وضعیت حقوق بشری زنان در آمریکا؛ خشونت در سایه نابرابری در سیستم عدالت کیفری
خبرگزاری میزان – پلیس آمریکا اخیرا اعلام کرد که در حال بررسی ۲ قتل مشابه در ایندیاناپولیس است که در یک منطقه چند روز پس از یکدیگر اتفاق افتادند.
اداره پلیس ایندیاناپولیس در بیانیهای اعلام کرد که اگرچه تعدادی اشتراکات بین این دو قتل وجود دارد، اما هیچ مدرکی بهطور مستقیم نشاندهنده ارتباط آنها نیست.
با وجود این، مقامهای محلی به شباهتهای هر دو مورد اشاره کردهاند، از جمله این واقعیت که هر دو قربانی زنان سفیدپوستی در دهه ۵۰ زندگیشان بودند.
قتل زنان (زنکشی) به قتل عمدی و مرتبط با جنسیت زنان و دختران اشاره دارد؛ علیرغم شیوع بالای قربانیان قتل زنان در آمریکا، این کشور در تعریف و مستندسازی قتلهای زنان مرتبط با جنسیت از سایر کشورها عقبتر است.
در حالی که تلاشهایی در بخش عدالت کیفری و سلامت عمومی برای ردیابی بهتر مرگهای خشونتآمیز در حال انجام است، سیستمهای نظارتی ناقص تلاشها را برای برآورد میزان سالانه قتل زنان در آمریکا محدود میکنند.
مشکل بهداشت عمومی و شکل متمایز قتل در قوانین حقوقی؛ این رویکرد بهویژه با توجه به افزایش مستند خشونت غیرکشنده شریک زندگی (IPV) در شهرهای بزرگ و در سطح ملی در طول همهگیری کرونا برجسته است، که نشاندهنده تأثیرهای جانبی بحرانهای بهداشت عمومی بر خشونت علیه زنان است.
تلاش برای نامگذاری، تعریف، جرمانگاری و مستندسازی قتل زنان در آمریکا
دایانا راسل، جامعهشناس آمریکایی، در استماع خود در مورد قتل زنان پیش از دادگاه بینالمللی جنایات علیه زنان در سال ۱۹۷۶، اصطلاح قتل زنان (زن کشی) را ابداع کرد.
عمل نامگذاری از سوی راسل و دیگر محققان و فعالان، قتل زنان را در خط مقدم جنبشهای بینالمللی برای توقف خشونت علیه زنان قرار داد.
با این حال، بیشتر کشورها از جمله آمریکا، فاقد تعریف قانونی از قتل زنان هستند، که نظارت بر آن و در نتیجه پیشگیری و واکنش را پیچیده میکند.
آمریکا قانون جزایی جداگانهای برای قتلهای مربوط به جنسیت ندارد که ردیابی قتل زنان را دشوار میکند؛ طبق گزارش اداره تحقیقات فدرال آمریکا (افبیآی)، در سال ۲۰۲۱ حدود ۵ هزار زن در آمریکا به قتل رسیدند که یکسوم آنها از سوی شریک زندگی خود کشته شده بودند.
این آمار احتمالا بسیار بیشتر از آمار واقعی زنانی است که در آمریکا قربانی پدیده قتل زنان شدهاند، زیرا گزارشدهی به سیستم مرکزی پلیس اجباری نیست و تنها دادههای کمتر از ۶۳ درصد از آژانسهای پلیس در گزارش ۲۰۲۱ گنجانده شده است.
برآوردهای دیگر با استفاده از منابع دادههای متعدد نشان میدهد که نیمی از زنان قربانی قتل در آمریکا از سوی شرکای زندگی کشته میشوند.
نکته مهم این است که گزارشهای مربوط به قتل زنان همیشه بهعنوان قتل طبقهبندی نمیشوند و انگیزههای قتل و رابطه قربانی با مرتکب اغلب غیرقانونی است.
تابستان ۲۰۲۳، نیویورکیها با قتل شوکبرانگیز و بیمعنای آزیا جانسون، یک زن ۲۰ ساله قربانی خشونت خانگی، مواجه شدند.
این زن جوان آمریکایی در حالی که با کودک خردسال خود در حال قدم زدن بود هدف گلوله قرار گرفت و به قتل رسید.
قتل زنان؛ امری رایج در آمریکا
در آمریکا کشتن زنان بر اساس جنسیت اغلب به عنوان موضوعی در نظر گرفته میشود که کشورهای کم درآمد را تحت تأثیر قرار میدهد؛ این امر نمیتواند دور از واقعیت باشد؛ از تمام موارد قتل زنان در کشورهای با درآمد بالا، ۷۰ درصد در آمریکا رخ میدهد.
برای درک این موضوع در مقیاس جهانی، آمریکا با نرخ ۲.۶ قتل به ازای هر ۱۰۰ هزار زن، در رتبه ۳۴ قتل عمدی زنان در میان کشورهای جهان قرار دارد.
علاوه بر این، در آمریکا، بهطور متوسط هر روز ۳ زن از سوی شریک زندگی خود کشته میشوند؛ درست مانند مورد آزیا جانسون، زنان در آمریکا عمدتا از سوی مردانی که میشناسند و از سوی شریک زندگی فعلی یا سابق به قتل میرسند.
از تمام قتلهای زنان در سال ۲۰۱۸، ۹۲ درصد قربانیان از سوی مردی که میشناختند و ۶۳ درصد به وسیله همسر یا همسر سابق سابق کشته شدهاند.
تبعیض جنسیتی علیه زنان در آمریکا
در بسیاری از موارد، نژادپرستی بر افراد تنها براساس جنسیت و نژادشان تأثیر میگذارد، مانند شکاف دستمزد بین مردان و زنان؛ با این حال، هنگامی که سیستمهای ظلم با هم ترکیب میشوند، اثر به چیزی کاملا جدید تبدیل میشود، مانند قرص نانی که شامل چندین ماده است که دیگر به صورت جداگانه قابل شناسایی نیستند.
سیاهپوستان و سایر زنان رنگینپوست بیشترین تبعیض را در جامعه آمریکا متحمل میشوند و به دلیل نژادپرستی جنسیتی در بسیاری از محیطها، از جمله محل کار که اغلب در فضاهای حرفهای موانع نژادی و جنسیتی و استرس را تجربه میکنند.
یک مطالعه نشان میدهد که زنان سیاهپوست آمریکایی بیشتر احتمال دارد که انتظارات نقش نژادی و جنسیتی را بالاتر و فراتر از انتظارات سایر مقامات در مدارس تجربه کنند.
علاوه بر این، سیاهپوستان و سایر زنان رنگینپوست در آمریکا نسبت به مردان و زنان سفیدپوست سختتر ارزیابی میشوند.
خشونت تسلیحاتی در آمریکا و قتل زنان
تعداد زنان کشتهشده در آمریکا بهطور پیوسته در حال افزایش است؛ حدود ۳ هزار زن در سال ۲۰۱۹ در مقایسه با هزار و ۷۰۰ زن در سال ۲۰۱۴ کشته شدند.
اسلحه به میزان قابل توجهی در مرگ و میر جرایم مربوط به خشونت شریک زندگی نقش دارد؛ سوءاستفاده کنندگان با اسلحه، ۵ برابر بیشتر احتمال دارد قربانیان خود را به قتل برسانند.
هر ماه بهطور متوسط ۷۰ زن در آمریکا از سوی شریک زندگی هدف اصابت گلوله قرار میگیرند و کشته میشوند.
در حالی که خشونت شریک زندگی یک موضوع جهانی است، تقاطع بین خشونت با اسلحه و خشونت خانگی منحصر به فرد آمریکاست؛ در سال ۲۰۱۵، ۹۲ درصد از کل زنانی که در کشورهای پردرآمد با اسلحه کشته شدند، از آمریکا بودند.
بهطور غیرقابل انکاری، اجازه دادن به سوءاستفاده کنندگان برای دسترسی به سلاح گرم، مرگ و میر و حملات علیه زنان را بهطور چشمگیری افزایش میدهد.
با داشتن اسلحه در آمریکا، متجاز ۵ برابر بیشتر احتمال دارد شریک زندگی خود را به قتل برساند و استفاده از آن برای تهدید یا حمله به شریک زندگی خود، خطر کشته شدن قربانی را ۲۰ برابر بیشتر میکند.
عوامل مختلفی وجود دارد که میتواند خطر قتل زنان را در آمریکا افزایش دهد؛ زنان مورد آزار جسمی که از خشونت جنسی نیز رنج میبرند بیش از ۷ برابر بیشتر از سایر زنان آزار دیده کشته میشوند.
اشکال فراگیر تبعیض علیه زنان در آمریکا
تبعیض در قالب آزار و اذیت جنسی، مدتهاست که سرفصل اخبار را در آمریکا به خود اختصاص داده است، اما نتایج یک نظرسنجی نشان میدهد که اشکال دیگر تبعیض علیه زنان نیز در جامعه آمریکا فراگیر است؛ این نظرسنجی با همکاری بنیاد رابرت وود جانسون و دانشگاه هاروارد تی.اچ انجام شده است.
برای مثال، اکثریت (۵۶ درصد) زنان آمریکایی معتقدند در جایی که زندگی میکنند، زنان برای کار برابر کمتر از مردان دستمزد میگیرند و حدود یک سوم (۳۱ درصد) میگویند که به دلیل زن بودن در هنگام درخواست شغل مورد تبعیض قرار گرفتهاند.
به طور کلی، ۶۸ درصد از زنان معتقدند که امروزه در آمریکا تبعیض علیه زنان وجود دارد.
تجربه تبعیض جنسیتی یکپارچه نیست؛ زنان در هر گروه نژادی، قومی و هویتی مشکلات خاصی در اشتغال، تحصیل، مسکن و تعامل با مجریان قانون، دادگاهها و دولت دارند.
چندین گروه از زنان نیز به دلیل نگرانی از اینکه با تبعیض مواجه خواهند شد، از مراجعه به مراقبتهای بهداشتی اجتناب میکنند.
زنان و سیستم قضایی آمریکا
در طول ۲۵ سال گذشته، تغییر عمیقی در حضور زنان در سیستم قضایی آمریکا ایجاد شده است؛ این امر نتیجه تلاشهای گستردهتر اجرای قانون و قوانین مربوط به مواد مخدر است و موانع پس از محکومیت برای ورود مجدد که بهطور منحصر به فردی بر زنان تأثیر میگذارد.
جمعیت زندانیان در آمریکا بیش از ۶ برابر بیشتر از سال ۱۹۸۰ است؛ بیش از نیمی (۵۸ درصد) از زنان زندانی در زندانهای ایالتی دارای فرزند زیر ۱۸.۱ سال هستند.
علاوه بر این بین سالهای ۱۹۸۰ تا ۲۰۲۱، تعداد زنان زندانی بیش از ۵۲۵ درصد افزایش یافته است.
اگرچه تعداد مردان در زندانهای آمریکا بسیار بیشتر از زنان است، اما نرخ رشد حبس زنان افزایش یافته و به ۲ برابر مردان از سال ۱۹۸۰ رسیده است؛ حدود ۹۷۶ هزار زن تحت نظارت سیستم عدالت کیفری آمریکا هستند.
در همین رابطه مهدیه شادمانی، استاد دانشگاه، پژوهشگر و کنشگر حوزه زنان در گفتوگو با خبرگزاری میزان ابعادی از وضعیت حقوق بشری زنان را در آمریکا و خشونت علیه این گروه جمعیتی بررسی کرد.
ریشه خشونت علیه زنان در آمریکا چیست؟
شادمانی، گفت: برای بررسی مسئله خشونت علیه زنان در آمریکا همواره آمارهای مختلفی ذکر شده، اما در کنار این آمارها ما باید یک بررسی اندیشهای نیز داشته باشیم که دلیل این خشونتها چیست و چرا خشونت در جامعه غربی و به ویژه آمریکا زیاد است.
وی یکی از دلایل این خشونت علیه زنان را در آمریکا نوع نگاه و مبانی این جوامع نسبت به زن چه در زمان قرون وسطی و چه بعد از آن در زمان انقلاب صنعتی توصیف کرد و اظهار کرد: زن در جامعه غربی و بهویژه در دوران قرون وسطی در شمار اموال قرار میگرفته و مانند یک برده با آنها رفتار میشده است؛ حتی بسیاری از فیلسوفان غربی از برتری طبیعی مردان سخن گفتهاند و بعد از انقلاب صنعتی در ورای آن شعارهایی که درباره حقوق زنان داده شد، اما شاهد هستیم که زنان به عنوان یک قدرت بازاریابی در خدمت نظام سرمایهداری بودند و علت پیدایش جنبشهای حامی زنان و بهویژه موج اول آن همین جایگاه نازل زنان بوده و زنان در جهت شکلگیری یک هویت و کنش جمعی برای دستیابی به عدالت عمومی و برابری در تلاش بودند.
کارشناس حوزه زنان، بیان کرد: بنابراین علت وجود خشونت علیه زنان در ابعاد مختلف در آمریکا یک پیشینه تاریخی دارد و آن عقبماندگی و انحطاط فکری است که درباره زنان در غرب وجود داشته که به تفاوت حقوق زن و مرد در جامعه غربی منجر شده است.
شادمانی با اشاره به اینکه با همین مقدمه در باب حقوق زنان در آمریکا باید به همین انگارهها اشاره کرد که شاید تحت عنوان شعار حمایت از حقوق زنان سر داده میشوند، اضافه کرد: اما ما شاهد نقضهای مکرر و گسترده حقوق بشر نسبت به زنان آمریکایی از جمله مهاجران و پناهجویان هستیم.
به رسمیت شناختن خشونت علیه زنان در کنفرانس جهانی حقوق بشر ۱۹۹۳
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه در سال ۱۹۹۳ برای نخستین بار جامعه بینالملل رسما در باب خشونت علیه زنان چه در بستر خانوادگی و چه در بستر اجتماعی ورود پیدا کرد و آن را بهعنوان یکی از موارد نقض بنیادین حقوق بشر به رسمیت شناخت، گفت: در سال ۱۹۹۳ در کنفرانس جهانی حقوق بشر در وین زنان و دختران بهعنوان یک جزو لاینفک حقوق بشر اعلام شدند و تمام اشکال خشونت یعنی خشونت جنسی، آزار و بهرهکشی جنسی، جسمی و روانی ناشی از تبعیض، تعصب فرهنگی و قاچاق بینالمللی زنان مغایر با کرامت انسانی معرفی شد.
کنوانسیونها؛ ناکام در جلوگیری از خشونت علیه زنان در آمریکا
پژوهشگر مسائل زنان، میگوید: اما این اقدامات و این کنوانسیونها هیچکدام، از خشونت علیه زنان در جامعه آمریکا جلوگیری نکردند و این نشان میدهد که در کشورهای توسعه یافته شاهد هستیم که در طبقات، اقشار و ملیتهای مختلف این خشونت دیده میشود و اگر بخواهیم به صورت مصداقی خشونت را نام ببریم خشونت شامل کتک زدن، آزار روانی، تجاوز، تجاوز به همسر، پدیده قتل زنان (زنکشی)، سوءاستفاده جنسی، ازدواج اجباری، آزار و اذیت خیابانی، بردهداری، بهرهکشی جنسی و آزار و اذیت سایبری است.
شادمانی، نخستین نمود رسمی نقض حقوق زنان را در آمریکا، نپیوستن و خودداری از امضای لایحه رفع تبعیض علیه زنان توصیف کرد و گفت: این امر موجب یک نقض نظاممند حقوق زنان در آمریکا شده است؛ کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان یک معاهده بینالمللی است که در سال ۱۹۷۹ مورد پذیرش مجمع عمومی سازمان ملل قرار گرفت.
وی بیان کرد: این کنوانسیون بنا بر همان فرهنگ غربی و مندرج در آداب و رسوم و قوانین آمریکا نگاشته شده بنابراین امضا نکردن این کنوانسیون و نپیوستن آمریکا به آن بدین معناست که آنها این قواعد غربی خود را که براساس معاهده حقوق بشر هم نگاشته شده، قبول ندارند.
خشونت خانگی؛ نخستین مصداق خشونت علیه زنان در آمریکا
این استاد دانشگاه نخستین مصداق خشونت علیه زنان را خشونت خانگی توصیف کرد و گفت: خشونت علیه زنان و دختران یکی از مصادیق شدید نابرابری جنسیتی است که غالبا بهعنوان نقض حقوق بشر هم به شمار میرود و این مسئله حتی در سطح جهانی و حتی در کشورهای توسعه یافته مانند آمریکا بسیار زیاد و با عواقب بسیاری برای قربانیان همراه است و حتی تبعاتی را هم برای جامعه به همراه دارد؛ نهتنها برای زنان آمریکایی، جنبههای غربی از اثرات منفی این خشونت خانگی وجود داشته یعنی جنبههای جنسی، جسمی و عاطفی، اما در یک رویکرد کلانتر برای جامعه هم اثرات منفی بیشتری داشته و بهرهوری زنان را در محیطهای کاری به عنوان یک نیروی انسانی دچار کاهش کرده است.
وی همچنین اشارهای به آمار در زمینه خشونت علیه زنان در آمریکا داشت و اضافه کرد: اگر بخواهیم به آمار هم اشاره داشته باشیم، آمار خشونت خانگی علیه زنان ۱۵ درصد از جرایم خشونتآمیز سالانه آمریکا را تشکیل میدهد و از هر ۳ زن در آمریکا یک زن این خشونت فیزیکی و جنسی را در بستر خانواده متحمل شده است.
پژوهشگر و کنشگر حوزه زنان در پایان گفت: خشونت خانگی برای زنانی که قربانی هستند ۳ برابر بیشتر از کسانی است که از طریق شریک جنسی خود هدف خشونت واقع میشوند و بسیاری از موارد این خشونتها نیز گزارش نمیشوند.
انتهای پیام/