ما یک خانواده، من یک دستتنها
به گزارش گروه فرهنگی ،اوایل دهه نود، یک برنامه تلویزیونی در شبکه «من و تو» برخی معادلات رسانهای در تلویزیون را برهم میریزد. برنامه سادهای که نسخهای کپی از برنامه پرمخاطب یک شبکه انگلیسی است، به سبب شکل اجرا، حضور مستقیم مردم و ظاهر بدون دخالت عوامل رسانهای در تولیدش، شرایط را برای تغییر آنچه امروز «سبک زندگی» مینامیم، فراهم میکند. جذابیت برنامه به نحوی است که میتوان تأثیرش را در گفتمان جاری مردم درک کرد. از تغییرات در شکل برگزاری مهمانیها تا مطرح شدن مفاهیمی، چون پیشغذا و دسر در کنار غذای اصلی.
«بفرمایید شام» شکل سادهای برای ترویج شکل زندگی بخشی از ایرانیان مقیم کشورهای آمریکایی و اروپایی بود که در نهایت تصویری نه چندان روشن از یک ملیگرایی تصنعی و غربگرایی دمدستی ارائه میداد. تصویری عوامانه که تنها میشد از چارچوب تلویزیون آن را ترویج کرد. با این حال، شکل ساده و بیان مستقیم بسیاری از مسائل، به زبان عام در این برنامه، طرفداران درون ایران را افزایش میدهد و در مقابل سفارش ساخت چند برنامه مشابه در دستور کار سازمان صدا و سیما قرار میگیرد.
نتیجه سفارشها در آن سالها چندان جذاب نیست. حتی برنامهسازانی خارج از چارچوب سازمان، با بهرهگیری از تکنیکهای «بفرمایید شام» سریال «شام ایرانی» را با حضور سلبریتیها تدارک میبینند. «شام ایرانی»، اما بیش از آنکه جنبه فرهنگی داشته باشد، به سبب شکل عرضهاش، جنبههای اقتصادی پیدا میکند.
با این حال با عبور از نیمه دهه نود تلویزیون موفق به خلق مسابقهای میشود که میتوان دریافت به چه نحوی با فلسفه «بفرمایید شام» درافتاده است. برنامهای که قرار است با الگویی مشابه، گامی معکوس بردارد. «خانه ما» عنوان مسابقه مستندی است که در آن با هدف قرار دادن غذا به عنوان یک آیتم رقابتی – همانند «بفرمایید شام» - سه خانواده را وارد یک دوره ۱۰ قسمتی میکند تا در نهایت براساس قوانین خود، یک برنده اصلی و چند برنده فرعی را در بستر مهمترین رکن جامعه، خانواده معرفی کند.
پایان جمله پیشین، مهمترین نکته در تفاوت میان دو برنامه مذکور است. جایی که میتوان فلسفه وجودی هر دو برنامه را به چالش کشید و درباره آن سخنی طولانی سر داد. در برنامه «بفرمایید شام» چهار شرکتکننده در یک پروسه چهار روزه وارد رقابت میشوند تا براساس آیتمهایی، چون مهمانداری، دستپخت و آداب سفرهآرایی، از رقبای خود امتیاز کسب کنند. به عبارتی فرد در برابر فرد دیگری – که رقیبش است – قرار میگیرد و وارد یک جدال میشود.
به سبب آنکه برنامه ضبطی است و شرکتکنندگان تا پایان فیلمبرداری از جزییات گفتار و رفتار دیگر رقبا با خبر نمیشود، این فردیت تشدید میشود و همه چی در هالهای از ابهام فرومیرود. در این رویه افراد مجبورند به واسطه فقدان روراستی طرفین، نوعی ریاکاری را در پیش گیرند. آنان در برابر دوربین، در تنهایی یک چهره از خود نشان میدهند و در جمع چهرهای دیگر. نتیجه مهم از این تقابل آن است که آدمی در جمع آن چیزی نیست که در تنهایی خویش با آن زیست میکند.
در مقابل چنین رویکرد فردگرایانه –، اما آغشته به نوعی دورویی - «خانه ما» ملاک را بر جمع و جمعگرایی میگذارد. در مسابقه رقبا فردیتی ندارند؛ بلکه آنان تحت دو فاکتور وارد رقابت میشوند. نخست نام خانوادگی و دو خانه به عنوان دال نمادین خانواده. با محور قرار گرفتن خانواده شرایط برای زیست ریاکارانه نیز مخدوش میشود. دوربین شخصیتها را به ندرت در تنهایی نشان میدهد و تلاش میکند حتی خانوادههای نه چندان متحد را به بهانه دوربین دورهم جمع کند.
برخلاف «بفرمایید شام» که عموماً مسئولیت فراهم کردن شرایط مهمانداری توسط یک نفر صورت میگیرد، در «خانه ما» حرکت جمعی یک امتیاز به حساب میآید، امتیازی که هر هفته توسط دیگر رقبا رصد میشود. «خانه ما» برخلاف شکل فصلی «بفرمایید شام» به صورت هفتگی ساخته و پخش میشود. از همین رو رقبا کاملاً از رویکرد یکدیگر باخبرند و دیگر نمیتوانند در خفا چیزی بگویند که در جمع منکرش شوند. به عبارتی شکل پخش و اهمیت یافتن مخاطبان برنامه در گزینش برنده، مسیر را به سمتی میبرد تا شرکتکنندگان نسبت به رفتار خود آگاهتر باشند.
