گمنامی؛ همه دنیای بسیجیان مظلوم امام راحل
کتاب «راز کانال کمیل» به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی در راستای گسترش فرهنگ ایثار و معنویت، گردآوری شده است و پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه را در دوران طلایی هشت سال دفاع مقدس در تاریخ شکوهمند انقلاب اسلامی روایت میکند.
خبرگزاری میزان -
- کتاب «راز کانال کمیل» به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی در راستای گسترش فرهنگ ایثار و معنویت، گردآوری شده است و پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه را در دوران طلایی هشت سال دفاع مقدس در تاریخ شکوهمند انقلاب اسلامی روایت میکند. در سلسله برشهایی، به بازخوانی این کتاب میپردازد.
دوکوهه؛ فصل ۷
اردوگاه نیروهای خودی آکنده از شورونشاطی وصفناپذیر بود. هر یک از نیروها، خود را در آستانه امتحانی عظیم میدید. تمرینات گسترده و شبانهروزی، آنها را برای شروع عملیات آماده میکرد، راهپیماییهای طولانی مصافتهای ۴۰ تا ۴۵ کیلومتری همراه با همه تجهیزات نظامی و حمل مهمات، تنها بخشی از این تمرینات برای کسب آمادگی لازم شب عملیات بود.
در کنار این تمرینات سخت جسمانی، روح نیروها نیز در کورهی تقوا آبدیده میشد. دعاهای کمیل و توسل و سینه زدنهای عاشورایی دوکوهه، تنها نیروی محرکه و دلخوشی رزمندگان اسلام پس از خستگی و کوفتگیهای بدن و پاهایشان بود. کمتر کسی پیدا میشد که از جراحت پاهایش ناراحت باشد.
پیر و مرادشان راه و روش معامله با خدا را به آنان به خوبی آموخته بود. همهی نیروها تلاش میکردند بیشترین آمادگی را برای عملیات کسب کنند، چون اعلامشده بود که فقط نیروهای جوان و پرانرژی که قدرت لازم را دارند در این عملیات شرکت خواهند کرد.
خوب به یاد دارم که غروبها و پس از پیادهرویهای طولانی و هنگام مراجعت به دوکوهه، تازه یک عشقبازی عاشقانه آغاز میشد.
بعضیها به عشق گمنامی، آرامآرام درحالیکه پتو به سر گرفته بودند، قدم به صبحگاه دوکوهه گذاشته و در دریای بیکران اخلاص و گمنامی، غسل طهارت و پاکی میکردند.
آنان زنگار جان شسته و خلوتی عارفانه را با معبود آغاز میکردند. بسیجیان مظلوم امام، از گناهان گذشته نادم و پشیمان بوده، استغفار میکردند و در طلب وصال محبوب میسوختند. همهی دنیایشان شده بود گمنامی! آرزوهایشان بر خلاف مردم شهر، رنگی دیگر به خود گرفته بود.
آنان مجنونوار در جستوجوی محبوب، خود را آوارهی صحرای عشق و بلا کرده بودند و از این آوارگی لذت میبردند. در زندگیشان دنیا و آرزوهای کوچکش جایگاهی نداشت. همهی آرزویشان وصال محبوب بود، آن هم با چهرهای که از خون سرشان خضاب شده بود.
منطق عجیبی بر زندگیشان حاکم بود. در آن منطق، هر که عاشق حسین (ع) بود آرزوی شهادتی حسین گونه میکرد. آنگونه که در هنگام شهادتسری در بدن نداشته باشد.هر که در دام عشق مادر سادات میسوخت، طلب درک شکستن پهلو میکرد! هر که عاشق سقای تشنهکامان، حضرت عباس بود، تمنای بیدستی و... عجب روزگاری بود. هیچکس باعقل دنیایی خود نمیتواند آن روزها و شبها را تصور کند. آن ایام، گفتنی و شنیدنی نیست. چشیدنی و دیدنی بود.
مدینهی فاضلهای که عرفا از آن یاد میکردند و میگفتند در دنیای مادی به وجود نخواهد آمد، ما به چشم خود دیدیم. آنجا هیچ کس به دنبال نفع شخصی نبود. همه به دنبال ایثار و ازخودگذشتگی بودند.
نیمه شب که بیدار میشدیم برای لحظاتی فکر میکردیم که بچهها نماز جماعت میخوانند! اما هنوز ساعتی تا اذان صبح مانده بود. همه بیدار بودند. چشمها از خوف خدا بارانی و... انسان تعجب میکرد که این بسیجیها کی استراحت میکنند؟ عجیب بود که همین زاهدان نیمه شبهای دوکوهه، هنگام روز چونان شیری درنده میغریدند. دندانها را محکم به هم میفشردند و در تمرینات سخت، محکم و استوار و نستوه پا بر زمین میکوفتند. آنان به درستی مصداق همان آیهی شریفهی «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» بودند.
صدای خنده و شوخیهایشان، روزهای دوکوهه را مشعوف میکرد و قهقههی شبانهشان سکوت شبهای دوکوهه را مبهوت! در کارزار مبارزه و جهاد، یاران امام خمینی (ره) کمتر به نتیجه میاندیشیدند. آنچه برایشان بسیار اهمیت داشت ادای تکلیف الهی بود. آنهم به بهترین نحو و اثرگذارترین شکل ممکن.
روحیهی شهادتطلبی، ارادهی پولادین و اطاعتپذیری محض از شاخصههای ممتاز رزمندگان سلحشور اسلام در آستانهی نبرد والفجر بود. عملیاتی که بعدها به والفجر مقدماتی تغییر نام یافت.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *