شهید ذوالفقاری

خود عراقی‌ها هم از شرکت چنین جمعیتی در مراسم تدفین شهید تعجب کرده بودند و می‌گفتند این شهید استثنایی است.
کد خبر: ۴۶۳۹۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۲

پیکر هادی ذوالفقاری بر اثر انفجار پرت شده بود. یک نفر در حال عبور از معرکه پیکر او را می‌بیند و پلاک را برای اطلاع خبر شهادت بر‌می‌دارد. بدن شهید بی‌پلاک آنجا می‌ماند تا اینکه او را به بغداد انتقال می‌دهند.
کد خبر: ۴۶۲۹۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۸

به هادی گفتم: راستی دیگه برای جوش‌های صورتت کاری نکردی؟ هادی لبخند تلخی زد و گفت: یه انفجار احتیاجه که این جوش‌های صورت ما رو نابود کنه
کد خبر: ۴۶۲۸۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۷

توی سامرا مشغول درگیری بودیم. نیروهای انتحاری داعش قصد داشتند با فریب نیروهای ما خودشان را به محدوده‌ حرم برسانند
کد خبر: ۴۶۲۸۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۶

من چهره‌ جذابی ندارم، اگه توانستی یه طرح قشنگ از عکس‌های من آماده کن! بعدها به درد می‌خوره!
کد خبر: ۴۶۱۰۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۵

من به اعلامیه‌ او نگاه کردم. تصویر خودش بود اما نوشته بود: شیخ هادی ذوالفقاری. اما من او را به نام ابراهیم تهرانی می‌شناختم.
کد خبر: ۴۶۱۰۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۴

هادی به نجف برگشت. زیاد در شهر نماند و به منطقه‌ی مقدادیه رفت. از آنجا هم راهی سامرا شد. دو تن از دوستانم با او رفتند. دوستان من چند روز بعد برگشتند. با هادی تماس گرفتم و گفتم: کی برمی‌گردی؟ گفت: ان‌شاءالله مصلحت ما شهادت است
کد خبر: ۴۶۱۰۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۳

عاشق زیارت شب جمعه در کربلا بود. وقتی هم که شهید شد، چهار روز پیکرش گم شده بود، البته این حرف‌ها بهانه است. هادی دوست داشت یک شب جمعه‌ دیگر به کربلا برود که خدا دعایش را مستجاب کرد.
کد خبر: ۴۶۱۰۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۲

کل وسایل همراه هادی، در همه‌ مدت حضور در میادین نبرد، فقط یک ساک دستی کوچک بود. تعلقات او از همه‌ دنیای مادی بریده شده بود.
کد خبر: ۴۶۱۰۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۱

یک شب از برادرم سوال کردم چطور این قدر تغییر کردی؟ گفت: کتابی هست به نام معراج السعادة. واقعا اگر کسی می‌خواهد به معراج یا به سعات برسد، باید هر شب یک صفحه از این کتاب را بخواند.
کد خبر: ۴۶۱۰۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۹

حدود هزاران چفیه برای حشدالشعبی خرید. چندین هزار پرچم و پیشانی بند هم طراحی و چاپ کرد و با خودش برد.
کد خبر: ۴۶۰۴۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۸

هادی هر جا قدم می‌گذاشت از شهدا می‌گفت. او برای رزمندگان و فرماندهان حشدالشعبی از خاطرات شهیدان دفاع مقدس می‌گفت و آن‌ها را با فرهنگ شهادت آشنا می‌کرد. آن‌ها تشنه فرهنگ انقلابی بسیجیان ما شده بودند.
کد خبر: ۴۶۰۴۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۶

آخر شب مثل همیشه رفتم توی حرم و مشغول زیارت شدم. اصلا هم حرفی درباره‌ پول با مولا امیرالمومنین (ع) نزدم. همین که به ضریح چسبیدم، یه آقایی به سر شانه‌ من زد و گفت: آقا این پاکت مال شماست.
کد خبر: ۴۵۹۴۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۴

دوستانش می‌گفتند این جوان طلبه سخت کوشی است، اما شهریه نمی‌گیرد. یک بار گفتم: آخه برای چی شهریه نمی‌گیری؟
کد خبر: ۴۵۹۴۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۳

متوجه شدم که پشت دست هادی به صورت خاصی زخم شده، فکر می‌کنم حالت سوختگی داشت. دست او را دیدم اما چیزی نگفتم.
کد خبر: ۴۵۹۳۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۲

هیچ وقت دوست نداشت که دیگران فکر کنند که آدم خوبی است؛تا اینکه ماجرای مبارزه با داعش پیش آمد، ‌هادی آنجا بود که از خلوت معنوی خود بیرون آمد.
کد خبر: ۴۵۸۷۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۱

هادی به جهت فعالیت‌های هنری در زمینه‌ عکس و فیلم، از سید خواست تا به عنوان تصویربردار با گروه حشدالشعبی اعزام شود. سید با این شرط که هادی فقط حماسه‌ رزمندگان را ثبت کند موافقت کرد.
کد خبر: ۴۵۸۱۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۱۹

استخاره کردم با این نیت که می‌خواهم این آقا را خوب بزنم، آیا خوب است یا نه؟ خیلی خوب آمد. وقتی که مثل همیشه شروع کرد به حضرت آقا اهانت کند از جا بلند شدم و... .
کد خبر: ۴۵۸۱۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۱۷

در مدتی که تهران بود در مسجد و پایگاه بسیج حضور می‌یافت. هنگام حضور در تهران احساس راحتی نمی‌کرد! یک بار پرسیدم از چیزی ناراحتی؟ چرا این قدر گرفته‌ای؟ گفت: خیلی از وضعیت حجاب خانم‌ها توی تهران ناراحتم. وقتی آدم توی کوچه راه می ره، نمی‌تونه سرش رو بالا بگیره.
کد خبر: ۴۵۷۶۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۱۶

چرا اینجا درس می‌خوانی؟ تو حق به گردن این پایگاه داری، همه‌ در و دیوار اینجا را خود تو بدون گرفتن مزد گچ‌کاری کردی. همه‌ تزئینات اینجا کار شماست. خب بمون توی پایگاه و درس بخوان. تو که کار خلافی انجام نمی‌دی.
کد خبر: ۴۵۶۹۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۱۴