حبیب والینژاد: سینمای انقلاب پدر میخواهد/ میخواستم با مهدویان فیلم شهید همت را بسازم
هشت سال دفاع مقدس به تنهایی برای افتخار یک کشور کافیست، اما در ایران اسلامی حتی از این ظرفیت برای پرداختن به قهرمانان این دوران هم به درستی استفاده نمیشود. بیش از انگشتان دست نهاد و ارگان انقلابی داریم، اما دریغ از سالی یک فیلم خوب در حوزه انقلاب و دفاع مقدس. شهدا مظلومند و این مظلومیت روز به روز بیشتر عیان میشود، چون در بین مدیران انقلابی و نهادهایی که وظیفه پرداختن به ایشان را هم دارند، غریب هستند. میلیاردها تومان هزینه فرهنگی در کشور بدون اثرگذاری و دستاورد هزینه میشود و به دلیل همین نگاه سلیقهای چند فیلمسازی هم که در عرصه دفاع مقدس و انقلاب و شهدا فعالیت داشتهاند، دیگر میلی به حضور در این عرصه ندارند. با حبیب والینژاد یکی از فعالان این حوزه مصاحبه مفصلی داشتهایم و درباره چالشها و مشکلات این حوزه گفتوگو کردیم. او نیز دل پردردی از مدیران طی این سالها داشت و مهمترین حرفش همان حرف رهبری است؛ اینکه باید با هنرمندان پدرانه برخورد کرد و به آینده امیدوار بود.
- باتوجه به تجربه خوب «آخرین روزهای زمستان» و «ایستاده در غبار»، قصد ندارید که دیگر با محمدحسین مهدویان فیلم بسازید؟ زمزمههایی که درباره ساخت فیلمی درباره شهید همت به کارگردانی مهدویان و تهیهکنندگی شما وجود داشت، درست است؟
قرار بود با محمدحسین مهدویان فیلم شهید همت را بسازیم که دغدغه من بود. میخواستم درباره عملیات خیبر بگویم و روایتی از آن را بازگو کنم، او هم قبول کرد، اما مشکلاتی در این راه پدید آمد. «موقعیت مهدی» نیز به این دلیل موفق شد که ما هیچوقت از عملیاتهای بدر و خیبر صحبت نکرده بودیم، چراکه در آنها شکست خورده بودیم، اما این شکست به معنای نابودی نیست، جنگ است و همت و باکری آن را پذیرفتهاند، همچون کربلا که امام حسین میدانست از آن زنده بیرون نمیآید، اگر اینگونه بنگریم همه این شهادتها خودکشی دیده میشوند، حاج قاسم سلیمانی نیز میدانست که هر لحظه امکان ترور وجود دارد، اما شهیدانه زندگی میکرد.
- کارگردانهای خوبی در این مسیر گام برداشتهاند، اما متاسفانه این روزها نادیده گرفته میشوند. مثلا محمدحسین مهدویان کارگردان خوبیست اما آنطور که باید و شاید با او رفتار نمیشود، به نظر شما چرا این اتفاق در سینمای ما در حال رخ دادن است و نمیتوانیم از استعدادهایمان به درستی بهره ببریم؟
دلیل این امر به مدیریت بازمیگردد، البته تا دلتان بخواهد مدیر داریم، اما پدر هنری نداریم. وقتی مشکلی برای فرزند یک خانواده به وجود میآید، پدر سعی میکند کاری کند تا آن مشکل برطرف شود، تا جایی که مشکل فرزند به دغدغهاش تبدیل میشود، اما متاسفانه مدیران ما دغدغههای این چنینی ندارند، مثلا محسن مخملباف به جایی رسید که از مسیر خارج شد و ایران را ترک کرد، چه اتفاقی برای او افتاد؟ بخشی از این مسئله را او شخصا باید پاسخگو باشد، اما بخش دیگرش برعهده همان پدر هنریست. عدهای وجود دارند که زمانی کار کوتاه میسازند، همان افراد، رفتهرفته به ساخت آثار بلند روی میآورند، جوان هستند و به تشویق نیاز دارند، وظیفه پدر است که آنها را حفظ و هدایت کند وگرنه از مسیر خارج میشوند یا از بالا سقوط میکنند.
بسیاری از مدیران سینمایی، از فیلمنامهنویسانی استفاده کردهاند که فیلمنامههای غلط نوشتهاند، میلیاردها تومان هزینه میکنیم، فیلم میسازیم که دیده نمیشوند و دور ریخته میشوند، آنوقت میخواهند بگویند توسط هنرمندان ساخته شده است، درصورتی که باید از فیلمنامهنویسان درست استفاده کنیم، آنها را صدا بزنیم و مشکلاتشان را برطرف کنیم، اینگونه سرمایهای هم هدر نمیرود و کسی از مسیر خارج نمیشود. ما بزرگی بلد نیستیم و به دنبال این هستیم که برای دیگران مسئله درست کنیم. از طرف دیگر حتی با هنرمندانی که در جریان اعتراضات با معترضان همراه شدند، اصلا پدرانه برخورد نشد، آنهایی که با هوا و هوس در مسیر اشتباه قدم برداشته بودند، باید به راه درست هدایت میشدند.
جدا از اینکه افراد را حفظ نکردهایم، کادرسازی هم نکردهایم، بسیاری از کارگردانان روش و سلوکی که آنها را به کارگردان تبدیل کنند، بلد نیستند و توسط رانت و پارتیبازی به این وادی راه یافتهاند و متاسفانه کسی نیست که خوب یا بد بودن آنها را تشخیص دهد. باید باور کنیم که از هر 10 نفر، یک نفر به کارگردان خوبی همچون محمدحسین مهدویان تبدیل میشود که متاسفانه قدر او را هم نمیدانیم.
- شهدایی همچون همت، باکری و... در میان همه هنرمندان از جایگاه ویژهای برخوردارند مثلا نوید محمدزاده هم ضمن ابراز علاقه به شهید همت گفته بود که دوست دارد نقش این شهید بزرگوار را بازی کند که نشان از جایگاه والای شهدای ما در بین هنرمندان دارد. همه مردم و هنرمندان با هر فکر و عقیدهای شهدا را دوست دارند و میخواهند که کاری برای آنها انجام دهند.
بله درست است، مردم هم از ایفای نقش اینگونه بازیگران استقبال میکنند، بالاخره فیلم شهید همت را خواهم ساخت، اما هیچ اثری را نباید به هدف جشنواره تولید کرد، بلکه فیلم همچون گلی است که همه چیزش باید درست و زیبا ساخته شود.
ما میگوییم در جبهه انقلاب حضور داریم، همه چیز را گردن مسئولان نمیاندازم، بلکه بخشی بر گردن خودمان است، حواسمان پرت مسائل دنیوی است و هر چیز کوچکی را به مسئله بزرگی تبدیل میکنیم. حضرت آیتالله خامنهای همیشه میفرمایند اینقدر حواسپرت نباشید، کارتان را بکنید، اگر قرار بود حاج قاسم سلیمانی حواسپرت باشد که شهید نمیشد، متاسفانه هنرمندانمان را هم اینگونه بار آوردهایم که حواسپرت باشند.
البته باید بگویم من هم همچون حضرت آقا ناامید نیستم و به آینده امیدوارم مثل کربلا و عاشورا که در یک روز اتفاق افتاد و به ما درسهای زیادی داد، هر دفعه بعد از عزاداری دوباره متولد میشویم، به همین دلیل الان امیدوارم. امام حسین، امام خمینی، حضرت آقای خامنهای و همه شهیدان همیشه سخن از امیدواری میزدند و میگفتند حتی اگر تنها بمانیم باز هم به سوی هدفهایمان پیش میرویم.
در حال حاضر مشغول درجا زدن هستیم، ما سختی نکشیدهایم، مشغول زندگی در بهترین روزهای زندگیمان هستیم، در اوایل دهه شصت که انقلاب تازگی داشت، اوضاع بدتر بود. اکنون همه چیز آشکار شده است، افراد بیحجاب قبلا در خانه بیحجاب بودند و الان بیرون از خانه آن را نمایان کردهاند یا مثلا مردم قبلا در خانههایشان مشروبات الکلی مصرف میکردند و این روزها آن را علنی کردهاند. کار ما هم سختتر شده است، مسلمان واقعی را باید در این موقعیتها شناخت.
باید فرهنگسازی کنیم و راه درست را تشخیص دهیم. به قول اهل بیت که میگفتند ابتدا باید خودمان را درست کنیم، سپس از دیگران توقع داشته باشیم، حتما مدیریتی عمل نکردهایم که اکنون وارد این مرحله شدهایم. نباید حواسمان را پرت این مسائل کنیم و از مسیر خارج شویم، بلکه باید راهش را پیدا کرد. کار ما از وقتی که از خواب بیدار میشویم شروع میشود، میرویم نان بخریم، با نانوا خوش و بش میکنیم و همین باعث میشود تا شب حالش خوب باشد، اگر به راننده تاکسی انعام بیشتری بدهیم، حالش بهتر میشود، اینگونه رفتارها را باید ملاک زندگیمان در برخورد با همه بدانیم.
- آیا اگر اینگونه رفتار شود، فرهنگسازی میشود و دستاوردی حاصل خواهد شد، اگر غیر از این باشد، دستاوردی وجود ندارد و اتفاقی میافتد که امروز شاهدش هستیم؟
متاسفانه این مسائل در همه مراحل زندگیمان وجود دارد، در محل کار و حتی خانواده همه از یکدیگر سبقت میگیرند، به همین دلیل میگویم که نمیتوانیم تقصیر را گردن مسئولان بیندازیم، حداقل میتوانیم با روی خوب از خانوادهمان محافظت کنیم.
همه مسائل و مشکلات موجود در جامعه درمان دارد، حتی مشکلات بازیگران و هنرمندان که به پدری کردن مدیر بازمیگردد. هنرمندان، افراد احساساتی و حرفشنویی هستند، آنها تا قبل از اعتراضات اخیر به همه چیز و همه کس احترام میگذاشتند، حتی در حجاب حواسشان جمع بود، اگر الان اینگونه واکنش نشان میدهند به دلیل عملکرد ضعیف ماست. به نظر من ما در گناه آنها شریکیم چراکه به این سمت سوقشان دادهایم. امیرالمومنین میفرماید ما نمیتوانیم گناه کسی را آشکار کنیم، چراکه خود موجب ترویج فساد میشود.
- تاکنون آثاری همچون «آخرین روزهای زمستان»، «ایستاده در غبار»، «بادیگارد»، «لباس شخصی»، «خروج» و... توسط شما تهیه شده است که مضمون همگی به انقلاب و جنگ ایران و عراق مربوط میشود، آیا این آثار، سفارشی ساخته شدهاند یا شما از روی سلیقه شخصی به سراغشان رفتهاید؟
گاهی سازمانها سفارش ساخت اثری را دارند، اما خوبی فیلمهایی که من کار کردهام، این است که سفارشی نیستند. سازنده باید این احساس را داشته باشد که میخواهد درباره دغدغه شخصیاش حرف بزند و آن را باور داشته باشد، مثلا وقتی میخواهیم درباره انقلاب مظلوممان صحبت کنیم باید این واقعیت را قبول کنیم که کسانی همچون شهید حاج قاسم سلیمانی، شهید محمدابراهیم همت، شهید حاج حسن باقری بچههای انقلاب هستند، اما من و امثال من آنقدر بد عمل کردهایم که آدمها ما را میبینند و فکر میکنند ما انقلابی هستیم، انقلابیها کسانی بودند که آمدند و جنگیدند و رفتند. به قول شهید سلیمانی، برای شهادت باید شهیدانه زندگی کرد، بنابراین ما باید این افراد را شناسایی و باورشان کنیم، درباره زندگیشان بدانیم و در نهایت فیلم بسازیم، اگر آنها را باور نکنیم، هرگز اثر خوبی تولید نخواهد شد. باید گفت باور کردن این افراد در ساخت آثار سفارشی اتفاق نخواهد افتاد.
وقتی میگوییم بچههای انقلاب منظور این است که آنها انقلاب را دیده، باور کرده، پذیرفته و تا پای جان برایش جنگیدهاند، مخاطب نیز باید این مسیر را ببیند و کالبدشکافی کند تا بتواند الگویی همچون احمد متوسلیان برای خود بسازد، بنابراین هرچه اینگونه آثار سفارشی نباشند، دلنشینتر خواهند بود، چراکه اگر بخواهیم کاری درباره شهیدی بسازیم، باید آن را باور کنیم، در غیر این صورت باورپذیری آن توسط مخاطب امکانپذیر نخواهد بود، مثلا هادی حجازیفر در فیلم «موقعیت مهدی» شهید باکری را باور کرده بود، به همین دلیل همه رفتار و سکناتش دقیقا شبیه به مهدی باکری بود. به همین دلیل همه او را باور میکنند و روی مخاطب تاثیر میگذارد. بسیاری از آثار انقلابی و جنگی چندان تاثیرگذار نیستند، چراکه بازیگر یا کارگردان نقش را باور ندارد. به نظر من حتی فیلمبردار نیز باید به کاری که میسازد، باور داشته باشد تا بتواند قابها یا نورپردازیهای بهتری داشته باشد، همچنین بازیگر باید باور کند و با باورهایش آن را بازی کند. ما درباره شهدا صحبت میکنیم به همین دلیل باید کارگردان و بازیگر آن را باور کنند.
باید بدانیم سختی کار در ساخت آثار جنگ و انقلاب این است که از ما میخواهند تنها مسیر درست زندگی یک شهید یا یک انقلابی را نشان دهیم تا دیگران از آنها الگو بگیرند، درصورتی که من بهعنوان حبیب والینژاد باید اشتباه فرد را بگویم تا در این مسیر، درست عمل کردن شخصیت نیز بازگو شود. بسیاری از انسانها از ابتدا، مسیر درستی نداشتهاند، مردم باید اشتباهاتشان را ببینند تا بتوانند با آنها همذاتپنداری کنند و در زندگی الگو بگیرند.
- بسیاری بر این باورند که همه آثار انقلابی یا آثاری که به جنگ ایران و عراق میپردازند، سفارشی هستند، چه چیزی باعث شود که شما با سرمایه شخصی به ساخت اینگونه آثار بپردازید؟
من تاکنون هیچ کاری را بهصورت سفارشی انجام ندادهام مثلا الان در حال تولید اثری درباره شهید شیرودی هستیم که در مرحله پیش تولید قرار دارد اما به هیچ ارگانی وابسته نیست. یکی از دوستان، طرحی را در این باره به من پیشنهاد داد و من بسیار از آن خوشم آمد، به همین دلیل با تمام وجود به ساخت آن پرداختم. احساس میکنم من هم شهروندی عادی هستم و فردی همچون شهید شیرودی پیدا شده که به پای آرمانها، انقلاب و اعتقاداتش ایستاده و در این راه جان باخته است، در صورتی که میتوانست همچون دیگران یک زندگی عادی داشته باشد و به اینگونه مسائل فکر نکند.
- به نظر شما علت کمبود اینگونه آثار در سینما چیست؟ چرا فرهنگ از مسائل انقلابی دور مانده است؟
متاسفانه آنقدر به پول، گرانی و مسائل دنیوی فکر کردهایم که مسیر انقلاب را به فراموشی سپردهایم و چهرهاش خراب شده است درصورتی که امام خمینی میفرمودند ما برای نان و آب انقلاب نکردهایم، بلکه برای فرهنگ، انقلاب کردهایم. حتی پیغمبر نیز برای فرهنگ انقلاب کرد، اما متاسفانه چهره و هدف اصلی انقلاب خراب شد، چراکه ما فرزندان انقلاب تنها به دنبال نان، آب، مسائل مالی و دنیوی بودهایم و از مسیر اصلی جا ماندهایم. فرصت نشد که بگوییم برای چه انقلاب شد، درست است که مردم باید رفاه داشته باشند اما اگر فرهنگ وجود داشته باشد، آنها نیز میتوانند از آن رفاه لذت ببرند.
نگاه من به سینما مالی نیست، باور کنید که شعار نمیدهم بلکه در عمل نیز سعی کردهام آثاری را تولید کنم که به باورهایم نزدیک باشند. همیشه میگویم پول وجود دارد، اما فکر خوب وجود ندارد، اگر فکر خوب وجود داشته باشد، فیلمنامه خوب نیز پدید میآید، مثلا سال گذشته میتوانستم تولید فیلم شهید شیرودی را شروع کنم اما متاسفانه شرایط مالی مهیا نبود.
- چگونه میشود فضای فرهنگی جامعه را احیا کرد و همچون گذشته به ساخت آثار با محتوا پرداخت؟
کار فرهنگی کردن در این اوضاع سخت است، چراکه نیروی پارتیزان کم داریم و نیروهای جدید سختکوش و خیلی اهل مطالعه نیستند، از این رو میگویم سختکوش نیستند که به دنبال قصه نمیگردند، بلکه منتظرند دیگران کاری را به آنها بسپارند.
حدود 20 سال پیش مجموعه مستندی با نام «سردار خیبر» ساختیم که مستند مصاحبه با همرزمان شهید همت بود. میخواستم با همسر او یعنی خانم بدیهیان صحبت کنم که تمایلی به این کار نداشتند، با برادرشان صحبت کردم که گفتند با همسر شهید مصاحبه نکنم، شب به شهر ایشان رفتیم، با پدر شهید همت صحبت کردم که با همسر او صحبت کنم، با تلاش بسیار شماره ایشان را به ما داد، زنگ زدیم و گفت که مصاحبه نمیکنم. در نهایت با اصرار فراوان تایید را گرفتیم، به شرط اینکه مصاحبه نباشد و تنها او و فرزندان شهید همت را ملاقات کنیم و قرار شد ساعت هشت تا 9 به خانهشان برویم. ما با گروه و همه تجهیزات فیلمبرداری رفتیم و قرار شد که اگر تایید مصاحبه را از همسر شهید همت گرفتیم، گروه برای فیلمبرداری وارد شوند. هنگامی که ایشان مشغول صحبت بودند، موضوع فیلمبرداری را بیان کردیم و در نهایت پذیرفتند، ما هم دوربین را وارد کردیم و سه ساعت مصاحبه گرفتیم، فقط از من خواستند قبل از پخش، نسخه نهایی را به ایشان نشان دهیم.
خوبی کار این بود که از مصاحبه همرزمان کم کردیم و مصاحبه با اعضای خانواده را بیشتر در مستند نمایش دادیم، یعنی محور خانم بدیهیان بود و به نکات ظریفی از زندگیشان با شهید همت اشاره کرد، مثلا میگفت هیچ وقت فکر نمیکردم زن همت شوم، من عاشق چشمان او بودم. خیلی از مدیران با نمایش اینگونه صحبتها مشکل داشتند و میگفتند چرا این مسائل را بیان کردید.
شهید همت جملهای دارد که میگوید ما چه پیروز شویم و چه شکست بخوریم باید بایستیم. عمل کردن به تکلیف سختی دارد، شترسواری دولا، دولا نمیشود، باید برای رسیدن به هدف سختی بکشیم که متاسفانه بسیاری از نیروهای جدید این قابلیت را ندارند.
انتهای پیام/