شهید داودی

می‌خواست اگر خطری داشت آن را برطرف کند تا برای نیرو‌های اعزامی مشکلی ایجاد نشود و اگر خطری نداشت، به عنوان غنیمت جنگی به عقب برگرداند.
کد خبر: ۴۷۷۹۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۳

کف دستش عقربی نیمه جان دست و پا می زد. وحشت این که نیش عقرب از پا در بیاوردش همه‌مان را لرزاند.
کد خبر: ۴۷۵۷۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۴

هیچی نشده، فقط یه ترکش کوچیک از خمپاره قسمت ما شده! که الان الحمدلله خوب خوب هستم. شما هم دیگه نمی‌خواد نگران باشی.
کد خبر: ۴۷۴۷۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۱

براتعلی درست می‌گفت. واقعا جای فقیری بود. کلماتش را جای درستی خرج کرد.
کد خبر: ۴۷۳۱۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۵

به دیواری تکیه زده بود و به تصویر رفیق شهیدش نگاه می کرد. چیزی هم زیر لب زمزمه می کرد. دقیق که شدم، شنیدم می‌گفت: میرزا محمد، به خدا قسم انتقام خون به ناحق ریخته‌شده‌ات را می‌گیرم.
کد خبر: ۴۷۲۸۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۴

دو نفر در محل اسم‌شان علی بود. یکی که از بزرگترها و زحمت‌کش‌های مسجد بود، قد بلندی داشت. همین قد بلند او را به «علی بلند» معروف کرده بود. براتعلی این اسم را ورانداخت.
کد خبر: ۴۶۹۳۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۲

پاسدار شهید «براتعلی داودی» در سال ۱۳۳۷ در مشهد مقدس، در خانواده‌ای محروم، ولی برخوردار از عقاید پاک مذهبی متولد شد.
کد خبر: ۴۶۴۸۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۴