روی صورت‌مان آب می‌ریختند تا خوابمان نبرد اما حاضر نبودند یک قطره آب خوردن بدهند

20:01 - 06 مهر 1397
کد خبر: ۴۵۴۹۳۸
دسته بندی: سیاست ، دفاعی و مقاومت
به زور کاری می‌کردند تا بیدار بمانیم. روی صورت‌مان آب می‌ریختند تا خوابمان نبرد، اما حاضر نبودند یک قطره آب خوردن به ما بدهند.

روی صورت‌مان آب می‌ریختند تا خوابمان نبرد اما حاضر نبودند یک قطره آب خوردن بدهندبه گزارش خبرنگار گروه سیاسی ، سرهنگ «محمدابراهیم باباجانی» خلبان آزاده هوانیروز در گفت‌وگوی تفصیلی خود با میزان، در خصوص اوایل دوران اسارت خود در زندان‌های صدام، توضیحاتی را ارائه داد.

بخشی از این توضیحات به قرار زیر است:

در ابتدا من را به یکی از زندان‌های سلیمانیه بردند و سپس به بغداد منتقل کردند. نه آبی و نه غذایی به ما می‌دادند و با همان صورت خون‌آلود و خاکی از ما بازجویی می‌کردند. به زور کاری می‌کردند تا بیدار بمانیم. روی صورت‌مان آب می‌ریختند تا خوابمان نبرد، اما حاضر نبودند یک قطره آب خوردن به ما بدهند. بعد از انجام این بازجویی‌ها ما را به اداره استخبارات عراق بردند. دو سه ماهی در آنجا به صورت انفرادی در سلول بودم. شهید تندگویان و سرکار خانم معصومه آباد هم همزمان با ما در استخبارات بودند و من از روی بعضی برگه‌های زندان که نام آن‌ها روی آن نوشته شده بود، متوجه حضور آن‌ها شدم. بعد از مدتی ما را از استخبارات به زندان ابوغریب بردند و ۲-۳ سالی در آن زندان بودیم. در همان زندان ابوغریب بود که ما را تحت فشار قرار می‌دادند تا در انجام کودتا کمک‌حالِ منافقین ملعون باشیم.

متن کامل گفت‌وگوی تفصیلی میزان با سرهنگ باباجانی



خانی
|
-
|
۲۱:۰۱ - ۱۳۹۷/۰۷/۰۶
0
0
سلام و درود خداوند بر رزمندگان راه اسلام؛ خدا قوت ای مردان بی ادعا
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *