حکمت سیاسی شیخ اشراق
گروه فرهنگی ،قرون ششم و هفتم هجری یعنی دوره زندگی شیخ اشراق، همراه با رشد و بالندگی عرفان است. این رشد و بالندگی، تضعیف عقلگرایی را هم بهراه داشت. جریان تضعیف عقل گرایی از مخالفت با عقل شروع میشود تا ضدیت با عقل ادامه مییابد.
شکلگیری جریان ضد عقل به واسطه شرایطی بود که در این دوران حاکم بود. هم فضای سیاسی بخاطر حکومت سلجوقیان مروج افکار اشعری بود و هم بواسطه جنگهای صلیبی که بعدل ادامه مییابد این شرایط با ضدیت با عقل را ادامه میهد. این مقطع دوره ظهور کلام اشعری است و تقویت رشتههای ادبی و شعری و کلامی و فقهی را در پی دارد و تقویت این رشتهها تا ضدیت با عقل پیش میرود.
جریان ضدیت با عقل را غزالی با کتاب تهافت الفلسفه، رهبری میکند. البته فلسفه مشاء در همین دوره که جریان ضدیت با عقل و عقل گرایی رشد کرده است، حیات فی الجمله هم دارد و خود شیخ اشراق این حیات را ادامه میدهد. در این دوران فلسفه و عقلگرایی از طریق سهروردی ادامه حیات مییابد. همه این شرایط دست به دست هم داد تا حکمتی با ماهیت ذوقی و اشراقی تأسیس شود.
نظام فلسفی او یک نظام نوری که تفسیر عالم یک پارچه از عشق و محبت به سوی عالم نوری از سویی و فیض و نور حقیقت یه سوی عالم ظلمانی از سوی دیگر هست. بُعد خلیفه الهی انسان زمانی شکوفا میشود که از عالم مادی به نور عالی برسند. علم النفس اشراقی سرآغاز نظام نوری و اول مرتبه عوالم نوری است.
انسان اگر میخواهد وارد فضای سیاسی شود باید برای وی کمال نفس حاصل شود و انسان به فضیلت اخلاقی برسد و سپس وارد فضای سیاسی شود، لذا اصحاب سلوک براساس دیدگاه فلسفه اشراق سه دسته هستند، مبتدیان، متوسطان و کاملان و فاضلان. مبتدیان به جهت اغشتگی با زخارف مادی لذت زود گذر میبرند. متوسطان از یک ثبات نسبی برخوردار هستند حتی از عالم غیب خبر میدهند.
کاملان و فاضلان به عالم بالای نوری میرسند و حتی میتوانند از انوار قاهره هم عبور کنند و به نور الانوار برسند تا وحدت شخصی میرسد. ایشان سعادت نفس انسانی را در پیوستن به مفارقات و عالم انوار میدانند و سعادت نفس را برای آن دسته از افرادی میداند که به عالم انوار میرسند مثل انبیاء، عارفان، حکماء و علماء که در این سنخ قرار دارند. از دیدگاه وی سعادت تام زمانی است که نفس از تعلقش به بدن کنده شده باشد و زمان پس از مرگ است.
ایشان معتقدند که انسان کامل در هر عصر و زمانی وجود دارد هرچند در مراتب متفاوت باشد. از دیدگاه ایشان انسان کامل یا باید هم حکیم ذوقی باشد و هم حکیم بحثی یا حداقل حکیم ذوقی و کسی که دارای مراتب انسان کامل است صلاحیت دارد راهبری انسان را در دنیا بر عهده داشته باشد.
ایشان زمانه را به دو مقطع نوری و ظلمانی دستهبندی میکند. در مقطع نوری انسان خلیفه الله حاکم است، ولی در عصر ظلمانی طواغیت و ظالمان حاکم هستند. از دیدگاه اشراق سیاست بسترساز استعداد ذوقی انسان است برای ارتباط با عالم نوری؛ بنابراین حکمت سیاسی اشراق را میتوان چنین تعریف کرد: حکمت سیر و سلوک و حکمت تدبیر از چگونگی اتصال عالم ظلمانی و مادی به عالم نوری از طریق سیر و سلوک انسان در رسیدن به نفس حقیقی و مراتب بالاتر تا به مرتبه نورالانوار که مقام فنا و اتحاد است.
منابع حکمت اشراق چند چیز است: دین، عرفان، حکمت مشاء و حکمت حکمای قدیم که البته حکمت اشراق لایههای ذوقی انسان را پاسخگو است در عین حال از عقل هم برای پاسخگو بودن بهره میگیرد.
در آخر باید گفت: برای فلسفه سیاسی اشراق به اندازه کافی متون وجود ندارد، مگر اینکه از لابهلای متون دیگر بتوان فلسفه سیاسی اشراق را به دست آورد.
مرتضی یوسفیراد عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی