ناکامی سینمای کودک بعد از بازگشایی سینما/فروش ۸ میلیونی «قطار آن شب»
- بازگشایی سینماها از ابتدای تیر ماه جاری با اکران هشت فیلم آغاز شد، این اقدام تصمیم تازهای بعد از نزدیک به پنج ماه تعطیلی مداوم سالنهای سینما بعد از شیوع بیماری کرونا بود، تصمیمی که موافقان و مخالفان بسیاری داشت، اما همچنان بعد از گذشت نزدیک به یک ماه در مسیر خود حرکت میکند.
در این میان آثار متفاوتی توانستند وارد چرخه اکران شوند، برخی از سینماگران آشتی دوباره مخاطبان با سالنهای سینما را منوط به اکران آثار مطرح و جذاب میدانستند، در این میان و از بین هشت فیلم اکران شده در چرخه اکران سال ۹۹ تنها دو فیلم از مجموعه تولیدات تازه و حاضر در جشنواره فیلم فجر سال گذشته بودند.
«خوب بد جلف:ارتش سری» به کارگردانی پیمان قاسمخانی و فیلم سینمایی «شنای پروانه» ساخته محمد کارت از جمله آثار نسبتا موفق سینماها بعد از بازگشایی بودند، آثاری که توانستند پس از نزدیک به یک ماه اکران به فروشی معادل ۳ میلیارد تومان دست پیدا کنند.
در این، اما سایر آثار اکران شده وضعیت خوبی را در گیشه تجربه نکردند، این آثار نتوانستند به صورت جمعی به مبلغی معادل نیم میلیارد تومان هم دست پیدا کنند، البته فیلم تازه اکران شده «زنها فرشته اند ۲» توانست در اولین هفته از اکران رقم قابل توجهی را به خود اختصاص دهد.
فیلم سینمایی «قطار آن شب» به کارگردانی حمیدرضا قطبی در ژانر کودک و نوجوان ساخته شده و پس از یک ماه از بازگشایی سینماهای کشور به فروشی معادل هشت میلیون تومان رسیده است، رقمی که بدون شک شکست فاجعه بار سینمای کودک در سال ۹۹ را به همراه دارد.
این فیلم دومین فیلم «حمیدرضا قطبی» پس از فیلم سینمایی «جامه دران» محسوب می شود، فیلم اول قطبی نسبت به «قطار آن شب» اکران بسیار موفقتری را پشت سر گذاشت اما فیلم دوم این کارگردان با شرایط موجود و اکران در وضعیتی که موج دوم کرونا گسترش پیدا کرده ناامید کننده است.
حمیدرضا قطبی نخستین فیلم خود را در سال ۱۳۹۳ ساخت، این فیلم با حضور بازیگران مطرح سینما توانست اتفاقات خوبی را تجربه کند، اما حضور این کارگردان در ژانری کاملا متفاوت از سینمای اجتماعی و تلخ به هیچ عنوان قابل قبول نبود.
در خلاصه داستان فیلم «قطار آن شب» آمده است: دختربچه ای قول خانم نویسنده ای را که در قطار با او آشنا شده است، آنقدر جدی می گیرد که مدت ها در انتظار تلفن و دیدار مجدد اوست. اما این موضوع برای نویسنده بدقول، فقط دستمایه نوشتن یک داستان جدید می شود و خیال و واقعیت درهم می آمیزد. تلاش دختربچه برای رهایی از دلتنگی ها و کابوس و همچنین کمک های پدر، ناشر نویسنده و مسئول ایستگاه قطار-که خودش سوژه قبلی خانم نویسنده بوده است-حوادث تازه ای را رقم می زند.