جاویدالاثر متوسلیان
به او گفتم: برادر احمد، خدا رو شکر به سلامتی دیگه میتونیم ببینیمت. خندید و گفت «من دیگه آزاد شدم».
کد خبر: ۴۵۱۶۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
نیروهای فالانژ و اسرائیلیها، سفارت کشورمون رو توی بیروت محاصره کردن، اگه داخل ساختمون سفارت بشن، تمام اسناد محرمانه دیپلماتیک ما به دستشون می افته، باید سریع بریم و این اسناد رو منهدم کنیم.
کد خبر: ۴۵۱۶۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۲۳
شما کسانی هستید که دل مردم را با فتح خرمشهر شاد کردید و همین اجر دنیوی برای هفت جد و آبادمان بس است
کد خبر: ۴۴۹۶۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۱۶
«من مطمئنم که اگه ضدانقلاب اینجا باشه و خبر هم داشته باشد که ما میآییم، به ما کمین نمیزنه» پرسیدیم: برای چی! گفت: «از ترس خودش، میدونه ولش نمیکنیم و آسایش رو ازش میگیریم».
کد خبر: ۴۴۵۸۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۰۱
حتی اگه مطمئن بودین، دشمن تو کدوم نقطه موضع گرفته، باز هم جواب آتش اونو ندین. مردم روستاهای کردستان، همه پشتیبان ما هستن و ما هم هرگز روی مردم بیگناه آتش نمیریزیم، اونها هرگز خودشونو سپر بلای این نامردا نمیکنن
کد خبر: ۴۴۵۸۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۳۰
با توجه به اینکه هوای منطقه مهآلود بود و هلیکوپتر قادر نبود به بالای قله برود، برادران ما روی قله فاقد کمترین امکانات بودند. آنها نه چادر داشتند و نه کیسه خواب. حتی غذایی هم به آنها نمیرسید، با این وجود به یُمن مقاومت مظلومانهشان، قله تثبیت شد.
کد خبر: ۴۴۴۲۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۲۶
مرد حسابی! این همه آدم رو دنبال خودت توی دل نیروهای دشمن آوردی، اون وقت رهاشون میکنی به امان خدا؟ به خدا قسم اگه نتونیم از این جلوتر بریم، مطمئن باش تو رو میکشم.
کد خبر: ۴۴۳۲۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۲۴
وقتی به گوش حاج احمد رسید که نماینده تامالاختیار بنیصدر در غرب کشور قرار است از مریوان بازدید کند، با حالتی عصبانی گوشی تلفن را زمین کوبید و به همراه دو سه نفر به طرف پادگان مریوان حرکت کردند.
کد خبر: ۴۴۳۲۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۲۳
حاج احمد تا این را شنید قهقههای زد که کسی تا آن روز از او ندیده بود و شاید اولین و آخرین قهقههای که از حاج احمد دیده شد همانجا بود.
کد خبر: ۴۴۳۲۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۲۲
من سه شب رفتم و کنترل کردم. دیدهام که از این مسیر میان و میرن. حالا هم با من جر و بحث نکن. دستور رو که می دونی؟ چیزی هم به کسی نگو تا موشهای فاضلاب (نیروهای ضدانقلاب) نتیجه قایم باشک بازیهاشونو ببینن
کد خبر: ۴۴۳۲۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۲۱
رفتم داخل بخش، دیدم عصبانی منتظر من ایستاده. تا مرا دید، پرسید: «کجا بودی؟» گفتم: داشتم ناهار می خوردم. دست انداخت زیر یقهام را گرفت و کِشان کِشان مرا با خودش برد. خیلی عصبانی بود.
کد خبر: ۴۴۰۹۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۱۹
این کبودیها جای دستبندهایی است که به دو طرف بالای تخت شکنجه وصله، اونها رو محکم دور مچ دستام می بستن، بعد با کابل شلاقم می زدن.
کد خبر: ۴۴۰۸۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۱۳