مقایسه «شعر انقلاب» و «شعر انقلاب اسلامی» به روایت رضا اسماعیلی/ آیا شعر انقلاب اسلامی به سبك ادبی رسیده است؟
رضا اسماعیلی در یادداشتی به بررسی و مقایسه «شعر انقلاب» با «شعر انقلاب اسلامی» پرداخته است و در نهایت به این پرسش مهم پاسخ میدهد كه آیا شعر انقلاب اسلامی به سبك رسیده است؟
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه فرهنگی ، رضا اسماعیلی در یادداشتی به بررسی و مقایسه «شعر انقلاب» با «شعر انقلاب اسلامی» پرداخته كه متن كامل آن در ادامه آمده است:
مدخل
اختلافنظرهایی كه از آغاز تاكنون در حوزه تعریف شعر انقلاب اسلامی وجود داشته و دارد، به خاطر این است كه ما در اغلب موارد «شعر انقلاب اسلامی» را با «شعر انقلاب» و «شعر عصر انقلاب» یكی میپنداریم، در حالی كه هریك از این عناوین ماهیتی مستقل و متفاوت دارند. البته در این نكته تردیدی نیست در ذهن و زبان شاعرانی كه در فضای انقلاب بالیده و قد كشیدهاند، منظور از «شعر انقلاب»، همان شعر انقلاب اسلامی است، ولی حذف پسوند «اسلامی» ناخودآگاه باعث خلط مبحث میشود و حتی گاهی ذهن اهل پژوهش و تحقیق را نیز در ارائه تعریفی جامع و مانع از «شعر انقلاب اسلامی» به اشتباه میاندازد. از این منظر تفكیك و مرزبندی بین عناوین فوق برای سهولت كار و ارائه تعریفی كاربردی، روشن و روشمند از شعر انقلاب اسلامی ضرورت تام دارد.
تعریف شعر انقلاب (شعر سیاسی – اجتماعی)
«شعر انقلاب» هر چند شعری است كه ریشه در انقلاب مشروطه دارد، ولی در مقاطع تاریخی بعد از انقلاب مشروطه – دوران حكومت رضاخان و محمدرضا – و تا به امروز همچنان به حیات خود ادامه داده است. شعری پر تكاپو، جسور و پرخاشگر با چهرههای انقلابی، تأثیرگذار و شاخصی همچون: عارف قزوینی، میرزاده عشقی، فرخی یزدی، سید اشرفالدین گیلانی (نسیم شمال)، تقی رفعت، ابوالقاسم لاهوتی، نیما یوشیج، اخوان ثالث، شاملو، فروغ، خسرو گلسرخی، سیاوش كسرایی، سیمین بهبهانی و ... این شعر بیشتر صبغهای ناسیونالیستی و ملیگرایانه دارد. آوردن نمونههایی از «اشعار وطنی» شاعران شاخص این دوره خالی از لطف نیست:
1
از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
(عارف قزوینی)
2
خاكم به سر ز غصه به سر خاك اگر كنم
خاك وطن كه رفت، چه خاكی به سر كنم؟
(میرزاده عشقی)
3
تا مستقل گردد وطن، تا وارهد خلق از محن
تا بگسلد بند و رسن، باید فداكاری كنیم
یا:
تنیده یاد تو، در تار و پودم، میهن ای میهن
بُود لبریز از عشقت وجودم، میهن ای میهن
تو بودم كردی از نابودی و با مهر پروردی
فدای نام تو، بود و نبودم، میهن ای میهن
(ابوالقاسم لاهوتی)
4
هنوزم زخردی به خاطر در است
كه در لانه ماكیان برده دست
به منقارم آن سان به سختی گزید
كه اشكم، چو خون از رگ آن دم جهید
پدر خنده بر گریه ام زد كه هان
وطن داری آموز از ماكیان
(علامه علی اكبر دهخدا)
5
ای خطه ایران مهین، ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من
(ملك الشعرای بهار)
6
دم از حب الوطن خواهم زدن تا جان به تن دارم
میان قبر هم بر لب حكایات وطن دارم
سیداشرفالدین گیلانی (نسیم شمال)
7
گویند «امید» و چه نومید! ندانند
من مرثیهخوان وطن مُرده خویشم!
یا:
ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم
ترا ای كهن بوم و بر دوست دارم
(مهدی اخوان ثالث)
8
دوباره میسازمت وطن!
اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو میزنم،
اگر چه با استخوان خویش
(سیمین بهبهانی)
از شاخصترین مؤلفههای مضمونی شعر انقلاب استبدادستیزی، وطندوستی و آزادیخواهی است. شعر انقلاب هر چند لهجهای انقلابی دارد، ولی از آنجا كه مضامین آن با هنجارها و ارزشهای انقلاب اسلامی انطباق كامل ندارد، نمیتوان آن را در تعریف با شعر انقلاب اسلامی یكی دانست. این جریان ادبی با شعر انقلاب اسلامی در عین اینكه از وجوه اشتراك فراوانی برخوردار است، در مواردی نیز دارای وجوه افتراق میباشد كه پرداختن به آنها برای هویتبخشی به این دو جریان ادبی ضرورت دارد. در حوزه وجوه اشتراك مضمونی شعر انقلاب با شعر انقلاب اسلامی میتوان به موارد زیر اشاره كرد:
استبداد ستیزی، استقلال محوری، آزادیخواهی، وطن دوستی، قانونمداری، و مردمسالاری (هر چند مردمسالاری دینی با مردم سالاری عصر مشروطه از یك جنس نیستند). این دو جریان ادبی به خاطر وجوه افتراق مضمونی در مواردی نیز از هم فاصله میگیرند. برای مثال در شعر انقلاب (عصر مشروطه) با نوعی غربباوری، شیدایی و شیفتگی در برابر فرهنگ غرب مواجهایم، به طوری كه غرب به كعبه آمال بعضی از شاعران عصر مشروطه تبدیل میشود! حال آن كه شعر انقلاب اسلامی ماهیتی استكبار ستیز و غربگریز دارد. به نظر میرسد شعر انقلاب در مواردی لهجهای دینستیز و اعتقادگریز دارد. هرچند كه این دینستیزی در شعر رنگی از مبارزه با جهل، خرافات و تحریفات را دارد، ولی در مواردی نیز به كفر و الحاد كشیده میشود. برای مثال میرزاده عشقی در شعری میگوید:
قصه آدم و حوا همه وهم است و دروغ
نسل میمونم و افسانه بُود از خاكم
عشقی در این شعر اشاره به نظریه تكامل داروین (زیستشناس انگلیسی) دارد كه بر اساس نص صریح آیات قرآن فرضیهای باطل و در تقابل با آموزههای دینی است. گسست از سنتها و تجددزدگی افراطی از دیگر مؤلفههای مضمونی شعر انقلاب است. بعضی از شاعران عصر مشروطه با استخدام واژگان فرنگی و اشاره به مظاهر تمدن غرب در شعر – به زعم خویش – در مسیر تجدد ادبی گام بر میداشتند:
در قـرن بیسـتم بشود آدمـی سـوار
بر آهنـی پرنـده دل آكـنـده از بخـار
وانگـه رهی ما به دوسـالش كنیم طی
او در هوا دو روزه از آن را كند گذار
(میرزاده عشقی)
در حالی كه یكی از مؤلفههای بارز شعر انقلاب اسلامی «بازگشت به خویشتن»، خودباوری و بازیابی هویت فرهنگی است كه این ویژگی خود به خود ذهن و زبان شاعران مسلمان را به سمت احیای سنتهای اصیل دینی و ملی هدایت میكند.
«چپروی ادبی» نیز از دیگر وجوه تمایز شعر انقلاب با شعر انقلاب اسلامی است. ظهور شاعران مبارزی همچون ابوالقاسم لاهوتی، خسرو گلسرخی و سیاوش كسرایی (در عرصه شعر) و صمد بهرنگی (در عرصه داستان) مؤید این ویژگی است. همچنین شكلگیری جریانهای شعر چریكی، تودهای و كارگری در جان و جهان شعر انقلاب، مسیر این شعر را از مسیر شعر انقلاب اسلامی جدا میكند كه پرداختن به آن ها مجالی فراختر میطلبد.
شعر انقلاب اسلامی
همزمان با قیام تاریخی 15 خرداد سال 42 ، شعر انقلاب اسلامی متولد شد؛ از همین رو این مقطع تاریخی را باید به عنوان تاریخ تولد شعر انقلاب اسلامی، ثبت كنیم. با پیروزی انقلاب در بهمن ماه 57 و استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی و تأثیرپذیری شاعران معاصر از شخصیت انقلابی و سلوك معنوی واجتماعی حضرت امام(قدس سره الشریف)، لهجه ادبیات معاصر تغییر كرد و «گفتمان ادبی» جدیدی در حوزه ادبیات معاصر شكل گرفت كه این گفتمان برآمده از بطن فرهنگ دینی و انقلابی و مبتنی بر آموزههای وحیانی و قرآنی بود. پیروزی انقلاب اسلامی و درك حضور معنوی و با صلابت امام در جامعه، الهام بخش شاعران در خلق و آفرینش آثار ادبی با مضامین جدید شد و گفتمان ادبی ایستا و انفعالی قبل از انقلاب، تبدیل به گفتمان پویا و انقلابی شد و شعر معاصر در مسیر جدیدی به راه افتاد.
اولین نسل از شاعران انقلاب اسلامی، تودههای انقلابی و مردم كوچه و بازار بودند، مردمی كه با شعارهای حماسی و انقلابی خود - به صورت خودجوش - بنیان ادبیات انقلاب اسلامی را گذاشتند كه از جمله آن میتوان به شعارهای انقلابی: «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی » و «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» اشاره كرد. در واقع این مردم بودند كه راه ادبیات انقلاب اسلامی را هموار كردند و در ادامه شاعران بزرگی چون طاهره صفارزاده، موسوی گرمارودی، حمید سبزواری، علی معلم سلمان هراتی، قیصر امینپور، سیدحسن حسینی، یوسفعلی میرشكاك، نصرالله مردانی، سپیده كاشانی، سیمیندخت وحیدی، ساعد باقری، محمدرضا عبدالملكیان، سهیل محمودی، حسین اسرافیلی، عباس باقری، علیرضا قزوه و ... از این شعارها الهام گرفتند و با بهرهگیری از این مضامین انقلابی و عمیق دست به خلق و آفرینش ادبی زدند و به نمونهسازی در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی پرداختند.
با عنایت به مقدمه بالا، «شعر انقلاب اسلامی» به شعری گفته می شود كه موضوع و مضمون اصلی آن، «انقلاب اسلامی» و هنجارها و ارزش های بر آمده از آن است. شعری معنا بنیاد و مفهوم محور با اصول زیبا شناختی نشات گرفته از آموزههای الهی و انسانی. شعر انقلاب روایت گویای مظلومیت، معصومیت و عصیان انسان معاصر در برابر زشتیها و پلشتیها است. شعری خدامحور ، مخاطباندیش، ظلمستیز و عدالت مدار.
نكته دیگری كه اشاره به آن ضروری است این است كه انقلاب اسلامی، شعر را از دایره بسته مخاطبان خاص بیرون كشید و به متن جامعه وارد كرد. در واقع انقلاب شعر را از انحصار نحلههای ادبی كاذب آزاد كرد و با دمیدن روح معنویت در كالبد شعر، مردم را دوباره با شعر آشتی داد.
جان كلام آنكه انقلاب اسلامی شعر را از ورطه افراط و تفریط رهانید، و خلاقیت و نوآوری را در مسیری منطقی و معقول هدایت كرد و با پیوند شعر نو و سنتی به ترمیم گسست ایجاد شده در نسلهای ادبی پرداخت كه نتیجه این پیوند خجسته، تجدید حیات و احیای قالبهای ادبی با بهرهگیری از قابلیتهای نیمایی بود كه این رویكرد هوشمندانه تا حدود زیادی به بحث و جدلهای تكراری میان شاعران نوپرداز و سنتی پایان داد و بین شاعران معاصر همدلی و همزبانی ایجاد كرد.
آیا شعر انقلاب اسلامی به سبك رسیده است؟
عنوان «سبك» و «سبكشناسی» از ابداعات ملك الشعرا بهار برای تقسیمبندی دورههای ادب پارسی است. ملك الشعرای بهار در تعریف «سبك نو» میگوید: «سبك در اصطلاح ادبیات عبارت است از روش خاص ادراك و بیان افكار به وسیلة تركیب كلمات و انتخاب الفاظ و طرز تعبیر. سبك به یك اثر ادبی وجهه خاص خود را از لحاظ صورت و معنی القاء میكند و آن نیز به نوبه خویش وابسته به طرز تفكر گوینده یا نویسنده درباره حقیقت میباشد.» (بهار، محمدتقی: سبكشناسی، ص 18 )
برای دریافتن «سبك ادبی شعر انقلاب اسلامی» باید ضمن بررسی اشتراكات زبانی، ادبی و مضمونی آثار این دوره، وجوه افتراق آثار ادبی این دوره با دورههای پیشین را نیز مورد مطالعه قرار دهیم، چرا كه جنبههای فردی و وجوه تمایز آثار ادبی یك دوره است كه در نهایت منجر به پیدایش و ظهور یك سبك ادبی جدید میشود.
