از رنج عشق تا گنج زندگی در سریال «همبازی»
- برای اولین بار نوید محمودی در مقام تهیه کننده در کنار سروش محمد زاده که او هم برای نخستین بار کارگردانی یک سریال تلویزیونی را تجربه میکند قرار گرفته تا روایتگر قصه همبازی باشد. به همین دلیل فضا و اتمسفر دراماتیک اثر با نوعی تجربه گرایی نوآورانه همراه است که به ویژه در شخصیت پردازیها نمود پیدا میکند.
سریالی که در میان دو سریال گاندو و نون خ سه که یکی داستانی جاسوسی-امنیتی و دیگری قصهای کمدی را روایت میکند به روایت قصهای میپردازد که در عین اینکه یک ملودرام عاشقانه است، اما رگههای از طنز را هم چاشنی قصه خود کرده تا فضای مفرحی هم در دل درامش ایجاد کند.
ضمن اینکه میتوان آن را قصهای اجتماعی دانست و مماس با مسائل مبتلاء به جامعه صورت بندی شده است. از این رو همبازی را به معنای متعارفش نمیتوان سریال نوروزی دانست و در روزهای روتین هم قابل نمایش است. دو عنصر و مولفه سریال همبازی، ازدواج و اشتغال است که در نسبت بین آنها، موقعیت قصه، شخصیتها و قبض و بسط بین آنها صورت بندی میشود در این بازنمایی هم با جوانان ایرانی مواجه هستیم که درگیر این چالشهای اصلی هستند و هم برخی جوانان افغانستانی که همجواری آنها موکد این معناست که فارغ از هویت ملی، هویت انسانی مد نظر بوده و در کانون درام قرار گرفته است و فارغ از جغرافیا، درد جوانان چه ایرانی چه افغانستانی یک درد مشترک با شدت و ضعفهای متفاوت است. با این حال همبازی صرفا نگاه پاتولوژی و آسیب شناسانه نداشته و سعی کرده در کنار مسئله بیکاری به مقوله کارآفرینی هم بپردازد و در کنار نگاه و نقد سلبی، رویکردی ایجابی هم داشته ودر قلمرو گفتمانی قصه، راه حل هم ارائه دهد.
سریال فارغ از اینکه چقدر توانسته این مولفهها را در ساختار دراماتیک خود بازنمایی کند در ترسیم رئالیستی و واقع گرایانه مسئله موفق است و در یک درهم تنیدگی اثربخش این سه مقوله را در نسبت با هم روایت کند.
اینکه مثلا بی پولی و بیکاری بدون نگاه سانتی مانتال عاشقانه چقدر میتواند در روابط عاشقانه افراد تاثیر گذاشته و واقعیت زندگی آنها را شکل دهد. اینکه مفهوم رقابت و حسادت خارج از گفتمانی اخلاقی و از منظری جامعه شناختی مورد پردازش قرار گرفته و سویههای عاشقانه قصه، عقلانیت محاسبه گر را نفی یا حذف نمیکند و در دیالکتیک روانشناختی به تعامل با هم میپردازند.
در واقع قصه همبازی دو سویه مجزا، اما مرتبط با هم دارد. یکی زندگی شخصی آدمهای قصه و دیگری محیطی کاری و حرفهای که با مسئله کارآفرینی گره خورده و گره گشایی مسائل شخصی را هم منوط به خود کرده است. قصه بدون اینکه در ورطه شعارهای فمنیستی بیفتد کارآفرین بودن زن را به تصویر میکشد. در اینجا قهرمانهای قصه همه از نسل جوان هستند. چه جوانی که دغدغه اشتغال دارد و چه جوانی که کارآفرین است. حسین مهری، دیبا زاهدی، نیلوفر کوخانی، امیر کاظمی نمونههای از این جوانها هستند که البته در کنار مسئله اشتغال درگیر مسئله ازدواج هم هستند.
در واقع قصه در یک وضعیت میانه و بینامتنی بین هویت فردی و هویت شغلی شخصیت هایش و نسبت آنها با هم بنا شده است. به عبارت دیگر در کنار مسئله اشتغال و کارآفرینی شاهد دو ماجرای عاشقانه بین دو زوج هستیم. لیلا و بهروز از طرفی و مهران و آوا نیز از سویی دیگر راوی این قصههای عاشقانه هستند که نقطه مرکزی و موتور محرکه درام برساخته همین وضعیت است.
بر همین مبنا مفاهیم اخلاقی مرتبط با این دو مقوله مثلا مقوله ازدواج با مفاهیمی مثل عشق و وفاداری و اهمیت و اصالت خانواده بازنمایی میشود. یکی از زیرمتنهای مهم همبازی را باید در مقولههای دو گانه یا دو قطبیهای گریزناپذیر زندگی فردی و اجتماعی جستجو کرد. حتی جغرافیای قصه هم در دو محیط تهران و گرمسار قرار دارد و نسبتهای دوگانه شخصیتهای قصه پررنگ شده و اساسا عنوان اثر یعنی همبازی تاکیدی نشانه شناختی بر بازی بین مفاهیم و موقعیتها و تجربههای دوگانه زیسته است که واقعیت زندگی را میسازد.
نویسنده: سیدرضا صائمی