دستپاچگی آمریکایی ها
خبرگزاری میزان - روسیه و ایران به خاطر شرایطی که در منطقه پیش آمده است، این ضرورت را احساس کرده اند که هر چه بیشتر به هم دیگر نزدیک شوند و دست به ایجاد یک ائتلاف بزنند.
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه بین الملل شرایط بحرانی منطقه برای کشورهایی که هر چه بیشتر نزدیک آن هستند خطرناک تر است. آمریکا هزاران کیلومتر از غرب آسیا دور است و نگرانی های او با جنس نگرانی های کشورهای منطقه و مردم آن بسیار با هم تفاوت دارد.
مردم غرب آسیا نگران آینده خود، فرزندانشان، کشورشان و امنیت و صلحی است که به خاطر سیاست های آمریکا از دست رفته است، اما آمریکا نگران عقب افتادن سیاست هایی است که بر اساس آنها قرار بود خاورمیانه جدید شکل بگیرد.
آمریکایی ها تصور می کردند که پس از دست یافتن به توافق هسته ای می توانند با نفوذ بر جمهوری اسلامی ایران شکاف های موجود در منطقه را بر طرف کنند. شکاف هایی که حتی تا آستانه درگیر شدن هم پیش رفت.
توقع و انتظار آمریکا از توافق هسته ای این بود که جمهوری اسلامی ایران هم به مانند دیگر کشورهای منطقه غرب آسیا و خلیج فارس تن به خواسته ها و سیاست های او بدهد اما ایران کشوری نیست که بخواهد دست به این کار بزند. خام اندیشی و خوش خیالی آمریکایی ها به خاطر نتایج مذاکرات هسته ای آنها را به این اشتباه انداخت.
حتی آمریکایی ها تصور می کردند که توافق هسته ای با ایران نه تنها باعث بهبود روابط با واشنگتن و دیگر کشورهای مرتجع عربی منطقه می شود و در گام بعدی عادی سازی روابط ایران و رژیم صهیونیستی در دستور کار قرار می گیرد، بلکه روابط ایران و روسیه به سردی گراییده و حتی تیره هم خواهد شد.
این برداشت های غلط از همان اشتباهات محاسباتی است که تحلیلگران و کارشناسان آمریکایی آن را تجزیه و تحلیل می کنند اما آن چیزی که می خواهند در نمی آید.
برای همین بود که همواره می گفتند ایران باید در تحولات منطقه و بحران سوریه، عراق و یمن نقش مثبت ایفا کند. نقش مثبت از نظر آنها این است که ایران حمایت خود را از مردم و دولت قانونی سوریه قطع کند، از دولت و مردم عراق حمایت نکند و همچنین حملات آل سعود به مردم یمن را محکوم نکند و از انقلاب آنها هم حمایت نکند.
همکاری های منطقه ای که آمریکا و غرب از آنها سخن می گوید در همین حد و اندازه است. اگر بر فرض چنین همکاری هایی انجام می شد و ایران نقش سازنده دلخواه آمریکا و اروپا را برآورده می کرد، سرنوشت منطقه چگونه رقم می خورد؟
خوب تصورش کنید در صورت چنین اتفاقی، سوریه از هم می پاشید، به چند تکه تبدیل می شد، نیروهای تروریستی در این کشور حاکم می شدند، روند مهاجرت و آوارگی مردم سوریه افزایش می یافت، دشمنی های تروریست های تکفیری علیه ایران هم گسترده تر می شد.
در عراق هم چنین اتفاقی می افتاد. عتبات عالیات که میعادگاه شیعیان عاشق است به دست تکفیری های جنایتکار می افتاد و معلوم نبود چه بلایی سر این شهرهای مقدس می آمد. داعش در بیخ گوش ما قدرت می گرفت و حکومت تشکیل می داد. آنگاه باید در مرزهای خودمان به استقبال جنگ می رفتیم.
اما نقش آفرینی ایران و روسیه در منطقه به ویژه در سوریه و عراق بسیاری از اهدافی که آمریکایی ها در پی آن بوده و هستند، نقش بر آب کرد و دست یافتن به آن را اگر محال نکرده باشد بسیار دشوار ساخت.
هم روسیه خواهان ماندن بشار اسد در قدرت سیاسی سوریه است و هم جمهوری اسلامی ایران. هر دو کشور بزرگ و تأثیر گذار به این نتیجه حساس رسیده اند که رفتن اسد به معنی استقبال از خطرات جدی است که در این فرآیند برای دو کشور رخ خواهد داد.
و برای رسیدن به چنین هدفی تنها راه تحکیم روابط میان ایران و روسیه در همه زمینه ها به ویژه در زمینه تحولات منطقه ای و بین المللی و روابط سیاسی است که گسترش در این حوزه باعث می شود تا دیگر زمینه ها نیز تقویت شود.حوزه نظامی دفاعی و اقتصادی می تواند ظرفیت های دو کشور را برای تقویت روابط افزایش دهد.
