«سفر به قلهها» به چاپ پنجم رسید
- گزارشنویسی یکی از شیوههایی است که میتواند برای بیان یک حادثه به خوبی از آن استفاده کرد. این شیوه پُرطرفدار در میان اصحاب رسانه از جمله روشهای خوب ثبت وقایع تاریخی نیز محسوب میشود. روشی که مرتضی سرهنگی و هدایتالله بهبودی به عنوان دو خبرنگار جنگی به خوبی از آن استفاده کردهاند.
سرهنگی و بهبودی که در بسیاری از اتفاقات مهم تاریخ دفاع مقدس جز اولین شاهدان حوادث بودند، با استفاده از تکنیک گزارشنویسی و ذوق خدادادی خود به ثبت این وقایع پرداختهاند.
این دو نویسنده تاکنون گزارشهای زیادی را در ارتباط با وقایع دفاع مقدس نوشتند که پنج مورد از این گزارشها را در کتابی به نام «سفر به قلهها» منتشر کردهاند. البته نگارش یکی از این داستانها برعهده سیدیاسر هشترودی یکی دیگر از گزارشنویسان خوشذوق دفاع مقدس است.
پنج گزارش جنگی که در این کتاب آمده به استثنای یک مورد، همگی در سالهای ۶۶ و ۶۷ به رشته تحریر درآمدهاند و در واقع مستنداتی هستند از اتفاقاتی تلخ که با زبانی نرم و بیانی دلنشین نگاشته شدهاند.
شیوههای گزارشنگاری در این کتاب حکایت از پختگی قلم نویسندگان آن دارد و در بسیاری از قسمتها به مرزهای داستان نزدیک شده و جاذبهای دوچندان ایجاد میکند. در پنج گزارش این کتاب درباره عملیات آزادسازی حلبچه، منطقه عملیاتی بیتالمقدس ۶، عملیات مرصاد، بازدید خبرنگاران داخلی و خارجی از مناطق آزاد شده و ... میخوانید.
اما شاید برای معرفی این ۵ گزارش، هیچ متنی بهتر از یادداشت مقام معظم رهبری بر این کتاب نباشد. ایشان در یادداشت خود بر این کتاب نوشتهاند: «گزارش اول، حرفهای و هنرمندانه، شرح کوتاهی از اولین ساعت بمباران سیانوری حلبچه، ارایه کرده است که بسیار مغتنم است و نیز اشارهای به وضع اسرای عراقی در پشت خط اول دارد که آنهم جالب و مهم است.
گزارش کوتاه دوم از همان نویسنده است. گزارش بعدی که به زبان روزنامهای و در سبک گزارشهای مطبوعات غربی و بتقلید از آنها نوشته شده حاوی مطلبی چندان مهم نیست، بعلاوه که گسیختگی در ذهن و نارسائی در زبان هم گاه در آن هست، ولی از این جهت که تصویری ـ گرچه مبهم ـ از کردهای اتحادیه میهنی ارائه کرده، مغتنم است.
گزارش چهارم درباره حمله عراق به جنوب پس از قبول قطعنامه (تیرماه ۶۷) و از آن جالبتر، شرح انهدام منافقین در غرب کشور و تپه حسنآباد است. گزارش خوبی است.
تکیه بر بچههای جنوب (فقط) برایم مفهوم نشد هرچند ناگفته ماندن چیز مهمی در آن واقعه، برایم کاملاً مفهوم بوده و هست! گزارش آخر - از همان نویسنده- چیزی نیست جز قلمانداز یک نویسنده خوش ذوق که جز پاسخ به احساسات، هدفی از نوشتن ندارد...»