مجید بربری
تا آخر شب دستش بند رفیقهای جوراجور بود. روزی ده تا پانزده تا قلیان هم میکشید.
کد خبر: ۵۳۰۱۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۴
مجید کنار رفت و جای رفیقش را پیش خودش باز کرد. یک پُک عمیق به قلیان زد. صدای قل قل قلیان بلند شد و بعد هم دودی که از دهانش داد بیرون.
کد خبر: ۵۳۰۱۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۳
برا چی غصهی دنیا و مال دنیا را بخورم. بیخیال بابا، من هر چی دارم، همان روز خوش میگذرونم و کیفاش را میکنم. مگه احمق شدم بشینم غصه بخورم که مال دنیا را کم دارم.
کد خبر: ۵۲۹۸۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۲
عطیه گوشیاش را روشن کرد. پیامی را با این محتوا دریافت کرده بود: «با سلام، بنده از پایگاه خبری مشرقنیوز هستم، میخواستم یک زندگینامه کلی و چندتایی خاطره از مجید که تاکنون گفته نشده، برای بنده بیان کنید».
کد خبر: ۵۲۹۴۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۰
لحظات آخر عمرش بود که رفتم بالای سرش. گفت: حاجی ۳ تا تیر خوردم، میرم یا میمونم؟
کد خبر: ۵۲۸۳۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۸
سید! اگر من رو بردی که هیچ، اگر نبردی، شکایتت رو به حضرت زهرا(س) میکنم، تو میدونی و حضرت. خودت جوابش را بده.
کد خبر: ۵۲۸۳۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۷
مجید قربانخانی، مرتضی کریمی و مصطفی چگینی از اون دسته آدمها بودن که هر دفعه میدیدیشون حالت را خوب میکردن.
کد خبر: ۵۲۸۳۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۶
روزی پونزده دفعه قلیون میکشیدم و حالا به خاطر اینکه من رو هم به سوریه ببرن، ترک کردم.
کد خبر: ۵۲۸۳۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۵
روزی چند ساعت بچهها را میدواندیم، وسط دویدن اگر کسی می ایستاد، نفس کم میآورد، نمیتونست بدوئه و یا به هر دلیلی از حرکت میموند، حذف میشد.
کد خبر: ۵۲۸۰۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۴
خانوم، شما حواستون هست مجید کجا رفته و چی شده؟ خدا او را خریده، برا خودش هم خریده که حتی پیکرش هم برنگشته.
کد خبر: ۵۲۷۶۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۳
عطیه با شنیدن تبریک و تسلیت دیگر مطمئن شد که داداش مجید دیگر نیست. به پهنای صورت اشک میریخت. چنگ زد و صورتش را زخم و زیلی کرد.
کد خبر: ۵۲۵۵۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۸
من اون دنیا هم اگر برم، باز هم از جیبت میکَنَم. خیالت راحت باشه. تو هیچ وقت از دست من راحت نمیشی.
کد خبر: ۵۲۵۵۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۷
مجید از راه رسید. یک دفتر و خودکار هم در دستش بود. با بیشتر آنهایی که نشسته بودند روی تختها و گپ میزدند، سلام و علیک داشت. حتی بعضی از آنها برای مجید بلند میشدند و جا برایش باز میکردند یکی دو نفری هم نِی قلیان را به سمت مجید کج میکردند.
کد خبر: ۵۲۴۷۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۶
بد و بیراه به تکفیریها میگفت با همان حال پر از دردش. خونش هم بند نمیآمد. همان جایی که خوابیده بود، پر از خون تازه و لخته شده بود.
کد خبر: ۵۲۴۶۹۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۴
مجید به قول خودش همه را قرار بود بپیچاند و پیچاند. دم رفتنی هم دست از شوخی کردنش بر نمیداشت.
کد خبر: ۵۲۴۳۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۳
حسین این انگشتر شرف الشمس تو چشم من را بدجوری گرفته، آخرش تو این را ندادی به من.
کد خبر: ۵۲۳۹۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۲