شهید بیضایی

نگاهم به انگشتر افتاد، غمم گرفت. محمودرضا خیی بی‌ادعا و بی‌سروصدا رفت.
کد خبر: ۵۳۸۳۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۴

۱۰ تا تیر به هر نفر می‌دهیم. سعی کنید از این فرصت استفاده کنید. استفاده هم به این است که در این وضعیت حساس جهان اسلام و نیازی که مجاهدت ما دارد، اینجا بدون نیت نباشید. نیت کنید و تیراندازی کنید.
کد خبر: ۵۳۸۳۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۳

دوست دارم اگر گذرم به کتابخانه دانشکده دامپزشکی دانشگاه افتاد، پایان‌نامه‌‌ام را از کتابخانه بگیرم و در صفحه تقدیم‌نامه نام محمودرضا را کنار نام بلند شهید باکری که پایان‌نامه را تقدیم او کرده‌ام اضافه کنم. آبروی آن جلسه را از محمودرضا دارم.
کد خبر: ۵۳۷۱۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۲

حاج قاسم فرصت سر خاراندن هم ندارد. این کت و شلواری را که تنش هست می‌بینی؟ باور کن این را به زور قبول کرده که برای مراسم بپوشد و الا همین قدر هم وقت برای تلف کردن ندارد.
کد خبر: ۵۳۷۰۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۱

یک بار خودش تعریف کرد به خاطر ظاهر بسیجی‌اش، پشت چراغ،‌ اراذل و اوباش هجوم آورده بودند که موتورش را زمین بزنند، اما نتوانسته بودند.
کد خبر: ۵۳۷۰۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۹

محمودرضا هر از چندگاهی همین طور چند فایل صوتی به عربی که گاهی سخنرانی و مداحی هم بین‌شان بود می‌داد به من. توصیه می‌کرد حتما گوش بدهم.
کد خبر: ۵۳۷۰۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۸

من داشتم توی لپ‌تاپم قسمتی از سریال آمریکایی «فرار از زندان» را می‌دیدم. آمد نشست و بی‌مقدمه گفت: «می‌بینی چطور دارد آمریکا را تبلیغ می‌کند؟»
کد خبر: ۵۳۶۵۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۶

آن قدر تلفات از آمریکایی‌هایی‌ها گرفته‌اند که الان نظامیان آمریکایی کشیده شده‌اند داخل پادگان‌هایشان. طرف آمریکایی از حاج قاسم خواسته فتیله را بکشد پایین.
کد خبر: ۵۳۵۷۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۵

بدون استثنا، هر سال عاشورا با رفقایش در مقتل شهدای فکه که سردار حضور می‌یافت.
کد خبر: ۵۳۵۷۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۴

گاهی از او خجالت می‌کشیدم. ادبش چیز دیگری بود برای خودش. این اواخر وقتی روبوسی می‌کردیم، شانه‌ام را به عادت بچه‌های بسیج می‌بوسید.
کد خبر: ۵۳۵۷۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۲

هیچ وقت «التماس دعا» نمی‌گفت. یادم نمی‌آید این لفظ را از او شنیده باشم. هیچ وقت «قبول باشه» هم از او نشنیدم.
کد خبر: ۵۳۴۹۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۳۱

به قول خودمان، توی کار اهل دو دَر کردن نبود. کارش را واقعا دوست داشت.
کد خبر: ۵۳۴۵۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۳۰

هر وقت پول لازم داشتم اگر هیچ طوری جور نمی‌شد، به محمودرضا زنگ می‌زدم و جور می‌شد. این طور نبود البته که همیشه پول داشته باشد، اما با این همه نمی‌گفت «ندارم» همیشه می‌گفت «جور می‌شه، یه شماره کارت بده».
کد خبر: ۵۳۴۰۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۹

محمودرضا شکسته بود خودش را و به راحتی می‌شکست خودش را. آن‌قدر تمرین کرده بود که خودشکنی برایش آسان شده بود.
کد خبر: ۵۳۴۰۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۸

گفتم: «ول کن! آخر شبی گوشت برای چه می‌خری؟ یک چیزی می‌خوریم حالا!» گفت: «نمی‌شود،‌ من بخور هستم باید کباب بخورم!».
کد خبر: ۵۳۴۰۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۷

من راضی به گرفتن همین حقوقی هم که می‌گیرم نیستم دنبال کاری هستم که زندگی را بچرخاند و شغل پاسداری برای تامین زندگی نباشد.
کد خبر: ۵۳۳۱۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۶

یادم هست یک بار که خیلی سخت گرفتم و تا صبح با او بحث کردم، خیلی قاطع به من گفت: «من پشت میز بروم می‌میرم!».
کد خبر: ۵۳۳۱۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۵

اگر رزمندگان مقاومت، علیه صهیونیست‌ها عملیات استشهادی انجام می‌دهند، این روش از عملیات شهادت‌طلبانه شهید حسین فهمیده در ایران الگوبرداری کرده‌اند.
کد خبر: ۵۳۳۱۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۴

دو نفر از شهدای جنگ تحمیلی را برای جمع‌آوری خاطراتشان انتخاب کرده بود. یکی‌شان دانش‌آموز شهید عبدالمجید شریف‌زاده بود و دیگری شهید احد مقیمی، بی‌سیمچی شهید باکری که در کربلای 5 شهید شد.
کد خبر: ۵۳۲۱۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۱

طلاعاتش هم درباره لیگ آمریکا خوب بود و اخبار آن را علاوه بر تلویزیون، گاهی از طریق نشریه‌های ورزشی هم دنبال می‌کرد. عکس این مسابقه‌ها را از مجله ورزشی می‌برید و نگه می‌داشت. مدتی هم پوستری از مایکل جردن به دیوار اتاقش بود.
کد خبر: ۵۳۲۱۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۰