زندگینامه شهید ابراهیم هادی

تا ابراهیم را دیدم خنده‌ام گرفت! پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی لباس‌ها را داخل کیسه پلاستیکی ریخته بود!
کد خبر: ۴۱۳۶۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۲

سرباز عراقی گفت: یک ماه قبل، تصویر شما و چند نفر دیگر از فرماندهان این جبهه را برای همه یگان های نظامی ارسال کردند و گفتند: هر کس سر این فرماندهان ایرانی را بیاورد جایزه بزرگی از طرف صدام خواهد گرفت!
کد خبر: ۴۱۱۸۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۲۸

صحنه بسیارعجیبی بود. درحالی که همه ما به گوشه و کنار اتاق خزیده بودیم، ابراهیم روی نارنجک خوابیده بود!
کد خبر: ۴۰۴۴۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۶

امنیت درب اصلی بهشت زهرا از سمت جاده قم به ما سپرده شد. ابراهیم در کنار درب ایستاد. اما دل و جانش در بهشت زهرا بود. آنجا حضرت امام مشغول سخنرانی بودند.
کد خبر: ۴۰۴۴۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۲

سال‌های آخر قبل از انقلاب بود. ابراهیم به جز رفتن به بازار مشغول فعالیت دیگری بود. تقریبا کسی از آن خبر نداشت. خودش هم چیزی نمی‌گفت. اما کاملا رفتار و اخلاقش عوض شده بود.
کد خبر: ۴۰۴۴۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۱