تاکنون این آمریکایی ها بوده اند که در بحران سوریه شکست را متحمل شده و میلیاردها دلار را صرف سرنگونی اسد کردند، اما چنین اتفاقی نیفتاد و تنها ننگ حمایت از تروریسم بر پیشانی سران آمریکا و کشورهای مرتجع عرب منطقه باقی ماند.
با ائتلاف روسیه، ایران، سوریه و عراق که بسیار قدرتمندتر و تأثیرگذارتر از ائتلاف هایی است که آمریکایی ها تاکنون در منطقه برای مقابله با تروریسم ایجاد کرده اند، این ائتلاف باعث شده است خط نبرد مقابله با تروریسم تقویت شود و در مقابل توافق هسته ای با ایران هم باعث شود تا نه تنها جمهوری اسلامی در شرایط ضعف قرار نگیرد بلکه قدرت و قوت جمهوری اسلامی ایران هم به نمایش درآید.
آزمایش موشک عماد که روز گذشته انجام شد نشان می دهد که توافق هسته ای هیچ تأثیر بر توانمندی های دفاعی و نظامی ما نخواهد گذاشت.
حملات هوایی و موشکی روسیه به مواضع تروریست های تکفیری در سوریه و حمایت جمهوری اسلامی ایران از این اقدام و همکاری گسترده با این کشور در این زمینه هم آمریکایی ها را ناآمید کرده و هم نگران.
گرچه آمریکا و اروپا مدعی اعمال دیپلماسی برای خروج غرب آسیا از بحران خود ساخته هستند، اما این سیاست راهکار دیپلماسی، در این چند سال گذشته نتوانسته است بحران های منطقه را از میان بردارد چرا که اصلاً دیپلماسی در کار نبود که بخواهد مشکلی را حل کند. اینگونه رفتارها در واقع باعث شده است خط نبرد در خاورمیانه عمیقتر شود. عمق این خط نبرد هم با عملکرد آمریکا و همپیمانان او در منطقه به وجود آمده است.
روسیه و ایران اکنون می توانند این خط نبرد عمیق را با نقش آفرینی خود پر کنند. نقاط مشترک بسیاری میان ایران و روسیه وجود دارد اما درمقابل هیچ نقطه مشترکی بین ایران و آمریکا دیده نمی شود.
حتی تبلیغات ضد روسی و ضد ایرانی غرب هم نتوانسته است فضای منفی را علیه دو کشور به نفع آمریکا کند. دستپاچگی از سر تا پای آمریکا می بارد.
مردم غرب آسیا نگران آینده خود، فرزندانشان، کشورشان و امنیت و صلحی است که به خاطر سیاست های آمریکا از دست رفته است، اما آمریکا نگران عقب افتادن سیاست هایی است که بر اساس آنها قرار بود خاورمیانه جدید شکل بگیرد.
آمریکایی ها تصور می کردند که پس از دست یافتن به توافق هسته ای می توانند با نفوذ بر جمهوری اسلامی ایران شکاف های موجود در منطقه را بر طرف کنند. شکاف هایی که حتی تا آستانه درگیر شدن هم پیش رفت.
توقع و انتظار آمریکا از توافق هسته ای این بود که جمهوری اسلامی ایران هم به مانند دیگر کشورهای منطقه غرب آسیا و خلیج فارس تن به خواسته ها و سیاست های او بدهد اما ایران کشوری نیست که بخواهد دست به این کار بزند. خام اندیشی و خوش خیالی آمریکایی ها به خاطر نتایج مذاکرات هسته ای آنها را به این اشتباه انداخت.
حتی آمریکایی ها تصور می کردند که توافق هسته ای با ایران نه تنها باعث بهبود روابط با واشنگتن و دیگر کشورهای مرتجع عربی منطقه می شود و در گام بعدی عادی سازی روابط ایران و رژیم صهیونیستی در دستور کار قرار می گیرد، بلکه روابط ایران و روسیه به سردی گراییده و حتی تیره هم خواهد شد.
این برداشت های غلط از همان اشتباهات محاسباتی است که تحلیلگران و کارشناسان آمریکایی آن را تجزیه و تحلیل می کنند اما آن چیزی که می خواهند در نمی آید.
برای همین بود که همواره می گفتند ایران باید در تحولات منطقه و بحران سوریه، عراق و یمن نقش مثبت ایفا کند. نقش مثبت از نظر آنها این است که ایران حمایت خود را از مردم و دولت قانونی سوریه قطع کند، از دولت و مردم عراق حمایت نکند و همچنین حملات آل سعود به مردم یمن را محکوم نکند و از انقلاب آنها هم حمایت نکند.
همکاری های منطقه ای که آمریکا و غرب از آنها سخن می گوید در همین حد و اندازه است. اگر بر فرض چنین همکاری هایی انجام می شد و ایران نقش سازنده دلخواه آمریکا و اروپا را برآورده می کرد، سرنوشت منطقه چگونه رقم می خورد؟
خوب تصورش کنید در صورت چنین اتفاقی، سوریه از هم می پاشید، به چند تکه تبدیل می شد، نیروهای تروریستی در این کشور حاکم می شدند، روند مهاجرت و آوارگی مردم سوریه افزایش می یافت، دشمنی های تروریست های تکفیری علیه ایران هم گسترده تر می شد.
در عراق هم چنین اتفاقی می افتاد. عتبات عالیات که میعادگاه شیعیان عاشق است به دست تکفیری های جنایتکار می افتاد و معلوم نبود چه بلایی سر این شهرهای مقدس می آمد. داعش در بیخ گوش ما قدرت می گرفت و حکومت تشکیل می داد. آنگاه باید در مرزهای خودمان به استقبال جنگ می رفتیم.
اما نقش آفرینی ایران و روسیه در منطقه به ویژه در سوریه و عراق بسیاری از اهدافی که آمریکایی ها در پی آن بوده و هستند، نقش بر آب کرد و دست یافتن به آن را اگر محال نکرده باشد بسیار دشوار ساخت.
هم روسیه خواهان ماندن بشار اسد در قدرت سیاسی سوریه است و هم جمهوری اسلامی ایران. هر دو کشور بزرگ و تأثیر گذار به این نتیجه حساس رسیده اند که رفتن اسد به معنی استقبال از خطرات جدی است که در این فرآیند برای دو کشور رخ خواهد داد.
و برای رسیدن به چنین هدفی تنها راه تحکیم روابط میان ایران و روسیه در همه زمینه ها به ویژه در زمینه تحولات منطقه ای و بین المللی و روابط سیاسی است که گسترش در این حوزه باعث می شود تا دیگر زمینه ها نیز تقویت شود.حوزه نظامی دفاعی و اقتصادی می تواند ظرفیت های دو کشور را برای تقویت روابط افزایش دهد.
تاکنون این آمریکایی ها بوده اند که در بحران سوریه شکست را متحمل شده و میلیاردها دلار را صرف سرنگونی اسد کردند، اما چنین اتفاقی نیفتاد و تنها ننگ حمایت از تروریسم بر پیشانی سران آمریکا و کشورهای مرتجع عرب منطقه باقی ماند.
با ائتلاف روسیه، ایران، سوریه و عراق که بسیار قدرتمندتر و تأثیرگذارتر از ائتلاف هایی است که آمریکایی ها تاکنون در منطقه برای مقابله با تروریسم ایجاد کرده اند، این ائتلاف باعث شده است خط نبرد مقابله با تروریسم تقویت شود و در مقابل توافق هسته ای با ایران هم باعث شود تا نه تنها جمهوری اسلامی در شرایط ضعف قرار نگیرد بلکه قدرت و قوت جمهوری اسلامی ایران هم به نمایش درآید.
آزمایش موشک عماد که روز گذشته انجام شد نشان می دهد که توافق هسته ای هیچ تأثیر بر توانمندی های دفاعی و نظامی ما نخواهد گذاشت.
حملات هوایی و موشکی روسیه به مواضع تروریست های تکفیری در سوریه و حمایت جمهوری اسلامی ایران از این اقدام و همکاری گسترده با این کشور در این زمینه هم آمریکایی ها را ناآمید کرده و هم نگران.
گرچه آمریکا و اروپا مدعی اعمال دیپلماسی برای خروج غرب آسیا از بحران خود ساخته هستند، اما این سیاست راهکار دیپلماسی، در این چند سال گذشته نتوانسته است بحران های منطقه را از میان بردارد چرا که اصلاً دیپلماسی در کار نبود که بخواهد مشکلی را حل کند. اینگونه رفتارها در واقع باعث شده است خط نبرد در خاورمیانه عمیقتر شود. عمق این خط نبرد هم با عملکرد آمریکا و همپیمانان او در منطقه به وجود آمده است.
روسیه و ایران اکنون می توانند این خط نبرد عمیق را با نقش آفرینی خود پر کنند. نقاط مشترک بسیاری میان ایران و روسیه وجود دارد اما درمقابل هیچ نقطه مشترکی بین ایران و آمریکا دیده نمی شود.
حتی تبلیغات ضد روسی و ضد ایرانی غرب هم نتوانسته است فضای منفی را علیه دو کشور به نفع آمریکا کند. دستپاچگی از سر تا پای آمریکا می بارد.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *