آثار تعامل روسیه با جریانهای راست صهیونیستی بر مناسبات با ایران
- با ترسیم نمودار تحول نگرش روسیۀ پساشوروی به ایران، جابه جاییهایی با شدت نوسان گسترده قابل مشاهده است که در یک سوی آن، ایران به مثابه «متحدی مطمئن و قابل اتکا در منطقه و جهان» و «متحدی در برابر دشمان مشترک» و در سوی دیگر به عنوان «تهدید جنوبی و به منزله ابزاری برای تنظیم روابط با غرب» مورد شناسایی قرار گرفته است.
یکی از جلوههای عملی این نوسان، در ارائه دو رای متفاوت و مهم در شورای امنیت سازمان ملل متحد در قبال ایران مشاهده میشود، مخالفت و وتوی قطعنامه ضد ایرانی شورای امنیت در ۲۶ فوریه ۲۰۱۸ و موافقت و رای به قطعنامه ضد ایرانی ۱۹۲۹ در ۹ ژوئن ۲۰۱۰ است.
«ایران در هندسه سیاست خارجی روسیه» عنوان کتابی به قلم محمد شاد است که وی در این اثر کوشیده است تصویری منطبق با واقعیت، از نحوه سیاستگذاری خارجی روسیه در مقابل ایران و عناصر دخیل در شکلگیری این سیاستها ارائه دهد. در نظر دارد هر روز برشی از این کتاب را با خوانندگان خود به اشتراک بگذارد.
اسکین علاوه بر نگرشهای ضدجهانی شدن، سنتگرایانه و آنتی آتلانتیک خود در خصوص مسئله مهاجرت قوم یهود نیز کاملاً با دیدگاههای نواوراسیانیستها اشتراکنظر دارد و بر این باور است که رستگاری قوم یهود نیز کاملاً با دیدگاههای نواوراسیانیستها اشتراک نظر دارد و بر این باور است که رستگاری قوم یهود فقط در گرو زندگی در دولت مشترک یهودی رقم خواهد خورد. او با مقوله غربتنشینی یهودیان (دیاسپورا) در نقاط مختلف جهان به شدت مخالفت میکند.
علاوه بر این ساختارها و افراد، برخی از جریانهای افراطی یهودی صهیونیست و نیز بعضی شاخههای حسیدی و عرفانی در سرزمینهای اشغالی با انتخاب خاخامهایی در داخل روسیه، آنها را به عنوان نمایندگان دائمی خود در جنبش اوراسیا تعیین کردهاند؛ که از جمله این افراد میتوان به خاخام «آدولف شایوچ» که سالها خاخام اولیه روسیه شناخته میشد اشاره کرد.
در ابتدای تجدید حیات سیاسی این نگرش در روسیه پساشوروی، شایویچ رسما برای افتتاحیه کنگره اوراسیا بیانیه نوشت و ضمن تبریک گفتن به مناسبت تشکیل حزب اوراسیاگرایی، به اهمیت و فوائد ایدئولوژی اوراسیانیسم تأکید کرد.
آثار تعامل روسیه با جریانهای راست صهیونیستی بر مناسبات با ایران
طبیعتاً هرگونه نزدیکی میان روسیه و رژیم صهیونیستی صرف نظر از ماهیت، سطح و نوع ارتباط میتواند عوارضی با دامنه تأثیرات مختلف بر سیاست خارجی این کشور در قبال جمهوری اسلامی ایران داشته باشد.
متقابلاً از منظر جمهوری اسلامی ایران نیز همگرایی هربازیگری با این رژیم به معنای پیداش وضعیتی در سامانه تصمیمگیر سیاست خارجی آن کشور است که به موجب آن، بازگیر مزبور به تهدید امنیتی جمهوری اسلامی ایران نزدیک شده است.
همانگونه که در بخش قبل گفته شد، جریانات مورد حمایت نواورسیانیستها در داخل سرزمینهای اشغالی کاملاً مخالف مسئله دیاسپورای یهودی در خارج از ملک واحد یهودی هستند و بر لزوم تشکیل دولت مستقل و مهاجرت تمامی یهودیان به سرزمینهای اشغالی پافشاری میکنند. این مسئله در تضاد قطعی با سیاست رسمی و رویکرد اصولی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر به رسمیت نشناختن حاکمیت این رژیم بر قلمرو اشغالی آن است.
این جریانات، منتقد سیاستهای متمایل به غرب در رژیم صهیونیستی هستند، اما این به معنای تقلیل نگرش تهاجمی و خصمآمیز آنها به جمهوری اسلامی ایران نیست. تقابل با جمهوری اسلامی ایران به ایستار فراحزبی در بدنه و ساختار سیاست داخلی و خارجی رژیم صهیونیستی تبدیل شده و بدیهی است در صورتی که لابیها و عناصر مزبور بر اثر ارتباط سمپاتیکی که با روسیه دارند بتواند تاثیر متقابلی بر سیاست خارجی این کشو ردر خصوص موضوعات مورد نظرشان داشته باشند. این تأثیر در جهت تقویت مناسبات تهران-مسکو نخواهد بود.
اینکه تصور شود نزدیکی روسیه به عناصر محدودی که مخالف نگرش غربمدارانه در سرزمینهای اشغالی هستند باعث خواهد شد ماهیت روابط این رژیم با کشورهایی که در جبهه مقابل غرب قرار دارند دستخوش تحول یا تغییر چشمگیر شود. تحلیل عقلایی و دقیقی نیست؛ ضمن اینکه میزان اختلاف نظر این عنصار با جریان غالب، زاویه حداکثری ندارد و حتی در بسیاری از موازد، انطباق نسبی دارد. یکی از این موارد خصوت با جمهوری اسلامی ایران است.
اساساً ساختار سیاست خارجی رژیم صهیونیست برخلاف وضعیت متفرق و شاهمگون حاکم بر عرصه سیاست داخلی این رژیم – به دلیل قرار گرفتن در محیط امنیتی متزلزل در منطقه و نیز شرایط خاص ژئوپلتیکی آن – شرایط باثباتتر و یکدست تری دارد و تقریباً ادراک کلیه نحلههای موجود در محیط سیاست خارجی آن درباره ماهیت و کیستی تهدید راهبردی رژیم صهیونیستی، معطوف به جمهوری اسلامی ایران و قوای نیابتی منطقهای آن است.