تراژدی یک جانباز بدون پرونده/برو ثابت کن که جنگیده‌ای!

7:27 - 23 آذر 1400
کد خبر: ۷۸۱۵۸۵
کارگردان مستند «سرباز شماره صفر» گفت: این مستند روایت زندگی فردی به نام جهانگیر است که از رزمنده‌های زمان جنگ است، اما در زندگی فعلی‌اش با مسئله‌ای مواجه شده است.

محمد سلیمی‌راد در گفت‌وگو با میزان پیرامون مستند «سرباز شماره صفر» که از آثار راه‌یافته به پانزدهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» است  گفت: این مستند روایت زندگی فردی به نام جهانگیر است که از رزمنده‌های زمان جنگ است، اما در زندگی فعلی‌اش با مسئله‌ای مواجه شده است. همسر جهانگیر بیماری صرع دارد و هر لحظه امکان دارد دچار تشنج شود و ۱۵ سال درگیر این بیماری بوده است. او به دلیل هزینه‌های سنگینی که این بیماری دارد، به ناچار تصمیم می‌گیرد سراغ پرونده جانبازی اش برود، اما وقتی مراجعه می‌کند به او می‌گویند بیمارستانی که در زمان مجروحیت در آن بستری بوده‌ای، مورد حمله قرار گرفته و همه اسناد پزشکی شما و دوستان‌تان از بین رفته است. به همین دلیل از او می‌خواهند برگه استشهادی در دست بگیرد و سراغ همرزمان و فرماندهان زمان جنگش برود تا اثبات کند در جنگ بوده و جانباز شده است.

تراژدی یک جانباز بدون پرونده/برو ثابت کن که جنگیده‌ای!

وی در همین راستا ابراز کرد: در ادامه روایت داستان مستند ما، جهانگیر تلاش می‌کند تا جانبازی خود را ثابت کند تا به واسطه آن بتواند دفترچه تأمین اجتماعی بگیرد و از خدمات درمانی آن، بخشی از هزینه‌های سنگین درمان همسرش را تأمین کند. مزایای دفترچه‌های خدمات درمانی خانواده جانبازان بیش از سایرین است و برخی مراکز درمانی حتی به رایگان آن‌ها را درمان می‌کنند، به همین دلیل جهانگیر می‌خواهد پرونده جانبازی خود را اثبات کند.

این مستندساز همچنین ابراز کرد: جهانگیر بنا بود، اما در حال حاضر کاملاً خانه‌نشین شده و کارش را هم از دست داده است. او به دلیل کمک به همسرش در خانه که هر لحظه ممکن است با حمله عصبی مواجه و بیهوش شود، از خانه خارج نمی‌شود.

سلیمی‌راد درباره نگاه موجود در جامعه نسبت به بهره‌مندی ویژه جانبازان از امکانات و تناقض سوژه مستند خود با این ذهنیت تاکید کرد: با نوع روایتی که در این مستند در نظر گرفتم، می‌خواستم بگویم همیشه هر آنچه که می‌گویند و صرفاً می‌شنویم و نمی‌بینیم درست نیست. اینگونه نیست که هر آن کسی که از خانواده شهدا و جانبازان باشد، در رفاه کامل به سر ببرد. جهانگیر از ۱۴ سالگی به جبهه اعزام شده است. در شناسنامه‌اش دستبرد و حتی پوتین یکی از اقوام را می‌دزددد تا قدش به اندازه لازم برسد! او همه این کار‌ها را کرد تا بتواند به جبهه برود، اما امروز جهانگیری را شاهد هستیم که فقط به‌دنبال یک دفترچه بیمه درمانی است و همین دفترچه هم به او داده نمی‌شود، دفترچه‌ای که همه ما آدم‌های معمولی در اختیار داریم.

این کارگردان سینمای مستند اضافه کرد: امثال جهانگیر را مردم باید در جامعه ببینند و بدانند آنچه درباره خانواده شهدا و جانبازان می‌گویند، ممکن است حاصل تبلیغات افرادی باشد که می‌خواهند مردم را در مقابل نظام قرار دهند. من با این فیلم و با این نوع روایت می‌خواستم بگویم برخی از آدم‌های زمان جنگ این شرایط را دارند.

وی درباره حس و حال کاراکتر اصلی مستندش نسبت به شرایط نامساعدی که دارد گفت: تفاوتی که مستند من با سایر مستند‌های معترض ساخته شده با این مضمون همین است که جهانگیر اصلاً به دنبال سهم‌خواهی نیست. نه اینکه من از او چنین چیزی خواسته باشم، او اساساً چنین شخصیتی ندارد. من با وضعیت زندگی جهانگیر نشان داده‌ام که به این آدم باید کمک شود. حتی یک آدم عادی هم نمی‌تواند به این سطح از مشکلات فکر کند. او حتی امکانات اولیه یک زندگی ساده در یک روستا را هم ندارد، اما طوری زندگی می‌کند و به خانواده‌اش عشق می‌ورزد که سرشار از امید است. به گونه‌ای با بچه‌هایش بازی می‌کند و آن‌ها را به تفریح می‌برد که شما یک لحظه هم فکر نمی‌کنید او در زندگی‌اش مشکلی دارد.

سلیمی‌راد با اشاره به یک جمله طلایی از جهانگیر اظهار کرد: جهانگیر یک جمله طلایی در فیلم من دارد که می‌گوید خانه من شاید از نگاه همسایه‌ها و دوستانم یک مخروبه به نظر بیاید، اما برای خودم و خانواده‌ام مانند یک بهشت است. بار‌ها از جهانگیر پرسیده‌ام چطور تا امروز کم نیاورده‌ای آن هم با وجود اینکه خودت جانبازی، در پاسخ من می‌گفت، ما برای جنگیدن و جبهه رفتن‌مان هدف و انگیزه داشتیم. هدف‌مان گرفتن سهمیه و این چیز‌ها نبود. می‌گفت زمانی که در شناسنامه‌ام دست بردم، نمی‌دانستم روزی قرار است بابت آن حقوقی دریافت کنم. این اعتقاد جهانگیر است. او چرا در تمام این ۳۰ سراغ پرونده جانبازی‌اش نرفته است؟ او سال ۶۵ جانباز شده است. او در همین فیلم به یکی از همرزمانش می‌گوید که تنها به خاطر دفترچه خدمات درمانی برای همسرش پیگیر آن است.

وی در ادامه عنوان کرد: جهانگیر در بخشی از مستند سراغ یکی از همرزمانش می‌رود که درصد جانبازی بسیار پایین‌تری نسبت به او دارد. او اعتقاد دارد من برای دفاع از کشور و ناموسم به جنگ رفته‌ام و گویی برای آن‌ها مهم نبود که بعد از جنگ چه چیز قرار بوده عایدشان شود. جهانگیر هم مانند همه ما شاید نسبت به وضعیت اقتصادی امروز جامعه معترض باشد، اما اساساً آدمی نیست که بخواهد بلندگو به دست بگیرد و آدم‌هایی را دنبال خود به راه بیندازد تا اعتراض کند. او می‌گوید من در همین کلبه‌ای که دارم زندگی می‌کند و تنها امکانات اولیه را می‌خواهم. روحیه جهانگیر اساساً سهم‌خواهی نیست.

تراژدی یک جانباز بدون پرونده/برو ثابت کن که جنگیده‌ای!

کارگردان «سرباز شماره صفر» درباره جذاب‌ترین تجربه خود در فرآیند ساخت این مستند هم گفت: همه لحظاتی که من از زندگی جهانگیر فیلمبرداری کردم، همه‌اش از جنس درد بود. لحظاتی که شاید برای یک مستندساز جذاب باشد، اما به دلیل ارتباطی که با جهانگیر برقرار کرده بودم، همراهش درد می‌کشیدم. لحظه‌ای که فیلمبرداری می‌کردیم و ناگهان همسر جهانگیر به زمین می‌افتد و صورتش کامل خونی می‌شود، و یا لحظه‌ای که همسرش مشغول آشپزی دچار حمله می‌شود و با سر به دیگ غذا می‌رود و صورتش می‌سوزد. این‌ها لحظات دردآوری بود که نمی‌توان به‌عنوان تجربه جذاب از آن‌ها یاد کرد.

سلیمی‌راد خاطرنشان کرد: با این حال جذاب‌ترین لحظات در فیلم که اکثراً هم آن‌ها را یواشکی فیلمبرداری کرده‌ام، مربوط به بازی‌های کودکانه جهانگیر با بچه‌هایش می‌شود. بچه‌هایی که جهانگیر می‌گوید نمی‌توانند کنار مادرشان بخوابند، چون می‌ترسند. او تلاش دارد این حس مادرانه و پدرانه را توأمان برای بچه‌ها جبران کند. تلاش جهانگیر برای جبران کمبود حس مادرانه در بچه‌ها، برایم بسیار جذاب بود.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *