«حق اسرائیل بر دفاع مشروع»؛ از تقلب تاریخی تا تقلب حقوقی
امیرکشتگر، دبیرکارگروه حقوق بشر انجمن علمی حقوق عمومی اسلامی ایران در یادداشتی برای خبرگزاری میزان درباره ادعای دفاع مشروع رژیم صهیونیستی توضیحاتی ارائه کرد.
وی نوشت: برخی معتقدند که محقق همواره باید به آینده نظر بیندازد و دست از کاوش در گذشته برکشد؛ این تلقی به هر میزان از شهرت و پذیرش در برخی فقرات صادق نیست؛ جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در جریان اقدامهای جنایتآمیز اخیر رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه تصریح کرد «حق دفاع مشروع اسرائیل محفوظ است، اما این دفاع باید بشردوستانه باشد!»؛ و این یک نمونه بارز از ناروایی بیاعتنایی نسبت گذشته است.
بطلان موضع مقام عالیرتبه اروپایی برای آنان که معتقدند سرزمین فلسطین از سال ۱۹۴۸ با اجبار و قتل عام مردمان آن اشغال شده بدیهی است؛ توضیح اینکه با شناسایی گزاره اشغالگری در تاریخ رژیم صهیونیستی و ایجاد معادله «طرف اشغالگر- مردم تحت اشغال» به لحاظ حقوقی، دیگر اصل «دفاع از خود» قابل استناد نیست و طرف اشغالگر ضمن اینکه وضعیت نامشروع پیدا میکند و باید به اشغالگری پایان دهد براساس حقوق بینالملل وظایف معینی در حفاظت و حمایت از مردم تحت اشغال دارد و اقدام به کشتار جمعی آنها و تخریب اموالشان تحت هیچ شرایطی پذیرفته نخواهد بود.
سرّ مواضع مقامهای عالی غربی در استناد به دفاع مشروع اسرائیل را باید در گذشته یافت؛ آنچه مقامهای غربی را در مقام سوءاستفاده از قواعد حقوقی برای توجیه ماشین کشتار اسرائیل جازم کرده، استفاده از ابهام یا بهتر بگویم افسانههایی نشأت میگیرد که رژیم صهیونیستی طی سالیان، بهعنوان گزارههای مسلم تاریخی ترویج کرده و حامیان خود را در جهل مرکب غوطهور کرده است؛ این قدرت افسانهپردازی در حالی است که سوژه ما متعلق به روزگاران دور نیست بلکه از سال ۱۹۴۸ و بیخ گوشمان رقم خورده است، اما این افسانه چیست؟ پاسخ این است: «فلسطین سرزمینی خالی بود!»
گزاره مذکور با یک داستانپردازی تاریخی منحصربهفردی تبلیغ شد که براساس آن فلسطین سرزمینی خالی از سکنه، بیابانی و بیحاصلی بود که با بازگشت اهالی واقعی آن -یعنی صهیونیستها- به سرزمین موعودشان، سرنوشت متفاوتِ مطلوبی را تجربه کرد و اینگونه بود که شعار «سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین» شکل گرفت؛ خوانشی تاریخی که در محیط علمی و دانشگاهی و برنامههای درسی و آموزشی بسیاری از جوامع غربی غلبه پیدا کرد و در پرتو چنین نگرشی طبیعی است که جای طلبکار و بدهکار و همچنین غاصب و ذیحق عوض و قواعد حقوقی از جمله دفاع مشروع معکوس تحلیل شود و نسلکشی و پاکسازی ملت فلسطین تحت لوای آن مجاز تلقی شود.
البته این تصویر ساختگی حتی در میان پژوهشگران اسرائیلی از جمله عامنون کوهن، یشوشوآبن عاریه و دیوید گراسمن به چالش کشیده شد؛ ایلان پاپه از مورخان اسرائیلی در رد این روایت چنین ابراز داشته است: «فلسطین یک سرزمین خالی نبود؛ فلسطین بخشی از جهان ثروتمند و حاصلخیز شرق مدیترانه در قرن نوزدهم و در مسیر نوسازی و ملیگرایی بود؛ فلسطین بیابانی نبود که منتظر شکوفایی باشد؛ فلسطین از حیث مفهومی یک کشور بود و آماده میشد تا بهعنوان یک جامعه مدرن وارد قرن بیستم شود؛ با تمام محاسن و معایب چنین دگرگونی و تبدیل از یک بخش امپراطوری عثمانی به یک کشور مستقل، اما استعمار این کشور توسط جنبش صهیونیسم، این روند را ناکام گذاشت و آن را برای اکثریت مردم بومیای که آنجا زندگی میکردند، تبدیل به یک فاجعه کرد.»
با وجود این، اما در نهایت روایت جعلی از تاریخ است که به دلیل برخورداری از حمایتهای سیاسی و تبلیغاتی از پویایی بیشتر برخودار شده است؛ بنابراین فروبردگی برشی از تاریخ که در آن اشغالگری رژیم صهیونیستی با روایتهای افسانهای جایگزین میشود، موجب شده این رژیم، مستند به اصل «دفاع از خود» سبعانهترین رخدادهای تاریخ بشری را علیه یک ملت روا دارد.
نسلکشی بومیان یک سرزمین و جایگزین شدن گروهی دیگر رخداد جدیدی در تاریخ نیست و صهیونیستها تا اینجا کار جدیدی صورت ندادهاند؛ ابتکار آنها در این است که با متحدان خود داستانی مبهم و چندلایه ساخته که از فرط پیچیدگی برای کسی قابل درک نیست؛ آری، در سیاستی که غایتش غصب و استعمار است، لاجرم همه چیز و از جمله تاریخ به خدمت درمیآید و اگر تاریخنگاری به چنین وضعیتی دچار شود، نقلهای آن چگونه میتواند تابع انصاف و ملتزم به راستگویی باشد؟ و وقتی مواضع سیاستمداران و حقوقدانان بر این ناراستی استوار شود، چرا نباید اسرائیل از دفاع مشروع برخوردار باشد؟!
انتهای پیام/