«گزارش سفر»؛ روایتی داستانی از زندگی شهید سیداسدالله مدنی
به گزارش گروه فرهنگی به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری، آيت الله سيد اسدالله مدنی در سال 1293 هجری شمسی در شهر دهخوارقان (آذرشهر) متولد شد. در دوران جوانی به قم عزيمت كرد و پس از گذراندن درسهای مقدماتی حدود چهار سال به تحصيل درس منقول در محضر امام مشغول شد.
میراسدالله مدنی دهخوارقانی نماینده دورهٔ اول مجلس خبرگان و امام جمعهٔ تبریز بود که در ۲۰ شهریور ۱۳۶۰ هجری شمسی حین اقامهٔ نماز، مورد سؤقصد قرار گرفته و شهید شد. از او با عنوان «دومین شهید محراب انقلاب اسلامی» یاد میشود.
«گزارش سفر»، پنجمین کتاب از سلسله کتابهای «قهرمانان انقلاب» و دومین کتاب در همین زمینه به قلم زهرا حیدری است که روایتی داستانی از زندگی شهید سیداسدالله مدنی دارد. این کتاب از سوی انتشارات سوره مهر در 102 صفحه چاپ و منتشر شده است.
سعید، علی و سهراب، سه دانشآموز همکلاسی هستند که در قالب یک اردوی مدرسهای از تهران راهی همدان میشوند. سعید که راوی اول شخص کتاب نیز هست، ابتدا دوستان نزدیکش را معرفی میکند؛ سه همکلاسی که همیشه باهم هستند و در مدرسه از آن ها به عنوان «سه تفنگدار» یاد میکنند. اما در میان این سه نفر، راوی یا همان سعید، بیشتر اهل تحقیق و جستوجوست و هنگامی که اردوی مدرسه در روستای محل اقامت شهید مدنی برپا میشود، کار سعید هم آغاز شده است. همه بچههای حاضر در اردو باید گزارش سفر بنویسند، اما سعید با راهنمایی معلم مدرسه گزارش سفر خود را با موضوع زندگی، مبارزه و شهادت آیتالله مدنی شروع میکند و در این مسیر از همراهی و همدلی علی و سهراب نیز بیبهره نمیماند. آن ها علاوه بر مطالعه درباره این شهید محراب، تحقیقاتی را نیز به فعالیت علمی خود میافزایند و حاصل گفتوگویشان با آن ها که آیتالله مدنی را دیدهاند، بسیار خوب و درخشان از آب درمیآید. طوری که در پایان اردو، محصول زحمت بچهها خوانده میشود و مورد تحسین دیگران قرار میگیرد. دست آخر هم این گزارش چاپ میشود و .... نویسنده ابتدا داستان را در 8 سکانس جلو میبرد، اما یک فصل کوتاه از کتاب را با عنوان اصلی (گزارش سفر) در انتهای اثرش ارائه میکند و آن، خوشحالی بچهها از چاپ گزارششان در یک نشریه است که با امضای هر سه آن ها صورت گرفته است. زهرا حیدری برای نوشتن این کتاب از 4 منبع اصلی و از آثار منتشره مرکز اسناد انقلاب و وزارت اطلاعات بهره برده است.
گزیدهای از صفحه 49 کتاب «گزارش سفر»:
ساواک فکر همه جا رو کرده بود. میدونستن بعد از دستگیری آقا، اوضاع متشنج میشه. پنج نفر از افراد سرشناس شهر رو، که طرفدار آقا بودن، از جمله شیخ مهدی قاضی، به شهربانی بردن و از اونا تعهد گرفتن که اگه شلوغ کنن، اونا رو دستگیر میکنن. موضوع دستگیری اسدالله رو همسرش به یکی از همسایهها اطلاع داد. مردم نمیتونستن کاری بکنن؛ یعنی کاری از دستشون برنمیاومد. وقت غروب که شد، طرفدارای اسدالله توی مسجد شاهآباد جمع شدن و به نشونهی اعتراض، نماز جماعت خودشون رو تعطیل کردن.