اکثر مسئولین معتقد بودند نیروگاه اتمی بوشهر به سبب مشکلات فراوان هرگز ساخته نخواهد شد
البته اگر بخواهم صادقانه صحبت کنم، باید بگویم این بار مسئولیت ریاست بر سازمان انرژی اتمی را با اکراه پذیرفتم؛ زیرا تا آن زمان ۳۶ سال سابقه کار داشتم و دیگر دلم نمیخواست عهدهدار مسئولیت دولتی باشم و ترجیح میدادم خودم را از این فضای پرهیجان سیاسی کمی دور کنم.
به گزارش گروه سیاسی ، علیاکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی در صفحات ۵۰۳ و ۵۰۶ کتاب «گذری در تاریخ؛ خاطرات دکتر علیاکبر صالحی» - تدوین و تنظیم واحد تاریخ شفاهی وزارت امور خارجه - در مطلبی با عنوان «ریاست دوباره سازمان انرژی اتمی» میگوید: سومین پیشنهاد دکتر روحانی ریاست سازمان انرژی اتمی بود. در این رابطه به ایشان گفتم: من اصلا آمادگی ندارم در دولت باشم. زیرا پیشنهاد دبیر کل اوپک گازی در قطر به بنده شده است. حال که دولت دهم تمام شده، علاقمندم به یک کشور عربی بروم. به ایشان تاکید کردم که رشته من انرژی است، تخصص آن را دارم و به زبان عربی هم مسلط هستم؛ پس میتوانم سمت دبیر کلی اوپک گازی را عهدهدار شوم؛ لذا اجازه بدهید به قطر یا عمان بروم.
اما آقای دکتر روحانی فرمودند: نه، من موافق نیستم که شما جای دیگری بروید. شما حتما باید اینجا باشید و یکی از این سه مسئولیت را بپذیرید.
اما آقای دکتر روحانی فرمودند: نه، من موافق نیستم که شما جای دیگری بروید. شما حتما باید اینجا باشید و یکی از این سه مسئولیت را بپذیرید.
در پاسخ گفتم: با توجه به عنایت جنابعالی قبول میکنم. حتی یک بار دیگر جلسه داشتیم و بحث وزارت علوم و پیشنهاد اول مطرح و اوج گرفت. در مورد پیشنهاد اول گفتم که من اصلا نمیتوانم قبول کنم، باتلاق است؛ لذا روی وزارت علوم فشار آوردند. گفتند: پس بیا وزارت علوم را قبول کن. حتی خیلی از دوستان مثل دکتر عارف، دکتر لاریجانی و برخی دیگر از دوستان را واسطه کردند که وزارت علوم را قبول کنم، چون من وزارت علومی هستم. اصلا آمادگی آن را نداشتم و گفتم: خدایا! مرا از این مخمصه نجات بده.
با این حال با این و آن شروع به مشورت کردم که ببینم چه کار باید بکنم. درست نیست انسان زمانی که فرصت خدمت باشد، نتواند قبول کند. فضا طوری شد که به اجبار پیشنهاد دکتر روحانی را پذیرفتم و به آقای حسین فریدون گفتم اگر واقعا فکر میکنید بایست وزارت علوم بروم، میروم. اینجا دیگر تسلیم شدم.
به یاد دارم که به اتفاق خانواده عازم مشهد بودیم که در فرودگاه خبر رسید که فرد دیگری برای وزارت علوم در نظر گرفته شده است. آنقدر از شنیدن این خبر خوشحال شدم که به خانواده گفتم راحت شدم. خدا را شاهد میگیرم به خودم گفتم: خدایا! من میدانم کجا قرار است بروم. خودت کاری کن که این بار بر دوش من گذاشته نشود، ولی نمیخواستم فکر کنند که میخواهم از زیر کار شانه خالی کنم. اینگونه شد که خداوند لطف کرد و من نرفتم. واقعا خوشحال شدم. البتهای کاش همان بار اول استنکاف بنده از قبول مسئولیت پذیرفته میشد و دیگر ضرورتی به این رفت و برگشتها نبود.
این اتفاقاتی که بعدا در وزارت علوم افتاد و چند نفر از وزرای پیشنهادی یعنی دکتر توفیقی، دکتر فرجی دانا، سرپرستی دکتر نجفی و بعد دکتر نیلی و سپس آقای دکتر فرهادی نگرانی مرا از پذیرش این مسئولیت به خوبی اثبات میکند. شما دیدید که چه اتفاقاتی افتاد و چه مشاجراتی در مجلس بر سر کرسی این وزارتخانه به وقوع پیوست. من به خوبی میدانستم که آنجا چه خبر است، ولی خداوند خواست ما را آبرومندانه کنار بگذارد.
چون من به مسائل وزارت علوم اشراف و آگاهی کامل داشتم؛ شش سال معاونت آموزشی این وزارتخانه و ۷ سال ریاست دانشگاه صنعتی شریف را بر عهده داشتم به خوبی میدانستم که در آن شرایط این وزارتخانه آنقدر سیاسی شده بود که ورود من همان و در لابلای چرخهای سیاسی گیر کردن و خرد شدن نیز همان. به هرحال جان سالم به در بردم و شما دیدید چه بلایی سر وزارت علوم آمد. چند وزیر که همگی افراد لایق و شایستهای بودند به مجلس معرفی شدند یا رای نیاوردند یا مدت کوتاهی در سمت وزیر علوم باقی ماندند.
پیشنهاد سوم دکتر روحانی سازمان انرژی اتمی بود که نهایتا از آنجا سر در آوردم این بار دوم بود که به ریاست این سازمان منصوب میشدم. همواره در طول زندگی تسلیم تقدیر الهی بودهام و این بار هم شاکر درگاه او هستم که توانستم در ارتقای جایگاه انرژی هستهای کشورمان سهمی داشته باشم. به هرحال اگر پیشنهاد اول یعنی ریاست دفتر رئیس جمهور را قبول میکردم، ضایع میشدم. اگر پیشنهاد دوم را میپذیرفتم تلف میشدم، اما سومین پیشنهاد را قبول کردم. با همه این تفاسیر به سازمان آمدم و در تاریخ ۲۵ تیر ۱۳۹۲ حکم انتصابم از سوی جناب آقای دکتر روحانی، رئیس جمهور جدید صادر شد؛ که با توجه به سابقه کار در آنجا و تجارب گذشته، برایم رضایتبخش بود، یعنی هر کسی خودش میداند چه کاره است و چه کاری را میتواند به درستی انجام دهد.
البته اگر بخواهم صادقانه صحبت کنم، باید بگویم این بار مسئولیت ریاست بر سازمان انرژی اتمی را با اکراه پذیرفتم؛ زیرا تا آن زمان ۳۶ سال سابقه کار داشتم و دیگر دلم نمیخواست عهدهدار مسئولیت دولتی باشم و ترجیح میدادم خودم را از این فضای پرهیجان سیاسی کمی دور کنم. شخصا تمایل داشتم به دور از هیاهوی سیاسی، در یک کشور اسلامی یک کار علمی مفید انجام بدهم.
شرایط فعلی سازمان انرژی اتمی با اولین باری که آمده بودم بسیار متفاوت بود. دوره قبلی ریاستم در سازمان، کمتر از دو سال و نیم به طول انجامید و دوره نسبتا کوتاهی بود. با این حال راهاندازی نیروگاه بوشهر که عملا فعالیتها در آن بسیار کند یا شبه تعطیل شده بود را به سرانجام رساندم. این در صورتی است که اکثر مسئولین معتقد بودند نیروگاه اتمی بوشهر به سبب مشکلات فراوان هرگز ساخته نخواهد شد. حتی دکتر احمدینژاد میگفت: چرا بر راهاندازی سریع نیروگاه بوشهر اصرار دارید؟ این کار ممکن است آبروریزی داشته باشد. همچنین دکتر غفوری فرد که در آن زمان عضو کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی بود میگفت: آقای صالحی! بعید به نظر میرسد با توجه به شرایط موجود این پروژه به سرانجام برسد. دکتر عبدالحمید منوچهر استاد برجسته رشته هستهای در دانشگاه شهید بهشتی نیز نسبت به تامین سوخت آن اظهار تردید کردند.
اما به لطف خداوند و همت همکاران توانستم برای راهاندازی نیروگاه بوشهر اعتبار کافی بگیرم؛ کار به صورت شبانهروزی انجام میشد؛ تعداد کارشناسان خارجی از حدود ۸۰۰ نفر به حددو ۳۰۰۰ نفر افزایش پیدا کرد؛ کارگاهها فعال گردید و در کمال تعجب همگان، نیروگاه در زمان کوتاهی آماده بهرهبرداری شد.
یکی دیگر از موفقیتهای دوره اول مسئولیت بنده در سازمان انرژی اتمی، انجام طرح غنیسازی بیست درصدی بود که همیشه حضرت آقا (رهبر انقلاب) در مورد آن نقل به مضمون میفرمایند: یک نمونه و مدل برای تحقق اراده یک ملت.
این بخش از موفقیت کشورمان انعکاس بین المللی فراوانی داشت. با این حال این بار که وارد سازمان میشدم شرایط فرق کرده وبسیار متفاوتتر از دفعه قبل بود. در یک کلام باید با کمال تاسف بگویم که سازمان آشفته و سردرگم شده بود.
نتهای پیام/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *