ابراهیم در کنار درب ایستاد، اما دل و جانش در بهشت زهرا (س) بود
به گزارش گروه سیاسی ، پهلوان بسیجی «ابراهیم هادی» از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب است. در ایام تعطیلات نوروز امسال، ۱۵ بُرش از زندگی این قهرمان غریب کشورمان را که در کتاب «سلام بر ابراهیم» گردآوری شده است، منتشر میکند.
راوی: حسین اللهکرم
اوایل بهمن بود. با هماهنگی انجام شده، مسئولیت یکی از تیمهای حفاظت حضرت امام (ره) به ما سپرده شد. گروه ما روز دوازده بهمن در انتهای خیابان آزادی (منتهی به فرودگاه) به صورت مسلحانه مستقر شد.
صحنه ورود خودرو حضرت امام را فراموش نمیکنم. ابراهیم پروانه وار به دور شمع وجودی حضرت امام میچرخید.
بلافاصله پس از عبور اتومبیل امام، بچهها را جمع کردیم. همراه ابراهیم به سمت بهشت زهرا (س) رفتیم. امنیت درب اصلی بهشت زهرا از سمت جاده قم به ما سپرده شد. ابراهیم در کنار درب ایستاد. اما دل و جانش در بهشت زهرا بود. آنجا حضرت امام مشغول سخنرانی بودند.
ابراهیم میگفت: صاحب این انقلاب آمد، ما مطیع ایشانیم. از امروز هر چه امام بگوید همان اجرا میشود.
از آن روز به بعد ابراهیم خواب و خوراک نداشت. در ایام دهه فجر چند روزی بود که هیچکس از ابراهیم خبری نداشت.
تا اینکه روز بیستم بهمن دوباره او را دیدم. بلافاصله پرسیدم: کجایی ابرام جون؟ مادرت خیلی نگرانه. مکثی کرد و گفت: توی این چند روز، من و دوستم تلاش میکردیم تا مشخصات شهدایی که گمنام بودند را پیدا کنیم. چون کسی نبود به وضعیت شهدا، تو پزشکی قانونی رسیدگی کنه.
شب بیست و دوم بهمن بود. ابراهیم با چند تن از جوانان انقلاب برای تصرف کلانتری محل اقدام کردند. آن شب، بعد از تصرف کلانتری ۱۴ با بچهها مشغول گشت زنی در محل بودیم. صبح روز بعد خبر پیروزی انقلاب از رادیو سراسری پخش شد. ابراهیم چند روزی به همراه امیر به مدرسه رفاه میرفت. او مدتی جزء محافظین حضرت امام بود. بعد هم به زندان قصر رفت و مدت کوتاهی از محافظین زندان بود. در این مدت با بچههای کمیته در مأموریت هایشان همکاری داشت، ولی رسما وارد کمیته نشد.