نگاهی به گیشه و کلیشه در عرصه هنرهای نمایشی
گیشه در تئاتر امروز ایران، تعیین کننده بسیاری از مناسبات زیبایی شناسانه شده است. گیشه با تحمیلِ قراردادهای جعلی خود در دهه اخیر، به خوبی توانسته ذهن و روان فعالان تئاتری را مسخ کرده و حتی به لایههای تئاتر دانشجویی ایران نیز نفوذ کند.
در این نوشته کوتاه میخواهم به سه عاملی که از تئاتر گیشهای یک کلیشه قابل پیش بینی ساخته است، اشاره کنم.
۱_ سلبریتی ها:
سلبریتیها به دو دسته با استعداد و بی استعداد تقسیم میشوند که متاسفانه در اکثر موارد، دسته بی استعدادش نصیب تئاتر دهه اخیر ایران شده است.
چهرههای شاخصی که سوابق قابل ملاحظهای در سینما، ورزش، گویندگی و ... دارند، اما به هیچ وجه مناسب صحنه تئاتر نیستند. نه صدا دارند، نه بیان، نه بدن، نه نگاه و ...
این عدم تواناییها باعث میشود تا آنها فقط اعتبار موقعیتی خود را بر صحنه حمل کنند. نام آنها در یک تئاتر زمینه ساز آفرینش معادلههای جدید و پربازده میشود و فروش گیشهای را تضمین میکند.
به خاطر دارم یکی از مدیران دانشگاهی، هر دانشجویش را معادل یک چِک مسافرتی میدید. بعضی از کارگردانهای تئاتری هم، حضور سلبریتیها را با تعداد بلیتی که میتوانند بفروشند محاسبه میکنند. این است که تئاتر را به یک شوی تلویزیونی تقلیل میدهد.
۲_ تهیه کنندگان: عبارت (تهیه کننده) بر روی پوسترها و بروشورهای تئاتری ایران و آن هم به این شکل گسترده، عمری کمتر از یک دهه دارد. جدیدا افرادی ظاهر شده اند که هیچ تخصصی در زمینه تئاتر ندارند. در برخی موارد گزارش شده که حتی یک تئاتر هم ندیده اند، اما یا خود پول دارند یا دوستانشان و همینکه اسمشان در سایتها و روزنامهها منتشر شود برایشان کافی است.
پیش بینی صدماتی که حضور چنین افرادی برای نفس تئاتر کشور دارد کار سختی نیست. آنها آموزش ندیده، تجاری اندیش و به تعبیر برتولت برشت، مطبخی اند. تولید یک تئاتر با یک وعده غذای روزانه تفاوتی در منظر آنها ندارد.
تئاتر تولیدی چنین تهیه کنندگانی، هیچ درگیری فلسفی یا هستی شناختی برای مخاطب ایجاد نکرده و همه داشتههای او را نادیده میگیرد.
در تئاتر جهان، اکثر تولیدات تئاتر حرفهای و دانشجویی حاصل فعالیتها و اهداف معین کمپانیهای شناسنامه دار است و نظارت بر کیفیت تولیدات از مرحله پیش تولید در دستور کار آنها قرار گرفته است. بدیهی است که در چنین چرخه ای، تهیه کننده و نقش آن در پیشبرد اثر هنری روشن است، اما در تئاتر بدون کمپانی ما، تهیه کننده با هدف و بی هدف به هر شکلی که سلیقه او اقتضا میکند، دست به تولید تئاتر میزند و بعد به سوابقش افتخار میکند. این چنین است که تئاتر به یک شوی تلویزیونی تقلیل پیدا میکند.
۳_ مخاطبان: میتوان مخاطب تئاتر را به دو دسته مخاطب مردمی و مخاطب تودهای تقسیم کرد. مخاطب مردمی، آگاهی تاریخی دارد و مخاطب تودهای هیجان لحظهای ... تئاتر گیشهای با مردم کاری ندارد بلکه هدف او جذب توده هاست. چنین تئاتری از عدم آگاهی مخاطبش، سواستفاده کرده و برای او تاریخ سازی میکند.
در اینجا عنصر صداقت و عدالت به کنار رانده شده و صرفا مسئله فروش به هر قیمتی، اصل میشود.
مخاطب تودهای نیز با استقبال از شنیدهها و فضاسازیهای رسانه ای، وظیفه خود میداند تا صندلیهای چنین آثاری را پر کند و از آنچه که بر صحنه میبیند لذت ببرد. از سویی مخاطب مردمی در چنین وضعیتی سرگردان مانده و هر لحظه تهدید به تبدیل شدن به مخاطب تودهای میشود. این چنین است که تئاتر به یک شوی تلویزیونی تقلیل پیدا میکند