الف - در حوزه فرم:
شعر انقلاب اسلامی، ادامه منطقی سیر تكوینی و روند تكاملی ادبیات پارسی است و شاعران انقلاب ، فرزندان خلف شاعران بزرگی همچون عطار، مولانا، فردوسی، سعدی، حافظ و نیما هستند. از این منظر بعد از انقلاب اسلامی، نسل شاعران جوان انقلاب نیز به پیروی از بزرگان ادب پارسی در همان مسیری كه گذشتگان پیشاروی آنان نهاده بودند طی طریق كردند؛ یعنی اكثر شاعران انقلاب در حوزه قالب و فرم ، متأثر از یكی از سبكهای ادبی تثبیت شده پیش از خود بودند (سبكهای خراسانی، عراقی، هندی و نیمایی).
حركت در مسیر اعتدال ادبی و دست یافتن به شعری سهل و ممتنع، احیای قالبهای ادبی فراموش شده (رباعی و دوبیتی)، و استفاده از ظرفیتهای همه سبكهای ادبی از ویژگیهای بارز شعر این دوره است. با این همه و با توجه به تعاریفی كه از سبك ارائه شده است، نمیتوان گفت كه شعر بعد از انقلاب - از نظر قالب و فرم - به سبك جدیدی رسیده است. البته از حق نباید گذشت كه شاعران انقلاب دارای ابداعاتی در حوزه قالب و فرم هستند كه از جمله آنها تلفیق قالبهای ادبی، دخل و تصرف هنرمندانه در موسیقی كناری (قافیه و ردیف) و همچنین خلاقیت در واژهسازی و تركیبسازی است، ولی به نظر میرسد تنها ابداعاتی در این سطح برای ظهور یك سبك ادبی كافی نیست.
ب - در حوزه مضمون:
نظر به این كه یكی از مؤلفههای سبكی، تحلیل مضمونی و محتوایی آثار ادبی یك دوره است، از این نظرگاه میتوان گفت كه شعر انقلاب اسلامی به دلیل برخورداری از مؤلفههای مضمونی زیر كه در آثار ادبی این دوره از بسامد بالایی برخوردارند دارای سبكی خاص و ویژه است:
1- مضمون محوری ومعنا بنیادی
2- حماسی، عرفانی بودن لهجه شعر انقلاب اسلامی
3- بسامد بالای تلمیحات دینی و قرآنی در اشعار شاعران
4- بسامد بالای مضامین سیاسی – اجتماعی
6- مخاطباندیشی و مردم گرایی (بیرون آوردن شعر از دایره خواص)
7- خود تحقیری به جای مفاخره (در اشعار شاعران دورههای قبل جز مفاخره چیزی نمیتوان یافت).
شعر عصر انقلاب (شعر معاصر):
«شعر عصر انقلاب» یا به تعبیری رساتر «شعر معاصر» همچون اقیانوسی است كه همه گونهها و طیفهای ادبی – انقلابی و غیر انقلابی - همچون رودهای شتابنده به آن میریزند، از جمله:
1- شعر انقلاب
2- شعر غیر انقلاب ( شعر منفعل ، خنثی ، و بی موضع )
3- شعر دفاع مقدس
4- شعر دینی و آیینی
5- شعر ملی - میهنی
6- شعر اعتراض ( سیاسی – اجتماعی )
7- شعر اروتیك
8- شعر سیاه
9- شعر نیمایی
10- شعر پسانیمایی ، شامل: الف: موجها و نحلههای ادبی پیش از انقلاب: شعر سپید، آزاد ، حجم ، موج نو، كانكریت (تجسمی)، گفتار، موج ناب، شعر دیگر، و... ب: موجها و نحلههای ادبی پس از انقلاب: شعر پست مدرن، شعر زبان، شعرحركت، شعر مفهومی، فرانو و...
هر چند ممكن است شعر بسیاری از این شاعران و سرایندگان كه درعصر انقلاب اسلامی زندگی می كنند، در ساحت بینش و جهانبینی نسبتی با انقلاب و شعر انقلاب اسلامی نداشته باشد ، ولی تأثیرپذیری شاعرانه از همدیگر - در حوزه صورت و فرم - به حكم همزیستی شاعرانه ، امری محتوم و پذیرفتنی است، چنان كه در همه دورهها این اتفاق افتاده است. بنابراین اگر بخواهیم نسبت تأثیرپذیری «شعرعصر انقلاب اسلامی» را از «شعر انقلاب اسلامی» مورد بررسی قرار دهیم ، بدیهی ست كه در برونه زبان (صورت و فرم) باید به دنبال چنین نسبتی بگردیم ، نه در ساحت درونه زبان ( معنا و محتوا)؛ چرا كه در حوزه مضمون، محتوا و معنا پیدا كردن چنین نسبتی - جز در مواردی معدود – به خاطر همسنخ نبودن بینش و جهان بینی ها به نتیجه چندان مطلوبی نخواهد رسید. دیگر این كه شاعران انقلاب اسلامی نیز در ساحت فرم و صورت، متقابلاً از شاعران عصر انقلاب اسلامی (جریان ها و نحله های ادبی زمانه خویش) تاثیر پذیرفته اند كه بررسی علمی این تأثیر و تأثر خود محتاج تألیف رساله ای مستقل است.
مدخل
اختلافنظرهایی كه از آغاز تاكنون در حوزه تعریف شعر انقلاب اسلامی وجود داشته و دارد، به خاطر این است كه ما در اغلب موارد «شعر انقلاب اسلامی» را با «شعر انقلاب» و «شعر عصر انقلاب» یكی میپنداریم، در حالی كه هریك از این عناوین ماهیتی مستقل و متفاوت دارند. البته در این نكته تردیدی نیست در ذهن و زبان شاعرانی كه در فضای انقلاب بالیده و قد كشیدهاند، منظور از «شعر انقلاب»، همان شعر انقلاب اسلامی است، ولی حذف پسوند «اسلامی» ناخودآگاه باعث خلط مبحث میشود و حتی گاهی ذهن اهل پژوهش و تحقیق را نیز در ارائه تعریفی جامع و مانع از «شعر انقلاب اسلامی» به اشتباه میاندازد. از این منظر تفكیك و مرزبندی بین عناوین فوق برای سهولت كار و ارائه تعریفی كاربردی، روشن و روشمند از شعر انقلاب اسلامی ضرورت تام دارد.
تعریف شعر انقلاب (شعر سیاسی – اجتماعی)
«شعر انقلاب» هر چند شعری است كه ریشه در انقلاب مشروطه دارد، ولی در مقاطع تاریخی بعد از انقلاب مشروطه – دوران حكومت رضاخان و محمدرضا – و تا به امروز همچنان به حیات خود ادامه داده است. شعری پر تكاپو، جسور و پرخاشگر با چهرههای انقلابی، تأثیرگذار و شاخصی همچون: عارف قزوینی، میرزاده عشقی، فرخی یزدی، سید اشرفالدین گیلانی (نسیم شمال)، تقی رفعت، ابوالقاسم لاهوتی، نیما یوشیج، اخوان ثالث، شاملو، فروغ، خسرو گلسرخی، سیاوش كسرایی، سیمین بهبهانی و ... این شعر بیشتر صبغهای ناسیونالیستی و ملیگرایانه دارد. آوردن نمونههایی از «اشعار وطنی» شاعران شاخص این دوره خالی از لطف نیست:
1
از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
(عارف قزوینی)
2
خاكم به سر ز غصه به سر خاك اگر كنم
خاك وطن كه رفت، چه خاكی به سر كنم؟
(میرزاده عشقی)
3
تا مستقل گردد وطن، تا وارهد خلق از محن
تا بگسلد بند و رسن، باید فداكاری كنیم
یا:
تنیده یاد تو، در تار و پودم، میهن ای میهن
بُود لبریز از عشقت وجودم، میهن ای میهن
تو بودم كردی از نابودی و با مهر پروردی
فدای نام تو، بود و نبودم، میهن ای میهن
(ابوالقاسم لاهوتی)
4
هنوزم زخردی به خاطر در است
كه در لانه ماكیان برده دست
به منقارم آن سان به سختی گزید
كه اشكم، چو خون از رگ آن دم جهید
پدر خنده بر گریه ام زد كه هان
وطن داری آموز از ماكیان
(علامه علی اكبر دهخدا)
5
ای خطه ایران مهین، ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من
(ملك الشعرای بهار)
6
دم از حب الوطن خواهم زدن تا جان به تن دارم
میان قبر هم بر لب حكایات وطن دارم
سیداشرفالدین گیلانی (نسیم شمال)
7
گویند «امید» و چه نومید! ندانند
من مرثیهخوان وطن مُرده خویشم!
یا:
ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم
ترا ای كهن بوم و بر دوست دارم
(مهدی اخوان ثالث)
8
دوباره میسازمت وطن!
اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو میزنم،
اگر چه با استخوان خویش
(سیمین بهبهانی)
از شاخصترین مؤلفههای مضمونی شعر انقلاب استبدادستیزی، وطندوستی و آزادیخواهی است. شعر انقلاب هر چند لهجهای انقلابی دارد، ولی از آنجا كه مضامین آن با هنجارها و ارزشهای انقلاب اسلامی انطباق كامل ندارد، نمیتوان آن را در تعریف با شعر انقلاب اسلامی یكی دانست. این جریان ادبی با شعر انقلاب اسلامی در عین اینكه از وجوه اشتراك فراوانی برخوردار است، در مواردی نیز دارای وجوه افتراق میباشد كه پرداختن به آنها برای هویتبخشی به این دو جریان ادبی ضرورت دارد. در حوزه وجوه اشتراك مضمونی شعر انقلاب با شعر انقلاب اسلامی میتوان به موارد زیر اشاره كرد:
استبداد ستیزی، استقلال محوری، آزادیخواهی، وطن دوستی، قانونمداری، و مردمسالاری (هر چند مردمسالاری دینی با مردم سالاری عصر مشروطه از یك جنس نیستند). این دو جریان ادبی به خاطر وجوه افتراق مضمونی در مواردی نیز از هم فاصله میگیرند. برای مثال در شعر انقلاب (عصر مشروطه) با نوعی غربباوری، شیدایی و شیفتگی در برابر فرهنگ غرب مواجهایم، به طوری كه غرب به كعبه آمال بعضی از شاعران عصر مشروطه تبدیل میشود! حال آن كه شعر انقلاب اسلامی ماهیتی استكبار ستیز و غربگریز دارد. به نظر میرسد شعر انقلاب در مواردی لهجهای دینستیز و اعتقادگریز دارد. هرچند كه این دینستیزی در شعر رنگی از مبارزه با جهل، خرافات و تحریفات را دارد، ولی در مواردی نیز به كفر و الحاد كشیده میشود. برای مثال میرزاده عشقی در شعری میگوید:
قصه آدم و حوا همه وهم است و دروغ
نسل میمونم و افسانه بُود از خاكم
عشقی در این شعر اشاره به نظریه تكامل داروین (زیستشناس انگلیسی) دارد كه بر اساس نص صریح آیات قرآن فرضیهای باطل و در تقابل با آموزههای دینی است. گسست از سنتها و تجددزدگی افراطی از دیگر مؤلفههای مضمونی شعر انقلاب است. بعضی از شاعران عصر مشروطه با استخدام واژگان فرنگی و اشاره به مظاهر تمدن غرب در شعر – به زعم خویش – در مسیر تجدد ادبی گام بر میداشتند:
در قـرن بیسـتم بشود آدمـی سـوار
بر آهنـی پرنـده دل آكـنـده از بخـار
وانگـه رهی ما به دوسـالش كنیم طی
او در هوا دو روزه از آن را كند گذار
(میرزاده عشقی)
در حالی كه یكی از مؤلفههای بارز شعر انقلاب اسلامی «بازگشت به خویشتن»، خودباوری و بازیابی هویت فرهنگی است كه این ویژگی خود به خود ذهن و زبان شاعران مسلمان را به سمت احیای سنتهای اصیل دینی و ملی هدایت میكند.
«چپروی ادبی» نیز از دیگر وجوه تمایز شعر انقلاب با شعر انقلاب اسلامی است. ظهور شاعران مبارزی همچون ابوالقاسم لاهوتی، خسرو گلسرخی و سیاوش كسرایی (در عرصه شعر) و صمد بهرنگی (در عرصه داستان) مؤید این ویژگی است. همچنین شكلگیری جریانهای شعر چریكی، تودهای و كارگری در جان و جهان شعر انقلاب، مسیر این شعر را از مسیر شعر انقلاب اسلامی جدا میكند كه پرداختن به آن ها مجالی فراختر میطلبد.
شعر انقلاب اسلامی
همزمان با قیام تاریخی 15 خرداد سال 42 ، شعر انقلاب اسلامی متولد شد؛ از همین رو این مقطع تاریخی را باید به عنوان تاریخ تولد شعر انقلاب اسلامی، ثبت كنیم. با پیروزی انقلاب در بهمن ماه 57 و استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی و تأثیرپذیری شاعران معاصر از شخصیت انقلابی و سلوك معنوی واجتماعی حضرت امام(قدس سره الشریف)، لهجه ادبیات معاصر تغییر كرد و «گفتمان ادبی» جدیدی در حوزه ادبیات معاصر شكل گرفت كه این گفتمان برآمده از بطن فرهنگ دینی و انقلابی و مبتنی بر آموزههای وحیانی و قرآنی بود. پیروزی انقلاب اسلامی و درك حضور معنوی و با صلابت امام در جامعه، الهام بخش شاعران در خلق و آفرینش آثار ادبی با مضامین جدید شد و گفتمان ادبی ایستا و انفعالی قبل از انقلاب، تبدیل به گفتمان پویا و انقلابی شد و شعر معاصر در مسیر جدیدی به راه افتاد.
اولین نسل از شاعران انقلاب اسلامی، تودههای انقلابی و مردم كوچه و بازار بودند، مردمی كه با شعارهای حماسی و انقلابی خود - به صورت خودجوش - بنیان ادبیات انقلاب اسلامی را گذاشتند كه از جمله آن میتوان به شعارهای انقلابی: «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی » و «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» اشاره كرد. در واقع این مردم بودند كه راه ادبیات انقلاب اسلامی را هموار كردند و در ادامه شاعران بزرگی چون طاهره صفارزاده، موسوی گرمارودی، حمید سبزواری، علی معلم سلمان هراتی، قیصر امینپور، سیدحسن حسینی، یوسفعلی میرشكاك، نصرالله مردانی، سپیده كاشانی، سیمیندخت وحیدی، ساعد باقری، محمدرضا عبدالملكیان، سهیل محمودی، حسین اسرافیلی، عباس باقری، علیرضا قزوه و ... از این شعارها الهام گرفتند و با بهرهگیری از این مضامین انقلابی و عمیق دست به خلق و آفرینش ادبی زدند و به نمونهسازی در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی پرداختند.
با عنایت به مقدمه بالا، «شعر انقلاب اسلامی» به شعری گفته می شود كه موضوع و مضمون اصلی آن، «انقلاب اسلامی» و هنجارها و ارزش های بر آمده از آن است. شعری معنا بنیاد و مفهوم محور با اصول زیبا شناختی نشات گرفته از آموزههای الهی و انسانی. شعر انقلاب روایت گویای مظلومیت، معصومیت و عصیان انسان معاصر در برابر زشتیها و پلشتیها است. شعری خدامحور ، مخاطباندیش، ظلمستیز و عدالت مدار.
نكته دیگری كه اشاره به آن ضروری است این است كه انقلاب اسلامی، شعر را از دایره بسته مخاطبان خاص بیرون كشید و به متن جامعه وارد كرد. در واقع انقلاب شعر را از انحصار نحلههای ادبی كاذب آزاد كرد و با دمیدن روح معنویت در كالبد شعر، مردم را دوباره با شعر آشتی داد.
جان كلام آنكه انقلاب اسلامی شعر را از ورطه افراط و تفریط رهانید، و خلاقیت و نوآوری را در مسیری منطقی و معقول هدایت كرد و با پیوند شعر نو و سنتی به ترمیم گسست ایجاد شده در نسلهای ادبی پرداخت كه نتیجه این پیوند خجسته، تجدید حیات و احیای قالبهای ادبی با بهرهگیری از قابلیتهای نیمایی بود كه این رویكرد هوشمندانه تا حدود زیادی به بحث و جدلهای تكراری میان شاعران نوپرداز و سنتی پایان داد و بین شاعران معاصر همدلی و همزبانی ایجاد كرد.
آیا شعر انقلاب اسلامی به سبك رسیده است؟
عنوان «سبك» و «سبكشناسی» از ابداعات ملك الشعرا بهار برای تقسیمبندی دورههای ادب پارسی است. ملك الشعرای بهار در تعریف «سبك نو» میگوید: «سبك در اصطلاح ادبیات عبارت است از روش خاص ادراك و بیان افكار به وسیلة تركیب كلمات و انتخاب الفاظ و طرز تعبیر. سبك به یك اثر ادبی وجهه خاص خود را از لحاظ صورت و معنی القاء میكند و آن نیز به نوبه خویش وابسته به طرز تفكر گوینده یا نویسنده درباره حقیقت میباشد.» (بهار، محمدتقی: سبكشناسی، ص 18 )
برای دریافتن «سبك ادبی شعر انقلاب اسلامی» باید ضمن بررسی اشتراكات زبانی، ادبی و مضمونی آثار این دوره، وجوه افتراق آثار ادبی این دوره با دورههای پیشین را نیز مورد مطالعه قرار دهیم، چرا كه جنبههای فردی و وجوه تمایز آثار ادبی یك دوره است كه در نهایت منجر به پیدایش و ظهور یك سبك ادبی جدید میشود.
الف - در حوزه فرم:
شعر انقلاب اسلامی، ادامه منطقی سیر تكوینی و روند تكاملی ادبیات پارسی است و شاعران انقلاب ، فرزندان خلف شاعران بزرگی همچون عطار، مولانا، فردوسی، سعدی، حافظ و نیما هستند. از این منظر بعد از انقلاب اسلامی، نسل شاعران جوان انقلاب نیز به پیروی از بزرگان ادب پارسی در همان مسیری كه گذشتگان پیشاروی آنان نهاده بودند طی طریق كردند؛ یعنی اكثر شاعران انقلاب در حوزه قالب و فرم ، متأثر از یكی از سبكهای ادبی تثبیت شده پیش از خود بودند (سبكهای خراسانی، عراقی، هندی و نیمایی).
حركت در مسیر اعتدال ادبی و دست یافتن به شعری سهل و ممتنع، احیای قالبهای ادبی فراموش شده (رباعی و دوبیتی)، و استفاده از ظرفیتهای همه سبكهای ادبی از ویژگیهای بارز شعر این دوره است. با این همه و با توجه به تعاریفی كه از سبك ارائه شده است، نمیتوان گفت كه شعر بعد از انقلاب - از نظر قالب و فرم - به سبك جدیدی رسیده است. البته از حق نباید گذشت كه شاعران انقلاب دارای ابداعاتی در حوزه قالب و فرم هستند كه از جمله آنها تلفیق قالبهای ادبی، دخل و تصرف هنرمندانه در موسیقی كناری (قافیه و ردیف) و همچنین خلاقیت در واژهسازی و تركیبسازی است، ولی به نظر میرسد تنها ابداعاتی در این سطح برای ظهور یك سبك ادبی كافی نیست.
ب - در حوزه مضمون:
نظر به این كه یكی از مؤلفههای سبكی، تحلیل مضمونی و محتوایی آثار ادبی یك دوره است، از این نظرگاه میتوان گفت كه شعر انقلاب اسلامی به دلیل برخورداری از مؤلفههای مضمونی زیر كه در آثار ادبی این دوره از بسامد بالایی برخوردارند دارای سبكی خاص و ویژه است:
1- مضمون محوری ومعنا بنیادی
2- حماسی، عرفانی بودن لهجه شعر انقلاب اسلامی
3- بسامد بالای تلمیحات دینی و قرآنی در اشعار شاعران
4- بسامد بالای مضامین سیاسی – اجتماعی
6- مخاطباندیشی و مردم گرایی (بیرون آوردن شعر از دایره خواص)
7- خود تحقیری به جای مفاخره (در اشعار شاعران دورههای قبل جز مفاخره چیزی نمیتوان یافت).
شعر عصر انقلاب (شعر معاصر):
«شعر عصر انقلاب» یا به تعبیری رساتر «شعر معاصر» همچون اقیانوسی است كه همه گونهها و طیفهای ادبی – انقلابی و غیر انقلابی - همچون رودهای شتابنده به آن میریزند، از جمله:
1- شعر انقلاب
2- شعر غیر انقلاب ( شعر منفعل ، خنثی ، و بی موضع )
3- شعر دفاع مقدس
4- شعر دینی و آیینی
5- شعر ملی - میهنی
6- شعر اعتراض ( سیاسی – اجتماعی )
7- شعر اروتیك
8- شعر سیاه
9- شعر نیمایی
10- شعر پسانیمایی ، شامل: الف: موجها و نحلههای ادبی پیش از انقلاب: شعر سپید، آزاد ، حجم ، موج نو، كانكریت (تجسمی)، گفتار، موج ناب، شعر دیگر، و... ب: موجها و نحلههای ادبی پس از انقلاب: شعر پست مدرن، شعر زبان، شعرحركت، شعر مفهومی، فرانو و...
هر چند ممكن است شعر بسیاری از این شاعران و سرایندگان كه درعصر انقلاب اسلامی زندگی می كنند، در ساحت بینش و جهانبینی نسبتی با انقلاب و شعر انقلاب اسلامی نداشته باشد ، ولی تأثیرپذیری شاعرانه از همدیگر - در حوزه صورت و فرم - به حكم همزیستی شاعرانه ، امری محتوم و پذیرفتنی است، چنان كه در همه دورهها این اتفاق افتاده است. بنابراین اگر بخواهیم نسبت تأثیرپذیری «شعرعصر انقلاب اسلامی» را از «شعر انقلاب اسلامی» مورد بررسی قرار دهیم ، بدیهی ست كه در برونه زبان (صورت و فرم) باید به دنبال چنین نسبتی بگردیم ، نه در ساحت درونه زبان ( معنا و محتوا)؛ چرا كه در حوزه مضمون، محتوا و معنا پیدا كردن چنین نسبتی - جز در مواردی معدود – به خاطر همسنخ نبودن بینش و جهان بینی ها به نتیجه چندان مطلوبی نخواهد رسید. دیگر این كه شاعران انقلاب اسلامی نیز در ساحت فرم و صورت، متقابلاً از شاعران عصر انقلاب اسلامی (جریان ها و نحله های ادبی زمانه خویش) تاثیر پذیرفته اند كه بررسی علمی این تأثیر و تأثر خود محتاج تألیف رساله ای مستقل است.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *