سیاهنمایی انگلیسها در گزارشات ارسالی از اوضاع قحطی در ایران
قحطی بزرگ ۱۹۱۹ - ۱۹۱۷، بیتردید بزرگترین فاجعه تاریخ ایران و بسیار فراتر از همه فجایع پیش از خود بوده است. کتاب «قحطی بزرگ» نشان میدهد ۸ تا ۱۰ میلیون ایرانی، ۴۰ تا ۵۰ درصد کل جمعیت ایران، در اثر گرسنگی و مرضهای ناشی از آن و سوء تغذیه از میان رفتهاند.
خبرگزاری میزان -
در ۱۷ دسامبر او میافزاید: «مقامات اقداماتی در دست دارند تا تمام انواع ادوات کشاورزی نوین را به این کشور معرفی کنند.» کنسول هایزر در گزارشی با تاریخ ۲۵ فوریه ۱۹۱۸ درباره اوضاع کشاورزی در منطقه بغداد این طور مینویسد:
امسال در منطقه اطراف بغداد چشماندازی محصول گندم، جو، برنج؛ عدس و جو صحرایی بسیار خوب است... میتوان تخمین زد که محصول کشت شده در این منطقه در این فصل هشت برابر مقدار کشت شده سال قبل و چهار برابر بهترین سالهای قبل است.
هایزر میافزاید: «میتوان تخمین زد با تکمیل کانالکشیها، ۱ میلیون و ۳۶۰ هزار جریب زمین در حوضه بند هندیه که با آب فرات آبیاری میشود، زیر کشت برود.» هایزر در ۱۶ می ۱۹۱۸ ادامه میدهد:
باران فراوان بهار امسال در سراسر بینالنهرین محصول خوب و بیش از حد معمول جو را تضمین کرده است... هماکنون برنج در شرایط بسیار مطلوب در منطقه بلد روز به سوی شمال و شرق بغداد کشت میشود. محصول برنج معمولاً در ماه اکتبر برداشت میشود.
او میافزاید:
بخش زیادی از بذر را مقامهای انگلیسی از هندوستان آورده بودند و آن را با زارعینی که بذر لازم را در اختیار نداشتند شریک شدند... اکنون برای اطمینان از محصول خرما زود است، اما تا کنون شرایط مطلوب بوده است... رقم تخمینی برای امسال در حد ۱۰۰ هزار تُن خرماست.
سائرد در سفرش در قصر شیرین با مشاهده صحنههای رقتانگیز به این اشاره میکند که در همان حال درست در آن سوی مرز بینالنهرین، غله کافی میتوان یافت. در هندوستان نیز غله کافی موجود بود. او میافزاید:
همه اینها در زمانی است که چند صد مایل آن طرفتر ارزاق کافی وجود دارد، اما به خاطر نبود وسیله حمل دست کسی به آن نمیرسد... به من گفتهاند در بخشهایی از ایران، انبارهای غله بزرگی وجود دارد که میتوان غله آنها را به قیمت مناسب خرید و درست آن سوی مرز بینالنهرین نیز انبارهای غله وجود دارد. اما راهی برای حمل این غله نیست. ایران فلکزده مجال آن نیافته است تا جادهها با راهآهن خود را توسعه دهد، در این کشور بزرگ، کمتر از صد مایل راهاهن وجود دارد و به نظر میرسد توسعه حمل ونقل بسیار با اهمیتتر از کارهای امدادرسانی و توزیع پول در کشور است. حمل ونقل و غذا و نه پول، نیاز داخل ایران است و اگر وسیله حمل ونقل فراهم شود، امکان آن وجود دارد که بشود غذا را از داخل یا خارج تهیه کرد.
سائرد میافزاید:
اینها اولین دست از مشاهدات و تجارب بسیار من از این دست در سفر کوتاهم به ایران بود که نشان میدهد در سرزمینی که غذای کافی در بخشهایی از آن و برخی کشورهای همسایهاش وجود دارد، چه گرسنگی هولناکی وجود دارد. آدمی از خوردن غذای خودش در چنین اوضاعی شرمگین میشود و با خود میاندیشد که آیا این مردم بیچاره اصلاً میدانند یک شکم سیر غذا خوردن چه حالی دارد.
ساثرد در جمعبندی به آوردن غله از هندوستان اشاره میکند:
قحطی زده ایرانی نه میتواند پولی را بخورد و نه بکارد. اما غله را میتواند بخورد و بکارد. وقتی هندوستان در همین نزدیکی است و غله با حجم فراوان را در آن میتوان با بهای مناسب خرید، به نظر میرسد که بسیار بهتر است غله را از آنجا آورد و به دست نیازمندان رساند تا آن که پول میانشان توزیع کرد. دهقانی که در دوران قحطی است اغلب قادر به تأمین غذا نیست.
- با وجود بیطرفی ایران در جنگ جهانی اول، در طول این جنگ به ضربات و خسارت جبران ناپذیری بر پیکره میهن و ملت ما وارد آمد. ورود بیمحابای قوای بیگانه و نیروهای متخاصم به خاک ایران در فقدان یک دولت قوی و متمرکز و دارایی سامانه اداری کارآمد، هرج و مرج و ناامنی و پراکندگی و بیثباتی را دامن زده و به تشدید ضعف دولت مرکزی و ضخامت حال و وضع اقتصادی و اجتماعی مردم ایران انجامید. در نتیجه ایران بیطرف که با هیچ کشوری در جنگ نبود، تقریباً به اندازه یک کشور در حال جنگ خسارات و خرابی تحمل کرد.
در میان آن همه نابسامانی و بدبختی، بروز قحطی بزرگ و فراگیر در ایران مزید بر علت شد. قحطیای که علاوه بر خشکسالی چند ساله، حضور نیروهای بیگانه - به ویژه قوای انگلیس - در تشدید آن مؤثر و بلکه از علل اصلی آن بود؛ در نتیجه آن شمار زیادی از مردم ایران، در ابعادی باورنکردنی به ورطه مرگی هولناک افتادند.
کتاب «قحطی بزرگ» بازبینی و تکمیل شده کتاب نخست «محمدقلی مجد» درباره قحطی بزرگ ۱۹۱۹_۱۹۱۷ است که در ۲۰۰۳ منتشر شد. در سلسله برشهایی، به بازخوانی این کتاب میپردازد.
***
هایزر ادامه میدهد:
زمین بسیار حاصلخیز است و انواع محصولات در آن به عمل میآید. گندم و جو بیش از همه در حله، فلوجه و بلدوزو فراوان است. برنج بیشتر در هندیه و بلد روز عمل میآید. طوایف عرب در دو سوی رود دجله عدس، نخودفرنگی، ذرت، لوبیا و ارزان کشت میکنند حجم زیادی از این محصولات نیز از راه رودخانه و از منطقه موصل آورده میشوند.
زمین بسیار حاصلخیز است و انواع محصولات در آن به عمل میآید. گندم و جو بیش از همه در حله، فلوجه و بلدوزو فراوان است. برنج بیشتر در هندیه و بلد روز عمل میآید. طوایف عرب در دو سوی رود دجله عدس، نخودفرنگی، ذرت، لوبیا و ارزان کشت میکنند حجم زیادی از این محصولات نیز از راه رودخانه و از منطقه موصل آورده میشوند.
در ۱۷ دسامبر او میافزاید: «مقامات اقداماتی در دست دارند تا تمام انواع ادوات کشاورزی نوین را به این کشور معرفی کنند.» کنسول هایزر در گزارشی با تاریخ ۲۵ فوریه ۱۹۱۸ درباره اوضاع کشاورزی در منطقه بغداد این طور مینویسد:
امسال در منطقه اطراف بغداد چشماندازی محصول گندم، جو، برنج؛ عدس و جو صحرایی بسیار خوب است... میتوان تخمین زد که محصول کشت شده در این منطقه در این فصل هشت برابر مقدار کشت شده سال قبل و چهار برابر بهترین سالهای قبل است.
هایزر میافزاید: «میتوان تخمین زد با تکمیل کانالکشیها، ۱ میلیون و ۳۶۰ هزار جریب زمین در حوضه بند هندیه که با آب فرات آبیاری میشود، زیر کشت برود.» هایزر در ۱۶ می ۱۹۱۸ ادامه میدهد:
باران فراوان بهار امسال در سراسر بینالنهرین محصول خوب و بیش از حد معمول جو را تضمین کرده است... هماکنون برنج در شرایط بسیار مطلوب در منطقه بلد روز به سوی شمال و شرق بغداد کشت میشود. محصول برنج معمولاً در ماه اکتبر برداشت میشود.
کنسول هایزر در گزارشی با تاریخ ۲۵ ژوئن ۱۹۱۸، با عنوان «محصول در بینالنهرین» برداشت محصول فراوان در سال ۱۹۱۸ را تشریح میکند. در حالی که غله در عراق فراوان بود، ایران در همسایگیاش گرسنه بود:
از پرسوجوهای فراگیری که درباره برداشت محصول ۱۹۱۸ در بینالنهرین صورت گرفته است، دیدگاهها همگانی این است که محصول جو بیش از از حد معمول و چهار تا پنج برابر محصول سال قبل و با کیفیت خوب است. به ویژه در دره فرات، از مصیب در بالای بندر بزرگ هندیه به سمت پایین تا ابوشُخیر، برآورد رسمی پیشبینی میکند که محصول امسال سه برابر بهترین برداشت سالهای قبل باشد. این وضعیت درباره جو و گندم صادق است.
از پرسوجوهای فراگیری که درباره برداشت محصول ۱۹۱۸ در بینالنهرین صورت گرفته است، دیدگاهها همگانی این است که محصول جو بیش از از حد معمول و چهار تا پنج برابر محصول سال قبل و با کیفیت خوب است. به ویژه در دره فرات، از مصیب در بالای بندر بزرگ هندیه به سمت پایین تا ابوشُخیر، برآورد رسمی پیشبینی میکند که محصول امسال سه برابر بهترین برداشت سالهای قبل باشد. این وضعیت درباره جو و گندم صادق است.
گزارش شده که محصول در رودخانه حی که رود دجله را در میانه راه بغداد تا بصره به فرات وصل میکند، فوقالعاده بوده است. در منطقه سوق محصول بیش از میانگین زمستان عادی بوده است. تخمین رسمی برای همه بینالنهرین، بعد از تغذیه سکنه محصول مازاد به مقدار ۱۲۰ هزار تن جو و گندم را نشان میدهد. در ۱۹۱۲، ۱۴۶ هزار تن از بصره صادر شد که بیشترین رقم اعلام شده تا کنون است.
او میافزاید:
بخش زیادی از بذر را مقامهای انگلیسی از هندوستان آورده بودند و آن را با زارعینی که بذر لازم را در اختیار نداشتند شریک شدند... اکنون برای اطمینان از محصول خرما زود است، اما تا کنون شرایط مطلوب بوده است... رقم تخمینی برای امسال در حد ۱۰۰ هزار تُن خرماست.
سائرد در سفرش در قصر شیرین با مشاهده صحنههای رقتانگیز به این اشاره میکند که در همان حال درست در آن سوی مرز بینالنهرین، غله کافی میتوان یافت. در هندوستان نیز غله کافی موجود بود. او میافزاید:
همه اینها در زمانی است که چند صد مایل آن طرفتر ارزاق کافی وجود دارد، اما به خاطر نبود وسیله حمل دست کسی به آن نمیرسد... به من گفتهاند در بخشهایی از ایران، انبارهای غله بزرگی وجود دارد که میتوان غله آنها را به قیمت مناسب خرید و درست آن سوی مرز بینالنهرین نیز انبارهای غله وجود دارد. اما راهی برای حمل این غله نیست. ایران فلکزده مجال آن نیافته است تا جادهها با راهآهن خود را توسعه دهد، در این کشور بزرگ، کمتر از صد مایل راهاهن وجود دارد و به نظر میرسد توسعه حمل ونقل بسیار با اهمیتتر از کارهای امدادرسانی و توزیع پول در کشور است. حمل ونقل و غذا و نه پول، نیاز داخل ایران است و اگر وسیله حمل ونقل فراهم شود، امکان آن وجود دارد که بشود غذا را از داخل یا خارج تهیه کرد.
سائرد میافزاید:
اینها اولین دست از مشاهدات و تجارب بسیار من از این دست در سفر کوتاهم به ایران بود که نشان میدهد در سرزمینی که غذای کافی در بخشهایی از آن و برخی کشورهای همسایهاش وجود دارد، چه گرسنگی هولناکی وجود دارد. آدمی از خوردن غذای خودش در چنین اوضاعی شرمگین میشود و با خود میاندیشد که آیا این مردم بیچاره اصلاً میدانند یک شکم سیر غذا خوردن چه حالی دارد.
بعد از این تجارب هرگز نتوانستم از غذا دادن به گرسنگان دست بکشم و گمان میکنم هیچ آدم عادی دیگری نیز نمیتواند. افتخار میکنم که در ایالات متحده ما مردمان گشادهدستی وجود دارند که علاقمندند و دست کم برخی از آنها نیاز این قربانیان نگونبخت را درک میکنند که اساساً به خاطر اقتصاد و اوضاع سیاسی واپسگرا گرسنگی گریبانشان را گرفته است. سخاوت مردم آمریکا در میان این مردم بیچاره شهرتی برایشان به هم زده است که میباید برای حفظ آن مغرور باشند.
ساثرد در جمعبندی به آوردن غله از هندوستان اشاره میکند:
قحطی زده ایرانی نه میتواند پولی را بخورد و نه بکارد. اما غله را میتواند بخورد و بکارد. وقتی هندوستان در همین نزدیکی است و غله با حجم فراوان را در آن میتوان با بهای مناسب خرید، به نظر میرسد که بسیار بهتر است غله را از آنجا آورد و به دست نیازمندان رساند تا آن که پول میانشان توزیع کرد. دهقانی که در دوران قحطی است اغلب قادر به تأمین غذا نیست.
آوردن غذا به شکستن درهای انبارهای غلهای که در گوشه و کنار این کشور وجود دارند نیز کمک میکندف حال آن که آوردن و توزیع پول برای کمکرسانی باعث کمک به کشاورزان ثروتمند میشود تا سود کلان خود را حفظ کنند و به پریشانی اقتصادی فراگیر حاکم بر تودههای مردم ایران دامن زنند... کار آمریکاییها در مناطق خاور نزدیک امکانات خوبی در اختیار دارد. مردم این مناطق پیش از این برای کالاهای آمریکایی آماده شدهاند و با همان مختصر چیزی که از سخاوتمندی و اندیشههای سیاسی مشهور مردم و دولت آمریکا دارند. چشم به ما دارند.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *