نباید معماری و فرهنگ را به سیاست گره زد/معماری اصیل ایرانی با حیا، باشعور و بافرهنگ است
اقدام برای شناسایی و بالابردن توانمندی های فرهنگی و هنری مفید و مطلوب خواهد بود اگر با بازدهی و ثمردهی لازم در حوزه عملیاتی همراه گردد. برگزاری هفته تهران هم یکی از همین بزنگاه ها می تواند باشد که ایده هایش برای مطلوب سازی فرهنگ و معماری اصیل ایرانی باید در حوزه اجرا ارزشمندی خود را نشان دهد. اما چطور می توان از چنین ایده هایی برای امکان آفرینی های مطلوب در توسعه ظرفیت های عرصه فرهنگ و هنر بهره گرفت؟
خبرگزاری میزان -
یک پژوهشگر تاریخ تهران که دراین باره چندان دیدگاه خوشبینانهای ندارد میگوید: زمانی که نهادها و دستگاههای دولتی متولی امور فرهنگی باشند هیچ امکانی برای شناسایی ظرفیتهای فرهنگی و هنری موجود فراهم نمیشود.
نصرالله حدادی که آشکارا با دخالت نهادهای دولتی در عرصه فرهنگ مخالفت دارد از مشاهداتش درباره تجربههای موفق مردمی در حوزه فرهنگی یاد میکند: من چندی پیش شاهد این بودم که فردی در یکی از فضاهای روستایی اطراف شیراز با هزینه شخصی یک اقامتگاه بومگردی ایجاد کرده بود که چه سودآوری چشمگیری هم داشت.
به گفته وی مواردی از این دست نشان میدهد اگر کار به دست خود مردم سپرده شود میتوان شاهد دستاوردهای قابل توجهی بود.
بر همین اساس این پژوهشگر تاریخ تهران باور دارد اگر خود مردم متولی برگزاری هفته تهران باشند با توجه به جاذبههای فراوان و مناطق بسیار زیبا و دیدنی این شهر برجستگیهای بی شماری برای شناسایی وجود خواهد داشت.
حدادی با توجه دادن به این نکته تامل برانگیز که در گذشته مثلا مساجد را همیشه خود مردم عادی کوچه و بازار میساخته اند حاکم شدن نگاه دولتی بر عرصه فرهنگ را عامل نادیده گرفته شدن ظرفیتهای اقتصادی و فرهنگی بی شمار تهران میداند.
حدادی تهران را از جهات مختلف شهری پرجاذبه میداند که وجب به وجب محلات قدیمی اش جاذبه و تمنا و حرفهای ناگفته دارد.
بنا به تصور این پژوهشگر تاریخ وقتی قرار باشد نهادهای دولتی متولی اداره میراثهای تاریخی و طبیعی تهران باشند نتیجه این میشود که اول چنارهای خیابان ولیعصر را با سیمان میپوشانند و بعد که متوجه درحال مرگ بودن درختها میشوند همه را قطع میکنند.
حدادی با اشاره به هزینه صدها میلیارد تومانی شهرداری تهران از بودجههای عمومی برای تولید کتاب و محصولات فرهنگی در رابطه با تاریخ و فرهنگ تهران باور دارد برای این هزینه کردنها که سال هاست ادامه دارد هیچ ارزشی نمیتوان متصور شد.
پژوهشگر تاریخ تهران درباره دلایلش برای بی ارزش دانستن چنین اقدامهایی میگوید: وقتی در رابطه با جاذبهها و ظرفیتهای فرهنگی و هنری تهران نهادهایی مانند شهرداری، میراث فرهنگی و سازمان تبلیغات اسلامی خود را متولی بدانند هر نوع گشایشی در این باره دور از انتظار خواهد بود. زیرا وظیفه این نهادها صرفا حفظ آثار و بناهای تاریخی تهران است. اما امروز میبینیم بسیاری از این بناهای تاریخی از جمله خانه پروین اعتصامی یا عمارت وثوق الدوله بسته هستند و از وجود آنها بهرهای نمیبریم.
وی، اما از مدیران شهری بعد از انقلاب هم گلایههایی دارد: اما ما چرا بعد از انقلاب همان راه را ادامه دادیم؟ تنها بنایی که بعد از انقلاب بر اساس معیارهای معماری ایرانی ساخته شده ساختمان مجموعه بنیاد ایرانشناسی است که خادم فرهنگی بزرگوارمان روانشاد آقای حبیبی ساخته اند.
حدادی با توصیف تاج محل به عنوان نگین انگشتری کشور شگفت انگیز هند میگوید: این بنای گنبدی زیبا را که ایرانیان ساخته اند نشان میدهد گنبد نماد معماری ایرانی است. همچنان که حتی معماری بناهای دوره پهلوی تا پیش از آنکه امریکاییها در کشورمان مصدر کار شوند دارای گنبد بوده است. همانطور که کاخ مرمر مانند مسجد شیخ فضل الله دارای گنبد است.
حدادی که یادآوری میکند از برهه شهریور بیست به بعد امریکاییها به ما در معماری سرمشق داده اند معتقد است مدیران شهری ما بعد از انقلاب در ساختن بناهایی که ضوابط معماری ایرانی را دارا باشد ناکام بوده اند.
این پژوهشگر تاریخ تهران که معماری را اصلیترین مولفهای میداند که میتواند مناسبات اجتماعی را شکل دهد هویت تهران را از دست رفته میبیند: در گذشته مردم شهرها بر اساس نیازشان خانه میساختند، اما امروز برای مردم نیاز درست میکنیم و بعد متناسب با آن برایشان خانه میسازیم. درواقع در گذشته خانه را قواره مردم میکردند حالا مردم را قواره خانه میکنند. اینکه امروز ما از پیر شدن جمعیت نگران هستیم به همین موضوع باز میگردد چرا که در شرایط فعلی و با این الگوی شهرنشینی کنونی روابط اجتماعی ما دچار اختلال شده است و حاصل آن رشد ۵۵ درصدی شهر نشینی طی دهههای اخیر است.
حدادی توصیفی شنیدنی و بکر هم برای تشریح معماری سنتی ایرانی دارد: معماری ایرانی دارای یک اسلوب با حیاست که از فرهنگ ما ناشی میشده است. در گذشته در خانههای قدیمی هشتی وجود داشت که کارکردش این بود که ورودیهای چندگانهای برای قسمتهای مختلف خانه ایجاد کند. خانههای قدیم ایران به بیرونی و اندرونی تقسیم میشد تا حریم خانواده از چشم نامحرمان محفوظ بماند. وقتی که دیگر نتوانستند هشتی بسازند در خانه را یک متر یا نیم متر پایینتر از سطح بیرون خانه میساختند.
نمونهای که حدادی برای خانههای اصیل ایرانی معرفی میکند و آنرا الگویی از معماری باحیا و با شعور و بافرهنگ ایرانی میداند خانه شهید مدرس است: خانه شهید مدرس که در ابتدای قرن حاضر ساخته شد یک خانه کلاسیک امروزی محسوب میشد، اما اندرونی و بیرونی داشت و حیاطش میان خانه قرار گرفته بود. خانه شهید مدرس سه تا در دارد که در بیرونی اش ربطی به اندرونی ندارد، اما از اندرونی به بیرونی راه دارد و به این ترتیب حریم اندرونی محفوظ میماند.
حدادی به وجود خانهای مینیاتوری در کنار خانه اصلی اشاره میکند که آنرا برای پسر خانواده میساخته اند تا اگر ازدواج کرد در آن ساکن شود: در معماری قدیمی اتاق زاویه وجود داشت که نمونه اش را در سریال پدرسالار هم دیده ایم. این اتاق زاویه مال پسر خانواده بود.
حدادی معماری کنونی را فاقد همه عناصر معماری قدیمی میداند: سه عنصر در معماری قدیم ایرانی وجود داشت که حیات بخش هستند. نور، آب و درخت. در خانههای امروزی ما کدام یک از اینها وجود دارد. همه این مولفههای آرامبخش در زندگی امروز ما از بین رفته است.
وقتی پژوهشگر تاریخ قدیم تهران خود را با این پرسش مواجه میبیند که چرا آنگونه که ترکیه از وجود آرامگاه مولوی توانسته رونقی به صنعت گردشگری اش بدهد ما نتوانسته ایم از سرمایههای فرهنگی مان بهره وری کنیم بر میآشوبد: ایران تنها کشور دارای هویت در این منطقه است. هیچ کشور صاحب هویتی در دورتادور ما وجود ندارد. این از کوتاهی خود ماست که بعضی کشورهای اطراف نشانههای هویتی و سرمایههای فرهنگی ما را مصادره میکنند. در شرایطی که همه اشعار ترکی مولوی به ده بیت نمیرسد، اما آنها مولوی را از آن خود کرده اند. اینها همه نتیجه گره زدن مسایل فرهنگی با سیاست است.
حدادی که مردم را دارای بلوغ کافی برای اداره امور فرهنگی جامعه میداند بهترین گواه این بلوغ را مشارکت گسترده در تشییع باشکوه سردار شهید سلیمانی میداند: چرا مردم ما چنان تشییع باشکوهی برای شهید سلیمانی گرفتند. برای اینکه در رفتار او صداقت دیدند. انشالله همه سربازان اسلام سلامت باشند، اما تاریخ بشریت دیگر تشییع جنازهای مثل آنچه که درباره شهید سلیمانی دیدیم به خود نخواهد دید.
- تهران از آنجا که تا به امروز برای بیش از دو سده پایتخت سیاسی و اداری کشورمان بوده است سرمایههای فرهنگی و نشانههای هویتی بسیاری را در دل خود انباشته است. از این بابت این شهر نه فقط مرکز سیاست و مدیریت کشور است بلکه عنوان پایتختی فرهنگ و هنر کشور را هم از آن خود میبیند. اینکه اقدامی برای بالا بردن و توسعه دادن ظرفیتهای فرهنگی این شهر صورت گیرد البته که ایده مطلوبی خواهد بود، اما نحوه اجرا و بازدهی اقداماتی از این دست هم بسیار مهم و اثرگذار خواهد بود. یکی از چشمگیرترین اقدامات در این راستا هم برگزاری هفته تهران در نیمه مهرماه است که خود مفر و مجالی است برای شناسایی و توسعه ظرفیتهای فرهنگی و هنری این شهر. اما عملیاتی کردن ایدههایی مانند هفته تهران چه امکانهایی را میتواند برای شناسایی ظرفیتهای فرهنگی و هنری این شهر فراهم کند؟
یک پژوهشگر تاریخ تهران که دراین باره چندان دیدگاه خوشبینانهای ندارد میگوید: زمانی که نهادها و دستگاههای دولتی متولی امور فرهنگی باشند هیچ امکانی برای شناسایی ظرفیتهای فرهنگی و هنری موجود فراهم نمیشود.
نصرالله حدادی که آشکارا با دخالت نهادهای دولتی در عرصه فرهنگ مخالفت دارد از مشاهداتش درباره تجربههای موفق مردمی در حوزه فرهنگی یاد میکند: من چندی پیش شاهد این بودم که فردی در یکی از فضاهای روستایی اطراف شیراز با هزینه شخصی یک اقامتگاه بومگردی ایجاد کرده بود که چه سودآوری چشمگیری هم داشت.
به گفته وی مواردی از این دست نشان میدهد اگر کار به دست خود مردم سپرده شود میتوان شاهد دستاوردهای قابل توجهی بود.
بر همین اساس این پژوهشگر تاریخ تهران باور دارد اگر خود مردم متولی برگزاری هفته تهران باشند با توجه به جاذبههای فراوان و مناطق بسیار زیبا و دیدنی این شهر برجستگیهای بی شماری برای شناسایی وجود خواهد داشت.
حدادی با توجه دادن به این نکته تامل برانگیز که در گذشته مثلا مساجد را همیشه خود مردم عادی کوچه و بازار میساخته اند حاکم شدن نگاه دولتی بر عرصه فرهنگ را عامل نادیده گرفته شدن ظرفیتهای اقتصادی و فرهنگی بی شمار تهران میداند.
حدادی تهران را از جهات مختلف شهری پرجاذبه میداند که وجب به وجب محلات قدیمی اش جاذبه و تمنا و حرفهای ناگفته دارد.
بنا به تصور این پژوهشگر تاریخ وقتی قرار باشد نهادهای دولتی متولی اداره میراثهای تاریخی و طبیعی تهران باشند نتیجه این میشود که اول چنارهای خیابان ولیعصر را با سیمان میپوشانند و بعد که متوجه درحال مرگ بودن درختها میشوند همه را قطع میکنند.
حدادی با اشاره به هزینه صدها میلیارد تومانی شهرداری تهران از بودجههای عمومی برای تولید کتاب و محصولات فرهنگی در رابطه با تاریخ و فرهنگ تهران باور دارد برای این هزینه کردنها که سال هاست ادامه دارد هیچ ارزشی نمیتوان متصور شد.
پژوهشگر تاریخ تهران درباره دلایلش برای بی ارزش دانستن چنین اقدامهایی میگوید: وقتی در رابطه با جاذبهها و ظرفیتهای فرهنگی و هنری تهران نهادهایی مانند شهرداری، میراث فرهنگی و سازمان تبلیغات اسلامی خود را متولی بدانند هر نوع گشایشی در این باره دور از انتظار خواهد بود. زیرا وظیفه این نهادها صرفا حفظ آثار و بناهای تاریخی تهران است. اما امروز میبینیم بسیاری از این بناهای تاریخی از جمله خانه پروین اعتصامی یا عمارت وثوق الدوله بسته هستند و از وجود آنها بهرهای نمیبریم.
حدادی البته به حضور و مداخله نهادهای دولتی بعضی دیگر از کشورها در امور مربوط به فعالیتهای اقتصادی و عمرانی مرتبط با اجتماع و فرهنگ هم اشاره میکند: در بسیاری دیگر از جوامع دولتها در چنین فعالیتهایی وارد شده اند، اما بعد کار را به دست مردم و بخش خصوصی داده اند. مثلا دولت ایتالیا ورزشگاه سن سیرو را در شهر میلان میسازد و بعد آنرا به دو باشگاه خصوصی این شهر اجاره میدهد. اما دستگاههای دولتی ما صرفا به متولی گری در این امور روی آورده اند.
حدادی در خصوص اینکه چرا با وجود وضع معماری اصیل تهران و آن سبکهای خاص و بدیع گذشته اش امروز شاهد ناهمگونی و به هم ریختگی و بی هویتی معماری این شهر هستیم میگوید: من تصور میکنم نباید معماری و فرهنگ را با سیاست گره بزنیم. در دوره پهلوی دوم که پای امریکاییها به ایران باز شد الگوهای معماری خودشان را وارد جامعه ما کردند. از آن به بعد شاهد سر برآوردن ساختمانهایی مانند پلاسکو، آلومینیوم، هتل هیلتون، هتل اینترکنتینانتال (هتل لاله) در معماری شهر تهران هستیم. تا به امروز هم همواره مدیران شهری ما مجوز چنین ساخت و سازهای بی ضابطهای را داده اند که باید بگویم این الگوهای معماری هیچ هویتی ندارد.
حدادی انتقادهای تندی به شیوه مدیریت پیش از انقلاب در حوزه معماری و شهرسازی دارد: محمدرضا پهلوی از زمان روی کار آمدنش در شهریور سال ۱۳۲۰ این خیانت را مرتکب شد و بعد در دهه ۵۰ آنرا توسعه داد.
حدادی در خصوص اینکه چرا با وجود وضع معماری اصیل تهران و آن سبکهای خاص و بدیع گذشته اش امروز شاهد ناهمگونی و به هم ریختگی و بی هویتی معماری این شهر هستیم میگوید: من تصور میکنم نباید معماری و فرهنگ را با سیاست گره بزنیم. در دوره پهلوی دوم که پای امریکاییها به ایران باز شد الگوهای معماری خودشان را وارد جامعه ما کردند. از آن به بعد شاهد سر برآوردن ساختمانهایی مانند پلاسکو، آلومینیوم، هتل هیلتون، هتل اینترکنتینانتال (هتل لاله) در معماری شهر تهران هستیم. تا به امروز هم همواره مدیران شهری ما مجوز چنین ساخت و سازهای بی ضابطهای را داده اند که باید بگویم این الگوهای معماری هیچ هویتی ندارد.
حدادی انتقادهای تندی به شیوه مدیریت پیش از انقلاب در حوزه معماری و شهرسازی دارد: محمدرضا پهلوی از زمان روی کار آمدنش در شهریور سال ۱۳۲۰ این خیانت را مرتکب شد و بعد در دهه ۵۰ آنرا توسعه داد.
وی، اما از مدیران شهری بعد از انقلاب هم گلایههایی دارد: اما ما چرا بعد از انقلاب همان راه را ادامه دادیم؟ تنها بنایی که بعد از انقلاب بر اساس معیارهای معماری ایرانی ساخته شده ساختمان مجموعه بنیاد ایرانشناسی است که خادم فرهنگی بزرگوارمان روانشاد آقای حبیبی ساخته اند.
حدادی با توصیف تاج محل به عنوان نگین انگشتری کشور شگفت انگیز هند میگوید: این بنای گنبدی زیبا را که ایرانیان ساخته اند نشان میدهد گنبد نماد معماری ایرانی است. همچنان که حتی معماری بناهای دوره پهلوی تا پیش از آنکه امریکاییها در کشورمان مصدر کار شوند دارای گنبد بوده است. همانطور که کاخ مرمر مانند مسجد شیخ فضل الله دارای گنبد است.
حدادی که یادآوری میکند از برهه شهریور بیست به بعد امریکاییها به ما در معماری سرمشق داده اند معتقد است مدیران شهری ما بعد از انقلاب در ساختن بناهایی که ضوابط معماری ایرانی را دارا باشد ناکام بوده اند.
این پژوهشگر تاریخ تهران که معماری را اصلیترین مولفهای میداند که میتواند مناسبات اجتماعی را شکل دهد هویت تهران را از دست رفته میبیند: در گذشته مردم شهرها بر اساس نیازشان خانه میساختند، اما امروز برای مردم نیاز درست میکنیم و بعد متناسب با آن برایشان خانه میسازیم. درواقع در گذشته خانه را قواره مردم میکردند حالا مردم را قواره خانه میکنند. اینکه امروز ما از پیر شدن جمعیت نگران هستیم به همین موضوع باز میگردد چرا که در شرایط فعلی و با این الگوی شهرنشینی کنونی روابط اجتماعی ما دچار اختلال شده است و حاصل آن رشد ۵۵ درصدی شهر نشینی طی دهههای اخیر است.
حدادی توصیفی شنیدنی و بکر هم برای تشریح معماری سنتی ایرانی دارد: معماری ایرانی دارای یک اسلوب با حیاست که از فرهنگ ما ناشی میشده است. در گذشته در خانههای قدیمی هشتی وجود داشت که کارکردش این بود که ورودیهای چندگانهای برای قسمتهای مختلف خانه ایجاد کند. خانههای قدیم ایران به بیرونی و اندرونی تقسیم میشد تا حریم خانواده از چشم نامحرمان محفوظ بماند. وقتی که دیگر نتوانستند هشتی بسازند در خانه را یک متر یا نیم متر پایینتر از سطح بیرون خانه میساختند.
نمونهای که حدادی برای خانههای اصیل ایرانی معرفی میکند و آنرا الگویی از معماری باحیا و با شعور و بافرهنگ ایرانی میداند خانه شهید مدرس است: خانه شهید مدرس که در ابتدای قرن حاضر ساخته شد یک خانه کلاسیک امروزی محسوب میشد، اما اندرونی و بیرونی داشت و حیاطش میان خانه قرار گرفته بود. خانه شهید مدرس سه تا در دارد که در بیرونی اش ربطی به اندرونی ندارد، اما از اندرونی به بیرونی راه دارد و به این ترتیب حریم اندرونی محفوظ میماند.
حدادی به وجود خانهای مینیاتوری در کنار خانه اصلی اشاره میکند که آنرا برای پسر خانواده میساخته اند تا اگر ازدواج کرد در آن ساکن شود: در معماری قدیمی اتاق زاویه وجود داشت که نمونه اش را در سریال پدرسالار هم دیده ایم. این اتاق زاویه مال پسر خانواده بود.
حدادی معماری کنونی را فاقد همه عناصر معماری قدیمی میداند: سه عنصر در معماری قدیم ایرانی وجود داشت که حیات بخش هستند. نور، آب و درخت. در خانههای امروزی ما کدام یک از اینها وجود دارد. همه این مولفههای آرامبخش در زندگی امروز ما از بین رفته است.
وقتی پژوهشگر تاریخ قدیم تهران خود را با این پرسش مواجه میبیند که چرا آنگونه که ترکیه از وجود آرامگاه مولوی توانسته رونقی به صنعت گردشگری اش بدهد ما نتوانسته ایم از سرمایههای فرهنگی مان بهره وری کنیم بر میآشوبد: ایران تنها کشور دارای هویت در این منطقه است. هیچ کشور صاحب هویتی در دورتادور ما وجود ندارد. این از کوتاهی خود ماست که بعضی کشورهای اطراف نشانههای هویتی و سرمایههای فرهنگی ما را مصادره میکنند. در شرایطی که همه اشعار ترکی مولوی به ده بیت نمیرسد، اما آنها مولوی را از آن خود کرده اند. اینها همه نتیجه گره زدن مسایل فرهنگی با سیاست است.
بیشتر بخوانید:
حدادی که مردم را دارای بلوغ کافی برای اداره امور فرهنگی جامعه میداند بهترین گواه این بلوغ را مشارکت گسترده در تشییع باشکوه سردار شهید سلیمانی میداند: چرا مردم ما چنان تشییع باشکوهی برای شهید سلیمانی گرفتند. برای اینکه در رفتار او صداقت دیدند. انشالله همه سربازان اسلام سلامت باشند، اما تاریخ بشریت دیگر تشییع جنازهای مثل آنچه که درباره شهید سلیمانی دیدیم به خود نخواهد دید.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *