تراژدی مرگ منوچهرها پایان دارد؟
خبرگزاری میزان:از تراژدی سخن می گویند، از این که ده ها نفر با درد بیماری دست و پنجه نرم کردند تا زنده بمانند و زندگی کنند، اما خیلی از آنها نتوانستند، نشد، نگذاشتند. اگر می گذاشتند می شد زندگی کنند.
خبرگزاری میزان -
به گزارش آنهایی که از این تراژدی سخن می گویند، خوب می دانند که اینگونه تراژدی ها در خیلی از کشورهای دیگر هم ساخته شده است.
مانند یک فیلم، یک کتاب تراژیک یا یک عکس در قابی که از آن بیرون زده و بیننده را وادار به نگاه کردنش می کند. اما این فیلم ها و عکس ها و کتاب ها چه می خواهند بگویند؟ زیبایی آنها با فیلم های هالیودی با جلوه های ویژه با آن تکنیک، یا کتابی که نویسنده مشهور و معروفی نوشته یا عکسی که عکاس زبردستی آن را از یک منظره زیبا برداشته تا بیننده را مجذوب کند بسیار متفاوت است.
اما چشم و دل مردم دنیا کور است. کورش کرده اند تا نبیند. پنهانش کرده اند تا دیده نشود. کتمانش می کنند، انکارش می کنند، نفی اش می کنند و قلب واقعیت اش جلوه می دهند. تا ما مقصر شویم آنها تبرئه از جرم و اتهام.
ظالم می شود مظلوم، مظلوم می شود ظالم. حتماً ویتنام را به خاطر دارید. آنجا مردم ویتنام ظالم بودند، سربازان آمریکایی مظلوم! ویتنامی ها جنایت می کردند و سربازان آمریکایی مورد ظلم واقع می شدند.
بمب های ناپالم و سمی بر سرشان می ریختند این سربازان مظلوم آمریکایی! ظالم را باید از بین برد. ویرانه شد سرزمین ویتنام. اما مقاومت نتیجه داد. پیروزی از آن مردمی بود که 2هزار روز مقاومت کرد. اینها زیاد است. تاریخ پر از این نمونه ها است. ورقش بزنید به راحتی پیدا می شود.
صدام که از خودتان بود. مگر شما او را به جان ما نینداختید؟ انداختید، تاریخ مصرفش تمام شد به زیر کشیدیدش. مردمش چه گناهی کرده بودند که الان هم روز خوش ندارند. تحریم های شما میلیون ها کودک عراقی را به کام مرگ فرو برد.
یادتان هست که جنگ داشتیم. زیاد دور نیست. خیلی نگذشته است از آن، همین گوشه و کنار را بگردید آثارش و یادگارهایش هنوز هم هست می شنوید صدای خس خس سینه یک رزمنده را؟ شیمیایی که می زدند یادتان هست. بچه های شما در همین جبهه ها ماسک نداشتند تا بزنند صورتشان تا شیمیایی نشوند. همین کدخدای ظالم و قاتل تحریممان کرده بود. اما شیمیایی را به صدام می داد.
حقوق بشر. چقدر این حقوق بشر چیز خوبی است. آدم لذت می برد که آدمهایی هستند به فکر حقوق ما بشرها هستند و دوست دارند سر وقت پرداختش کنند. اگر دیر شود ما لنگ می مانیم که تا آخر ماه چه کنیم. ما خیلی از دست آنها راضی هستیم که تحریم کردند ما را دارو به ما ندادند تا بیماران ما عذاب بکشند. همینطور بی دلیل تحریم شدیم. آن هم دارو!
الان که دارد درست میشود اوضاع یا می خواهد درست شود، این داروها که انحصاری است. هر وقت دلشان خواست می دهند هر وقت نخواست نمی دهند. تکلیف چیست. یک روز دارو بخوریم یک روز نخوریم. آخر که نمی شود به این حامیان حقوق بشر اعتماد کرد. می شود؟
آدمیت، بشریت، انسانیت، اخلاق، وجدان، همه اینها برای خودش معنا و مفهومی دارد. راستی خون های آلوده که چندین سال پیش به ما فروخته بودند همین حامیان حقوق بشر. اسمش را نمی بریم کدام وزیر خارجه و کدام کشور بود. به بعضی ها بر می خورد. همان اسمش را نبر می گوییم، خون به ما فروخت پولش را هم گرفت، صدها نفر از مردم کشورمان ایدز گرفتند. دستشان درد نکند!
مردم ما هم بی نصیب نبودند از این همه لطف و کرامتشان که تحریم شدیم به خاطر این که می خواستیم و می خواهیم و می توانیم روی پای خود بایستیم و ایستاده ایم. اگر برای رسانه های آمریکایی مرگ نوجوان هموطنمان یک تراژدی تلخ است که دستمایه گزارش آنها می شود، برای ما نماد مردانگی و استواری است. منوچهر اسماعیلی لیوسی نوجوان 15 ساله عشایر در جایی بزرگ شده است که گوشه گوشه شهرش نمادی از دلاوری همشهریانش را به یادگار دارد شاید هم در خانواده اش عزیزی شهید شده باشد.
دلسوزی روزنامه نگاران و نویسندگان آمریکایی را نمی خواهیم که با ترحم به ما نگاه کنند و بگویند «این توافق ارزشش را داشت تا دیگر تراژدی منوچهر تکرار نشود.»
انحصار تولید داروی بیماران هموفیلی در اختیار دو کشور است. انگلیس و آمریکا. دو کشور ظالم، جنگ طلب، زورگو و جنایتکار، مرگ عزیزان و هموطنانی مانند منوچهر و منوچهرها بر گردن آنهایی است که ما را تحریم کردند آن هم بی دلیل. اکنون سر تا پای خود را با قلم حامی حقوق بشر رنگ نکنید که حنای شما دیگر برای ما رنگی ندارد. این تراژدی شاید در ایران اکنون پایان یافته باشد، اما حامیان حقوق بشر چشم بر هم زدنی می توانند تراژدی را برای چندمین بار خود بنویسند.
مانند یک فیلم، یک کتاب تراژیک یا یک عکس در قابی که از آن بیرون زده و بیننده را وادار به نگاه کردنش می کند. اما این فیلم ها و عکس ها و کتاب ها چه می خواهند بگویند؟ زیبایی آنها با فیلم های هالیودی با جلوه های ویژه با آن تکنیک، یا کتابی که نویسنده مشهور و معروفی نوشته یا عکسی که عکاس زبردستی آن را از یک منظره زیبا برداشته تا بیننده را مجذوب کند بسیار متفاوت است.
اما چشم و دل مردم دنیا کور است. کورش کرده اند تا نبیند. پنهانش کرده اند تا دیده نشود. کتمانش می کنند، انکارش می کنند، نفی اش می کنند و قلب واقعیت اش جلوه می دهند. تا ما مقصر شویم آنها تبرئه از جرم و اتهام.
ظالم می شود مظلوم، مظلوم می شود ظالم. حتماً ویتنام را به خاطر دارید. آنجا مردم ویتنام ظالم بودند، سربازان آمریکایی مظلوم! ویتنامی ها جنایت می کردند و سربازان آمریکایی مورد ظلم واقع می شدند.
بمب های ناپالم و سمی بر سرشان می ریختند این سربازان مظلوم آمریکایی! ظالم را باید از بین برد. ویرانه شد سرزمین ویتنام. اما مقاومت نتیجه داد. پیروزی از آن مردمی بود که 2هزار روز مقاومت کرد. اینها زیاد است. تاریخ پر از این نمونه ها است. ورقش بزنید به راحتی پیدا می شود.
صدام که از خودتان بود. مگر شما او را به جان ما نینداختید؟ انداختید، تاریخ مصرفش تمام شد به زیر کشیدیدش. مردمش چه گناهی کرده بودند که الان هم روز خوش ندارند. تحریم های شما میلیون ها کودک عراقی را به کام مرگ فرو برد.
یادتان هست که جنگ داشتیم. زیاد دور نیست. خیلی نگذشته است از آن، همین گوشه و کنار را بگردید آثارش و یادگارهایش هنوز هم هست می شنوید صدای خس خس سینه یک رزمنده را؟ شیمیایی که می زدند یادتان هست. بچه های شما در همین جبهه ها ماسک نداشتند تا بزنند صورتشان تا شیمیایی نشوند. همین کدخدای ظالم و قاتل تحریممان کرده بود. اما شیمیایی را به صدام می داد.
حقوق بشر. چقدر این حقوق بشر چیز خوبی است. آدم لذت می برد که آدمهایی هستند به فکر حقوق ما بشرها هستند و دوست دارند سر وقت پرداختش کنند. اگر دیر شود ما لنگ می مانیم که تا آخر ماه چه کنیم. ما خیلی از دست آنها راضی هستیم که تحریم کردند ما را دارو به ما ندادند تا بیماران ما عذاب بکشند. همینطور بی دلیل تحریم شدیم. آن هم دارو!
الان که دارد درست میشود اوضاع یا می خواهد درست شود، این داروها که انحصاری است. هر وقت دلشان خواست می دهند هر وقت نخواست نمی دهند. تکلیف چیست. یک روز دارو بخوریم یک روز نخوریم. آخر که نمی شود به این حامیان حقوق بشر اعتماد کرد. می شود؟
آدمیت، بشریت، انسانیت، اخلاق، وجدان، همه اینها برای خودش معنا و مفهومی دارد. راستی خون های آلوده که چندین سال پیش به ما فروخته بودند همین حامیان حقوق بشر. اسمش را نمی بریم کدام وزیر خارجه و کدام کشور بود. به بعضی ها بر می خورد. همان اسمش را نبر می گوییم، خون به ما فروخت پولش را هم گرفت، صدها نفر از مردم کشورمان ایدز گرفتند. دستشان درد نکند!
مردم ما هم بی نصیب نبودند از این همه لطف و کرامتشان که تحریم شدیم به خاطر این که می خواستیم و می خواهیم و می توانیم روی پای خود بایستیم و ایستاده ایم. اگر برای رسانه های آمریکایی مرگ نوجوان هموطنمان یک تراژدی تلخ است که دستمایه گزارش آنها می شود، برای ما نماد مردانگی و استواری است. منوچهر اسماعیلی لیوسی نوجوان 15 ساله عشایر در جایی بزرگ شده است که گوشه گوشه شهرش نمادی از دلاوری همشهریانش را به یادگار دارد شاید هم در خانواده اش عزیزی شهید شده باشد.
دلسوزی روزنامه نگاران و نویسندگان آمریکایی را نمی خواهیم که با ترحم به ما نگاه کنند و بگویند «این توافق ارزشش را داشت تا دیگر تراژدی منوچهر تکرار نشود.»
انحصار تولید داروی بیماران هموفیلی در اختیار دو کشور است. انگلیس و آمریکا. دو کشور ظالم، جنگ طلب، زورگو و جنایتکار، مرگ عزیزان و هموطنانی مانند منوچهر و منوچهرها بر گردن آنهایی است که ما را تحریم کردند آن هم بی دلیل. اکنون سر تا پای خود را با قلم حامی حقوق بشر رنگ نکنید که حنای شما دیگر برای ما رنگی ندارد. این تراژدی شاید در ایران اکنون پایان یافته باشد، اما حامیان حقوق بشر چشم بر هم زدنی می توانند تراژدی را برای چندمین بار خود بنویسند.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *