چگونه بازیگر شویم (۲۱۵) تاثیر شناخت فیزیولوژی در بازیگری
- بازیگری یکی از مشاغل محبوب در سطح جهان محسوب میشود، بازیگری فارغ از شهرت و ثروتی که ممکن است برای فرد بازیگر به همراه داشته باشد، جهانی است که میتوان در آن ایفای نقش در قالب شخصیتهای مختلف را تجربه کرد.
در این بین اکثریت مواقع بازیگری به عنوان یکی از مشاغل سخت جهان محسوب میشود، شاید از دور برای بسیاری اینکه بازیگری اتفاقی سخت باشد، قابل لمس نباشد اما اگر به صورت اصولی و به مفهوم واقعی به بازیگری نگاه کنیم، این هنر به واقع به تمرین، مطالعه، شهود و مطالعات فراوانی نیازمند است.
فردریک ماتیاس الکساندر متولد «واینارد تاسمانیا» بزرگترین فرزند بین هشت خواهر و برادرش و بسیار ضعیف بود که به زحمت با کار کارمندی لقمهای نان بخور نمیر برای گذراندن زندگی به کف میآورد. این وضع تا زمانی بود که او به قدرتی که در صدایش بود پی برد و توانست از قدرتمندترین سولیستهای آواز خوان دیار خود شود. اما این نیز دیری نپایید تا اینکه به ناگاه مشکلی برای صدایس پدید آمد و دوباره دوره تنگدستی الکستاندر آغاز شد.
این بار الکساندر به خصوص به خاطر گوژی که داشت و از او انسان مقاومی به وجود آورده بود؛ بسیار فکر و تحقیق پیرامون گرفتگی صدایش انجام داد تا به نتایج بسیار شگفت انگیزی در خصوص بدن رسید. امروز این موارد به باله و رقص نیز سرایت کرده است و تکنیکهای بدیعی را با خود برای بدن نمایشگر به همراه آورده است. لازم به یادآوری است که درموارد یافت شده چیزی تحت عنوان متد بازیگری الکساندر و یا متد رقص الکستاندر نیست بلکه همچون پیشنهادات ژیلاس و یوگا روش الکساندر به چگونگی بازگشت بدن به نقطهی صفر و وضعیت آناتومی سالم در جهت ایجاد کنترل بدن کمک میکند.
الکساندر با موارد تحقیقاتی دقیقش، چیزهایی را که با انسان به دنیا میآیند، اما در مرور زمان و زندگی به دست فراموشی سپرده میشود در دو کتاب قطور به رشته تحریر درآورد. در سایتی که به نام او در اینترنت موجود است وی چنین میگوید: هدف من از روشم رسیدن شخص به یک پوزیسیون صحیح (poise right) نیست بلکه، هدف من رسیدن انسان به یک رهبری و مدیریت صحیح (right direction) است.
از این کتابها فقط خلاصههایی توسط فیزیوتراپیستهای ایران ترجمه شده است. نکاتی که در زیر میآید یکی از این خلاصه هاست که در فهرست منابع کاملا معرفی شده و در عکسنامه، عکسهایی برای آشنایی بیشتر ازاین اقدام آمده است.
در روز به طور متوسط انسان تا شانزده ساعت را یا راه میرود، یا نشسته است و یا ایستاده. اگر بهداشت عضلات در همین سه مورد رعایت نشود، به طور قطع روزی شانزده ساعت به عضلات و مفاصل بدن فشار میآید و آنها را دچار ساییدگی میکند و همین فشار حتی تشرح غدد را به مخاطره میاندازد. در نهایت این صدمهها به رفتار منتقل شده و نابهنجاریهای روانی تولید میکند انسانها شخصا به مخالفت با حالات طبییعی بدن بر میخیزند. نشستنها، بد ایستادن و راه رفتن نامناسب نتیجهی مخالفتهاست.
یادگیری نکاتی که الکساندر گوشزد میکند همان طور که یادآوری شد برای رسیدن بازیگر به نقطهی صفر خنثی و وضعیت آناتومیک که آغازگر کار بازیگر در تمرینهای پیشانقشی است برای نقش پذیری بسیار مهم است. چند مورد از این فرامین در زیر به طور خلاصه خواهد آمد:
۱-قرار گرفتن سر بر روی بدن سر بسیار استعداد دارد که در اطراف بدن بیفتد و مدام به یک سو کج باشد این مورد موجبات آسیب دیدگی شدیدی در مهرههای هفت گانه گردن پدید میآورد. عضلات پایین و پشت گردن نباید منقبض و یا خیلی کشیده باشند. تمرین متداول گذاشتن افقی کتاب بر روی سر و راه رفتن برای شناخت محل دقیق سر کمک بزرگی میکند به خاطر داشته باشیم که چشمها باید همیشه افق خویش را ببینند.
۲-اضطراب ناشی از زندگی بدنی موجبات انقباضهای وسیع درسراسر بدن را پدید میآورد. تغذیهی سرد و سریع نیز بر این فشار میافزاید. شتابزدگی، کمبودوقت، تهدیدهای اجتماعی ونامنیهای موجدجای زندگی طبیعی و حرکت در طبیعت را گرفته و در کارهای امروزی دیگر به ندرت میشود از غریزهی درست آدمی بهره برد. احساسهای ما بسیار کمرنگ شده و روز به روز از طبیعت خود دورتر میشود. در این وضعیت بدن الگوی خودرا از دست میدهد.
۳-اشتباهات زیادی که در طول زندگی در رفتار با بدن داشتهایم برای ما ملکه شده و تشخیص عادات بد و خوب، روز به روز سختتر میشود. ما دیگر نسبت به رفتار خود نمیاندیشیم. قلم را محکم در دست میگیریم، چین و چروک زیاد و بی دلیل در چهره خود میآوریم، شانهها و رانها را سفت میکنیم و پاهایمان را در زیر میز به هم میپیچانیم. در صورتی که باید پیش از انجام هر کاری به این نکته فکر کنیم که چگونه و در چه حالت بدنی، بهتر میتوانیم این عمل را انجام دهیم. باید همیشه پیش از هر کاری به خود بگوییم ایست! چگونه و با چه ابزاری؟.
۴-دور شدن از عادتهای بدنی و رسیدن به نقطهی صفر برای هر حرکت در بدن. اگر فکر کنیم هر چیز و یا پدیدهای را برای بار اول میبینیم، آنگاه قطعا برای ارتباط با آن میاندیشیم. تکرار در هر کاری، تکرار به وجود میآورد و تکرار، همیشه با حذف اندیشه وتفکر همره است. به طفلهای نوپا نگاه کنیم که چگونه مدام با لمس خود به شناخت بدنشان میپردازند. شاید باید از این قانون الکساندر، به این صورت یاد کرد که: بدن ما هیچ گاه همان بدن لحظه قبل نیست. هر وضعیتی به فکر و استراتژی خاص خودش نیازمند است.
۵- در صورت رعایت نکردن هر کدام از موارد تصحیح بدن تمام کارهای ما اشتباه پیش خواهد رفت. مثلا اگر شانهها را رها نکنیم و سر را روی آخرین مهرهی ستون فقران گردنی نگه نداریم این معضل در تمام اعمال ما سایه میافکند.