار است که چرا دهها سال است عرصه زبان و ادبیات فارسی از چهرههای شاخصی، چون "بدیعالزمان فروزانفر"، "مجتبی مینوی"، "پرویز ناتل خانلری"، "ذبیحالله صفا" و حتی اساتید متاخرتری، چون "عبدالحسین زرینکوب"، "مظاهر مصفا"، "شفیعی کدکنی" و امثالهم، (صرفا از نگاه تخصصی و فارغ از مشی و مرام سیاسی ایشان) خالی مانده است.
اساتیدی که از چنین دانشگاههای ادبیاتی بیرون میآیند تا درس عمومی زبان و ادبیات فارسی را برای دانشجویان سایر رشتهها تدریس کنند، غالبا نه خود قابلیت جبران مافات در دورههای دبستان و دبیرستان را برای دانشجویان دارند و نه دانشجویان انگیزهای برای این کار و نتیجه کاملا روشن است:
فارغالتحصیلان دانشگاههای ما اغلب در بیان مقاصد علمی خود به زبان مادری گاه به اندازه زبان انگلیسی نیز توفیق نداشته و نمیتوانند از ابزار زبان فارسی برای ترویج دانش خود بهره ببرند.
این دانشجویان نیز به نوبه خود وقتی به مقام استادی در رشته تخصصی خویش میرسند، کتابهایی که بعنوان کتاب درسی تخصصی برای دانشجویان مینویسند، اغلب نثری چنان مغلق و آشفته دارد که دانشجو متوجه منظور نویسنده نمیشود.
در واقع با چنین چشماندازی باید انتظار داشت که در آیندهای نه چندان دور، "قند پارسی"، "حنظلی" شود که جز تلخیِ ابهام و نارسایی چیزی به کام متکلمان و مخاطبان نریزد.
اما از این مقدمه مطولتر از متن و البته ضروری و اجتنابناپذیر که بگذریم، مدتها بود که از زبان این و آن، ترکیب زیبای "درد دل" را بصورت "درد و دل" میشنیدم و آن را حمل بر کمتوجهی گوینده و گاه کمدانشی وی میکردم؛ اما این اواخر، آنقدر تکرار این اشتباه زیاد شد که احساس کردم کاربرد صحیح اصطلاح "درد دل" در حال فراموشی است؛ تا اینکه ترکیب "درد و دل" را از برنامه زنده یکی از شبکههای تلویزیونی شنیدم و تصمیم گرفتم در این باره بنویسم.
"درد دل کردن"، مصدر مرکبی است که در لغتنامه دهخدا این شرح برای آن ذکر شده است:" درد دل کردن (مص مرکب) زاری کردن (غیاث). زاری نمودن و درد دل گفتن و خالی کردن (از آنندراج). شرح کردن کسی دیگری را غم و اندوه و ناگواریهای زندگی خود یا پیش آمدن ناملائمی را. غمهای خود را برای دوستی گفتن بی چشم غمگساری. غم و اندوه خود را شرح دادن بی قصد استمدادی. غم و شادی بگفتن. نالیدن. بنالیدن.
ترکیب "درد دل" خود از نگاه دستور زبان فارسی، ترکیبی اضافی(مضاف و مضافالیه) است که نوع آن نیز "اضافه تخصیصی" است؛ یعنی "درد"ی که مختص "دل" است؛ اما ترکیب غلط "درد و دل" تنها معطوف کردن دو اسم به یکدیگر است که هیچ معنای واحدی را به ذهن متبادر نمیکند.
کاربرد ترکیب زیبای "درد دل" به مفهومی که مرحوم دهخدا بیان داشته، دست کم صدها سال در زبان فارسی سابقه دارد. در شعر "صائب تبریزی" از شعرای نامآور عهد صفویه میخوانیم:
افسانهی گرانیِ خواب تو میشود
پیش تو هرکه درددل آغازمی کند
یا:
احوال من مپرس که با صدهزار درد
میبایدم به درددل دیگران رسید
خاتمالشعرا "جامی"، شاعر بزرگ قرن نهم هجری نیز ترکیب "درد دل" را اینگونه آورده است:
آن بود ز ناله درددل گوی
وین بود ز گریه خون دل شوی
پر واضح است که شکل غلط ترکیب زیبای "درد دل" که بصورت "درد و دل" بتازگی نزد برخی مسامحهکاران و کمسوادان باب شده، علاوه بر بیمعنی بودن، هرگز در تاریخ پرشکوه ادبیات فارسی نیز به این ترتیب بکار نرفته است.
* مجید رزازی
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *