حق نداری بگویی برای من آب بیاور
میخواهی ذکر و دستور ازمن بگیری؟ چه فایده! برو پیش همست و به اواحترام کن؛ رعایت او را بکن. همسرت امانت است، خیانت و اذیت نکن.
گروه فرهنگی ؛روزی یک بنده خدایی آمد و بین علما نشست، گفت: آقا! ذکری، دستوری به من بده. [مرحوم سید هاشم حداد]این طوری بود که اگر کسی میآمد، باطنش را میخواند که چگونه است؛ ظرفیتش چقدر است. ظاهرا آن شخص با خانمش بی احترامی و بدخلقی میکرد. والد خیلی ناراحت شد و گفت: برو. آمدی اینجا، میخواهی ذکر و دستور ازمن بگیری؟ چه فایده! برو پیش همست و به اواحترام کن؛ رعایت او را بکن. همسرت امانت است، خیانت و اذیت نکن؛ مثلا ظهر رفتی، دیدی غذا تمام شده، حق نداری عصبانی شوی؛ حق نداری مثلا بگویی برای من آب بیاور. اصلا و ابداً. شما برو و این را درست کن.
این بنده خدا مشکلش را فهمید و رفت پیش خانمش. بعد از سه روز آمد و گفت: آقا! دستش را گرفتم و گفتم مرا ببخش. والد گفت: حالا این درست است.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *