چرا فصل دوم سریال «بازی مرکب» بد است؟/ عوامفریبی هالیوودی با تم کرهای
«بازی مرکب» سریالی بود که در ظاهر میخواست نقدی به سرمایهداری و ثروتاندوزی به هر قیمتی باشد؛ اگر برای مخاطبان و بینندگان فصل اول روشن نبود که این ادعاها، صرفا سطحی است، فصل دوم فقط در راستای ثروتاندوزی بیشتر برای خالق اثر و نتفلیکس ساخته شده است. اگرچه نمیتوان منکر جذابیت بصری، سوژه خاص و اجرای عالی عوامل فصل اول شد؛ «بازی مرکب» پربینندهترین سریال در تاریخ نتفلیکس است و حتی یوتیوبرها نیز نسخه «بازی مرکب» خودشان را ساختهاند.
خالقان سرمایهدار «بازی مرکب» همچنین سریالی را انگار برای نقد افرادی نظیر خودشان ساخته بودند؛ بااینحال اکثر بینندگان اهمیتی به این ظاهرسازی نمیدادند؛ اما فصل دوم جایی برای نادیده گرفتن نقد ظاهری ثروتاندوزی، نمیگذارد.
هیچ علت غیر از منفعت، برای ساخته شدن فصل دوم «بازی مرکب» وجود نداشت.
حتی رسانههای هالیوودی که به امید گرفتن مصاحبه با عوامل آثار پربیننده، سرپا هستند، میگویند فصل دوم این سریال بسیار پایینتر از حد انتظار ظاهر شده است. منتقد هالیوود ریپورتر میگوید: «این سریال باید همان اعجوبه تک فصلی باقی میماند... فصل دوم به کل ناامیدکننده است. شاید تنها مرجعی که به فصل جدید نمره عالی داده است، ورایتی باشد، احتمال آن هم تاکتیتی است تا در را برای مصاحبه با عوامل سریال باز گذاشته باشند.
نقد و بررسی فصل دوم «بازی مرکب»
هشدار: امکان لو رفتن داستان وجود دارد
فصل اول «بازی مرکب» درباره آدمهای بدهکار و بختبرگشتهای است که برای بردن پول یکجا، به یک مسابقه ناشناخته میپیوندند. البته از بازی اول مشخص میشود که بازنده، فقط با دست خالی به خانه نمیرود؛ بلکه جان خود را هم از دست میدهد. لزوما با همه این بختبرگشتهها، نمیتوان همذاتپنداری کرد، برخی از آنان شیادانی هستند که در دام یک شیاد بزرگتر افتادهاند. در پایان یک مرد برنده میشود و او تصمیم میگیرد که برای انتقام خونهای ریخته شده و پایان چنین بازی مرگباری، دوباره در این بازیها حضور پیدا کند.
فصل دوم «بازی مرکب» هیچ یک از نقاط قوت برادر بزرگتر خود را ندارد. از همان ابتدای کار معلوم است که افسر پلیس، جزیره بازی را به این راحتیها پیدا نخواهد کرد. اگر نفوذی داخل کشتی، آمار ردیاب قهرمان قصه را به اربابان خود نمیداد، آیا برگزار کنندگان مسابقهای نظیر Squid game انقدر زرنگ نیستند که شرکتکنندگان را با دستگاه فرکانسیاب و فلزیاب، بازرسی کنند؟!... بنابراین سه اپیزود اول، صرفا برای پرکردن قصه بود و هیچ ضرورتی نداشت.
کاراکترهای سریال «بازی مرکب»
یکی از نقاط قوت فصل اول، کاراکترهای کاریزماتیک با پرداخت مناسب بود. مخاطبان با شخصیتها همراه شده بودند و نگران بقای آنان بودند. اما سالن خوابگاه شرکتکنندگان فصل دوم، با کاراکترهای تکراری و غیرکاریزماتیک پر شده است. کاراکتر پیرزن، تداعیگر پیرمرد فصل اول است. (پیرمردی که در جریان مسابقه میبینیم، نه آن کسی که کاشف بعمل میآید پشت کل بازی است)
کاراکتر زن حامله نیز نسخه فصل دوم از دخترک گوشهگیر (سای بیوک) فصل اول است. فالگیر فصل دوم، نسخه زن دیوانه (هان مینیو) فصل اول است. همینطور دیگر شخصیتهای پرداخته شدهای در فصل اول حضور داشتند که انگار یک نسخه آماتور و کاریکاتوری از آنها در فصل جدید حضور دارند.
در این میان البته دو کاراکتر متفاوت به جمع اصلیها پیوستهاند: کاراکتر رپر؛ او تداعیگر افرادی است که شیفته رپ هستند و بیجهت واژههای انگلیسی را با فارسی ترکیب میکنند. کاراکتر تراجنسیت؛ حضور چنین کاراکتری، آن هم بهعنوان یک نظامی سابق، نشان میدهد فصل دوم «بازی مرکب»، بیشتر یک محصول نتفلیکسی است تا ساخته کره جنوبی!
البته بااینکه رسانههای لیبرال از حضور یک کاراکتر رنگینکمانی در محصولی از کُره خرسند هستند، اما گلایه کردهاند که چرا یک مرد استاندارد، در این نقش ظاهر شده است. ووکها معتقدند که فقط تراجنسیتها باید در چنین نقشهایی ظاهر شوند.
بازیها و رایگیری برای پایان «بازی مرکب»
بازیهای فصل اول نیز برخلاف ظاهر کودکانه، چرخشی بیرحمانهای پیدا کردند که تابحال در محصولات هنری دیده نشده بود. اما سازندگان سریال میپنداشتند که با افزودن پروسه رایگیری برای خاتمه بازی در فصل دوم، یک هیجان جدید ایجاد کردهاند. اما همه میدانند که این رایگیریها، به خاتمه بازی ختم نخواهند شد. چون اگر شرکتکنندگان رای به پایان بازی دهند، پس چه اتفاقی در باقی اپیزودها رخ خواهد داد؟
بنابراین نهتنها هیچ نیازی به رایگیری نیست، نیازی نبود که بیست دقیقه را برای هر مرحله از رایگیری اختصاص دهند.
از طرفی روند رایگیری صرفا برای پرکردن قصه فصل دوم بود و هیچ نقشی در نتیجه داستان نداشت. بهاینعلت که یعنی برگزار کنندگان میخواستند به ۲۵۰ نفر اجازه دهند که صحیح و سالم به خانههایشان بروند و برای کل مردم جهان بگویند که در این بازیها چه دیدند؟
بازیها نیز جنبه شوکهکنده فصل اول را ندارند چون مخاطب هیچ اهمیتی برای سرنوشت قهرمانان قائل نیست.
حتی پایان فصل دوم نیز قابل پیشبینی است؛ در مورد شورش قهرمانان نیز این مسئله صدق میکند که اگر آنها موفق میشدند، تکلیف فصل سوم چه میشد؟ مخاطب میداند که بازیها ادامه خواهد یافت و در نتیجه حساب چندانی روی قهرمانبازیها باز نمیکند.
فیلمبرداری در «بازی مرکب»
استفاده از لنزهای فیشآی و الترا واید، نه تنها هیچ خدمتی به جذابیت بصری سریال نکرده است، بلکه در ذوق میزند. گاها انگار کارگردان میخواهد بگوید که «من هم هستم ها»، «من هم بلدم از زوایای عجیب با لنزهای خاص فیلم بگیرم».
- بیشتر بخوانید:
- فمینیست بزرگ، آزاردهنده زنان از کار درآمد!
- پربینندهترین سریال آمریکایی/ حواشی بازی اینترگالاکتیک/ خانواده کارداشیانها
عوامفریبی به سبک هالیوودی با تم کرهای
هالیوود (بهعنوان بازوی رسانهای سیستم) معمولا برای عوامفریبی تا چند سال پیش، آثار ضد سیستمی را میساخت که یک ارتش تکنفره در پایان، مقابل سیستم میایستاد و پیروز میشد. مانند فیلم «تیرانداز» shooter مارک والبرگ، سریال بسیار اورریتد و ضعیف «سرقت پول» money heist و آثار مشابه. اما امروز هالیوود ساختن چنین محصولاتی را در اولویت قرار نمیدهد تا حتی توهم ایستادن در مقابل سیستم، به ذهن کسی خطور نکند.
اگر ادعاهای نقد کاپیتالیسم، در توصیف «بازی مرکب» مطرح نمیشد، این مجموعه در ساختن یک اثر بسیار سرگرمکننده، حداقل در فصل اول موفق شده بود؛ اما فصل دوم نه حرف خاصی دارد و نه سرگرم میکند.
انتهای پیام/