فردیتگرایی «بفرمایید شام» به نحوی است که فرد را مجاب میکند بدون همراهی خانوادهاش فرایند مهمانی را پیش برد. فضای مسابقه نیز به سمتی میرود که کمک و یاری همسر شرکتکننده به منزله یک امتیاز منفی تلقی شود؛ اما در «خانه ما» همه چیز معکوس میشود. چالشهای اعلامی توسط گروه تولید به شرکتکنندگان به نحوی است که رفتار فردگرایانه شرایط را به سوی شکست سوق میدهد.
همین رویه موجب میشود که خانوادهها آرام آرام به آنچه هستند رو آورند. آنان قرار نیست در برابر دوربین معیارهایی را به نمایش بگذارند که در این سالها تلویزیون به شکل کاذب آنها را آفریده است. خانوادهها تلاش میکنند به مرور حضور دوربین در منزلشان را بپذیرند و همان شمایلی را از خود نشان دهند که اساساً در خانه دارند. این در مقابل تصویری است که «بفرمایید شام» ارائه میدهد. در آنجا افراد تا سرحد توان خود از خود واقعیشان فاصله میگیرند و تلاش میکنند نشانگان خانه خود را تغییر دهند. این تغییرات برای یکسو کردن ذهن رقباست تا آنان چیزی ورای واقعیت خانه – محل مسابقه – دریافت کنند. به عبارت سادهتر، در «بفرمایید شام» ظاهرگرایی بر مناسبات اجتماعی حاکم میشود.
پس از خانواده مهمترین وجه اجتماعی هر دو برنامه شهر است. در هر دو برنامه ملاک شکل گرفتن مسابقه زیست رقبا در یک شهر است. شهر به مثابه عامل وحدت، قرار است نقش پیشزمینهای در رقابت ایفا کند. در «بفرمایید شام» این نقش دراماتیک در حد اتمسفر برنامه بروز پیدا میکند. برای مثال یک شهر آفتابی پر هیجان نقش پررنگی دارد تا شهر بارانی خاکستری کمهیجان. گویی این شهر است که میتوان انگیزههای روانی شرکتکنندگان را رقم زند.
در آن سوی میدان، شهر در «خانه ما» نقش فراتری پیدا میکند. شهر در «خانه ما» در قالب قهرمان دراماتیک ظاهر میشود. سازندگان به سبب نگاه توریستیشان به شهرها، این عامل مدنیت را به دالی ملی بدل میکنند. این شهر است که مناسبات رفتاری میان رقبا راتعیین میکند و سازندگان نیزتلاش میکنند خانوادهها را به سمت قابلیتهای سنتی شهرسوق دهند. حتی در شکل افراطیش وجه شهری محل مسابقه کنار گذاشته میشود تا شرکتکنندگان به ذات اولیه روستایی شهر دست یابند. به سبب نگاه نوستالژیک ما به مفهومی به نام روستا، شهر در نهایت قهرمان ۱۰ روزه میشود.
با ملاک قرار گرفتن شهر به عنوان عنصر اصلی برپایی مسابقه، تفاوت دیگری میان دو برنامه رقم میخورد. در «بفرمایید شام» به سبب تلاش برای حفظ فاکتورهای شهرنشینی مدرن، ملاک در برتری و تفوق شرکتکنندگان مصرفگرایی است. در مسابقه هیچ محدودیتی برای تهیه مواد اولیه وجود ندارد و هر فرد میتواند در یک بینهایت غذا بپزد و رقبایش هدیهای دهد. تنها عامل بازدارنده پسانداز شرکتکننده است.
در مقابل، حرکت به سمت ذات روستایی، عامل محدودیتساز مسابقه «خانه ما» را توجیه میکند. در «خانه ما» منزل رقبا از هر گونه ماده اولیه تخلیه میشود وآنان باید در طول یک ماه با ۷۰۰ هزار تومان زندگی خود را اداره کنند. در نهایت، داشتن پسانداز بیشتر به عنوان یک آیتم پیروزی در نزد رأیدهندگان تلقی میشود. این محدودیت موجب میشود که شکل مصرف برای یک ماه تغییر کند و خانواده را از این مسأله آگاه کند که در ماه به چه اندازه هزینههای زائد بر خود تحمیل میکند. این هزینههای زائد برآمده از زیست شهری است که در «بفرمایید شام» به نوعی ترویج میشود.
با آنکه مدنیت و شهرنشینی برابر با قوانین زندگی بیشتر است؛ اما تقابل دو برنامه نشان میدهد تبصرههای زیستی در فضای روستایی بیش از شهر است. در «خانه ما» با فاصله گرفتن از زیست مرسوم شهری، قوانین سختگیرانه بیشتر میشود. فقدان یا اندک بودن امکانات به نحوی است که شرکتکنندگان در برابر خود چالشهایی مملو از قانون میبینند. در مقابل، زیست شهری و وسعت تسهیلات در «بفرمایید شام» تا حد توان قوانین را حذف میکند. پس گویی شرکتکنندگان در یک آزادی به سر میبرند که به آنان اجازه میدهد جهان خود را بیافرینند؛ اما قضیه معکوس میشود.
با وجود فقدان قوانین و آزادی ظاهری، شرکتکنندگان در «بفرمایید شام» جهانی را خلق میکنند که دیگران میپسندند یا دیگران آن را بپذیرند. در مقابل، به سبب رقابت خانوادگی در «خانه ما» شرایط به سویی میرود تا خانواده جهان مطلوب خویش را بیافریند، فارغ از اینکه دیگران چه نظری نسبت به آنان دارند. در پایان خانوادهای توسط دیگران برنده اعلام میشود که به خود واحدش نائل شود. خودی که جامعه ایرانی این روزها به سرعت بیشتری از دستش میدهد.