روایتی از خاطرات یک فرمانده عملیات کربلای یک در کتاب «سکوت شکسته»
- سالیان دفاع مقدس سرشار از خاطراتی است که هنوز در سینهها مانده و ثبت و حتی نقل آن میسر نشده است؛ و شمار زیادی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس هستند که هنوز لب به سخن نگشوده اند و خاطراتشان را در صندوقچه دل نگه داشته اند که اگر گوشهای از آن خاطرات بیان شود کتابهای زیادی را در توصیف لحظات سلحشوری این دلاوران و قهرمانان ملی میتوان به نگارش درآورد.
سکوت شکسته؛ روایتی است جذاب و خواندنی از خاطرات محمود پاک نژاد، فرمانده اطلاعات عملیات لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب (ع) در ۸ سال دفاع مقدس که تنها دلیلیش برای شکسن این سکوت لبیک به فرمان رهبرمعظم انقلاب میباشد که فرمودند: «رزمندهای که خاطراتش را ثبت نکرده، ماموریتش پایان نیافته است...
سید هادی سعادتمند؛ نویسنده کتاب در این باره میگوید: رهنمودهای رهبری در اهتمام به ادبیات دفاع مقدس، مشوق و پشتوانۀ معنویام شد تا حروف را کنار هم بچینم، به کلمات روح ببخشم، و با جملاتی که میسازم جهاد کنم.
پس از جنگ، بیوقفه پیرامون تصمیمها، عملکردها، و دستاوردهای دفاع مقدس پژوهش کردم. خودم نیروی رزمی بودم و با سازمان رزم آشنایی داشتم، اما بارها از نبوغ تصمیمسازان و عملکرد رزمندگان دفاع مقدس شگفتزده شدم.
سالهای متوالی مطالعه کردم و در بین کتابهای مربوط به جنگ و خاطرات ثبتشدۀ آن بهدنبال نام و نشان از کسانی بودم که «نابغۀ جنگ» خطاب شده باشند. حسن باقری (غلامحسین افشردی) را یافتم. او در سن ۲۴ سالگی وارد عرصۀ جنگ شد و تنها ظرف مدت دو سال توانست به استراتژیست بزرگ جنگ تبدیل شود و معاونت اطلاعات رزمی سپاه و جنگ را پایهگذاری کند.
توانمندیاش تا جایی پیش رفت که لقب نابغۀ دفاع مقدس را گرفت؛ اما افسوس که از او جز نام، یاد، خاطره، و تعدادی شاگرد باواسطه، چیز دیگری نیافتم. زیرا در بهمن ۱۳۶۱ عروج کرد. سراغ شاگردانش را گرفتم و به سردار زینالدین، فرمانده لشکر ۱۷ و بعد به فرمانده اطلاعات عملیات لشکر ۱۷، امیرحسین ندیری رسیدم. این دو بزرگوار هم عروج کرده بودند.
گشتم و گشتم تا «پاکنژاد» را پیدا کردم که ندیری را استاد و مرشد میخواند. باید میدیدم دیگران دربارۀ پاکنژاد چه میگویند. شنیدههایم شد کتابی دیگر. توانستم اعتمادش را جلب و زبانش را باز کنم. «حاجمحمود پاکنژاد» نمونهای است از میان صدها نیروی رزمندۀ اطلاعات-عملیات لشکر ۱۷ قم که نقشی بیبدیل در تاریخ دفاع مقدس داشتهاند و چنان همراه با همرزمانشان خوش درخشیدند که هرچه بیشتر برای شناختشان تلاش کردم، تشنهتر شدم.
هدفم از نگارش این اثر، به اشتراک گذاشتن لذت تشنگیام در فهم بخشی از تاریخ پرافتخار کشورم بوده و هست تا نسلی را معرفی کنم که در حفظ ایران اسلامی مؤثر واقع شدند. انشاءالله توانسته باشم در تکریم ایثارگران، جانبازان، و شهدای والامقام معاونت اطلاعات-عملیات لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب نقش خوبی ایفا کرده باشم.
برشهای کتاب: جاده فاو ام القصر زیر فشار ارتش و گارد ریاست جمهوری عراق قرار داشتیم. آنها با تمام وجود به صدام وفادار بودند و با همه توان خود میجنگیدند تا فاو را پس بگیرند. شعاری که راه انداخته و تکرار میکردند، این بود: «مهران مهریه فاو شد.» آنها با این شعار، سعی داشتند برای صدام آبرو بخرند.
بچههای گشت و شناسایی به قاچاقچیهایی که درمنطقه بودند، مینهای متحرک میگفتند. ظاهرشان شبیه مردم محلی بود، درحالیکه حرفهای بودند و در خرید و فروش اطلاعات و قاچاق اسلحه مهارت داشتند؛ رفیق دزد بودند و شریک قافله داخل قایق، همراه با مصطفی کلهری زیر آتش خمپاره شصت منتظر خبر موفقیت گام دوم عملیات بودیم. آقا مصطفی خیلی آرام بود. در آن لحظه، شاید میدانست که طی روزهای آینده جنگ سختی در کنار رود دجله در پیش داریم.
سکوت شکسته؛ روایتی است جذاب و خواندنی از خاطرات محمود پاک نژاد، فرمانده اطلاعات عملیات لشکر ۱۷ «علی بن ابی طالب (ع)» در ۸ سال دفاع مقدس که در قطع رقعی و ۲۵۵ صفحه به قلم سید هادی سعادتمند به رشته تحریر و توسط انتشارات جهادی شهید کاظمی منتشر شد.
انتهای پیام/