در «جگر گرگ» سعی کردم بخشی از خاطره، خرده فرهنگ و ضعفها نشان دهم /کار نویسنده بازتاب یکسری واقعیتهاست
عزتالله الوندی نویسندگان حوزه کودک و نوجوان، داستاننویسان و شاعران معاصر است. وی در گفتگو با خبرنگار گروه فرهنگی به ویژگیهای کتاب «جگر گرگ» که یکی از سهگانههای وی با حال و هوای انقلاب به شمار میرود، اشاره کرده است.
میزان_«جگز گرگ» چگونه داستانی است؟ به چه برههای از تاریخ اشاره دارد؟
من رمانی به اسم «مرغ هوا» دارم که انتشارات سوره مهر سال ۱۳۹۳ آن را چاپ کرد. این داستان برای اواخر دهه ۵۰ و بهبوهه حوادث انقلاب رخ میدهد. این کتاب جلد سوم سه گانه من است و «جگر گرگ» جلد نخست آن به شمار میرود. من اول «مرغ هوا» را نوشتم.
«جگر گرگ» به لحاظ توالی تاریخی و زمان عقبتر از «مرغ هوا» است و به زمانی که اتفاقات مربوط به اوایل دهه ۳۰ یعنی کودتای ۲۸ مرداد باز میگردد و حوادث آن دوران در قالب رویدادی دراماتیک تحت عنوان «جگر گرگ» در این رمان بازتاب داده شده است.
میزان_چرا در آغاز سومین جلد و سپس اولین جلد از این سه گانه را نوشتید؟
نگارش بر اساس ذوق بود و در چنین شرایطی نمیتوان گفت که اول کدام را باید نوشت. وقتی طرحی به ذهن نویسنده میرسد، به تبع آن داستاننویس آن را تبدیل به رمان میکند. گاه زمانی که داستانی شکل میگیرد نویسنده با خود میاندیشد که بخشی از پیشینه شخصیتی وی در زمانی عقبتر اتفاق افتاده است. بر همین اساس تصمیم میگیرد رمانی در توضیح پیشینهاش بنویسد.
میزان_چقدر نگارش رمان طول کشید؟
چیزی حدود یکسال تا یکسال و نیم زمان صرف نوشتن کردم.
میزان_این کتاب بخشی از خاطرات خودتان است، چطور شد فکر کردید گذشته شما برای مخاطب میتواند جذاب باشد؟
اصولا نویسنده کاری جز نوشتن تجربیات خود نمیکنند که شکل قوام یافتهاش بر اساس تخیل به رمان تبدیل میشود.
میزان_آیا تمام حوادت داستان برگرفته از واقعیت است؟
نه لزوما، بخشی از خاطرههای و تجربههای نویسنده با استفاده از تخیل تکمیل میشود و تبدیل به رمان میشود یعنی داستان به خودی خود بازتابدهنده حوادث تاریخی نیست. بخشی از رمان بازتابدهنده تخیل نویسنده با استفاده از تجاربی که دارد، است.
میزان_هدفتان از نگارش کتاب چه بود؟
آن چیزی که مدنظرم بود فراتر از داستان نیست یعنی تمام سعی من بر این بود که داستانی را بیان کنم که بخشی از خاطره جمعی، فرهنگ و خرده فرهنگهای کشور و حتی ضعفها و کاستیهای ماست.
در آغازین این کتاب فصلی است که از نظر خودم بسیار تکاندهنده است، چون خودم تجربه کردهام، در این بخش اتفاقی رخ میدهد که شاید چیزی جز پرداختن به خرافه نیست یعنی غرق شدن یک ملت در خرافه است که یا باعث پسرفت یا باورهایی که چندان قابل استناد یا فرار از آن نیست، میشود.
میزان_شما از نویسندگان تویسرکانی هستید. در این کتاب چقدر به حال و هوای این خطه از کشور اشاره کردهاید؟
کاملا فضای این داستان و «مرغ هوا» حال و هوای بومی تویسرکان است.
میزان_چقدر باورها و کاستیها نقد شده است؟
نویسنده کارش نقد نیست بلکه بازتاب یکسری واقعیتها است که ممکن است بعدها در ذهن مخاطب مورد نقد قرار گیرد.
من سعی نکردم نقد کنم، چون نقدکردن به مثابه فریاد واقعیتها بود و این کار در داستان درست نیست. در داستان باید واقعیتها را نشان داد.
ما در ادبیات نمایشی باستان چیزی به نام هامارتیا داریم یعنی رنج، کاستی و نقص که برخی از شخصیتهای نمایش باستان از آن برخوردار هستند. شاید هامارتیای شخصیت اصلی داستان شاید یک جور ترس و هراس و بیم از آینده و زندگی در اوضاع آشفته داشته باشد.
میزان_بازخورد مخاطب چگونه بود؟
هرجا مراسم رونمایی از کتاب برگزار شد با واکنش و بازخورد خوبی روبهرو شدم.
میزان_چه ویژگی از این داستان به نظرتان بیشتر توجه مخاطب را جلب کرد؟
فکر میکنم شروع داستان بسیار خوب است و راحت میتواند مخاطب را درگیر خود کند.
میزان_سومین کتاب از این سه گانه چه نام دارد و در چه مرحلهای است؟
سومین کتاب «میراب» نام دارد و هنوز آن را ننوشتهام چراکه تاکنون فرصت آن را نداشتهام، اما آنچه مسلم است این است که این اثر هم در حال و هوای «مرغ هوا» و «جگر گرگ» است.