نمایش «اتاق ورونیکا» ترکیبی از ترس و یک قتل خانوادگی
، نمایش «اتاق ورونیکا» به کارگردانی «کوروش ولیدی» به تازگی وارد عرصه فیلم تئاتر شده و در اختیار مخاطبان قرار گرفته است، این نمایش سال گذشته روی صحنه رفت و توانست با اقبال خوبی از سوی مخاطبان روبرو شود.
بهتر که از نقاط قوت «اتاق ورونیکا» آغاز کنیم. اتاق ورونیکا در بدو امر متنی فوق العاده را به مخاطب ارائه می دهد. متنی که می تواند یکی از معدود نمایندگان تئاتر وحشت در جهان باشد. نمادی که می تواند هر مخاطبی را بر صندلی میخکوب کند.
ولیدی به عنوان دارماتورژ اثر این متن را به شکلی چند وجهی و جابجا نسبت به متن اصلی روی صحنه برده که این مساله برای مخاطبی که با متن آشنایی قبلی دارد جذابیت دارد. خوشبختانه در این نمایش خط اصلی درام رعایت شده و روایت کاملاً به مخاطب منتقل می شود.
از سویی دو تن از بازیگران اثر در راستای متن به درستی قدم برداشته و مخاطب را لحظه به لحظه همراه می کنند. مژگان رادفر در این اثر به مراتبط چندین پله بالاتر از سایر بازیگران ایستاده و پس از او سعید سالمی بازی درخشانی ارائه کرده است.
کارگردانی اثر تمام تلاش خود را برای خلق اتفاقاتی تازه انجام می دهد و با کمترین امکانات سالن گاهاً مخاطب را شگفت زده می کند اما این شگفتی دوام چندانی ندارد زیرا سالن نمایشی اجازه تنوع در روایت بصری را به کارگردان نمی دهد.
یکی از نقاط ضعف اثر را باید در ترکیب بندی و چیدمان نور دانست. کارگردان با علم بر وضعیت سالن نور را کمی عقب تر می بست تا مخاطب دو ردیف اول تا این حد داخل صحنه نمی بودند. این روشنی دو ردیف اول صندلی باعث شده بود تا کوچکترین حرکتی از سوی مخاطبان جلو توجه سایرین را جلب خود کند.
نمایش اتاق ورونیکا از آن دست نمایش هایی است که خوب شروع نمی شود اما هر چه جلوتر می رود مخاطب بیشتر مجذوب آن می شود. شاید دلیل اصلی شروع بد این اثر را باید تنها در بازی اغراق آمیز و فریادهای کنترل نشده بازیگر نقش مادر دانست. بازیگری که شاید اگر کمی با توجه به سالن خود را ارائه می کرد می توانست تاثیر بیشتری بگذارد. این بازیگر انگار فراموش که مخاطب در یک قدمی او نشسته و شاید با فریادهایی که مخصوص تالار وحدت است کمی اذیت شود.
با ورود به صحنه بعد و کمرنگ تر شدن اصوات بالا نمایش جانی تازه می گیرد. در این صحنه بازی های همسان شده و همه چیز با ظرایف و کمدی جالب سعید سالمی جذاب می شود. این همراهی را به خوبی می شود در لحظات صحنه دوم در مخاطبان مشاهده کرد.شاید دلیل اصلی موفیت این صحنه را بتوان در راحتتر بودن بازیگران دانست.
بازیگران در صحنه اول شاید به دلیل اینکه می خواهند واقعگرا بازی نکنند فشار اضافی را بر خود وارد کرده و نبود پیشینه چندان این نوع بازی در ایران این فشار را بر تماشاگر هم می آورد. در صحنه دوم بازیگران می دانند که فضا رئال و ملموس است و همین جذابیت ایجاد می کند. شاید درک نادرست بازیگران از فضای رعب آور و مرموز صحنه اول کمی باعث نرساندن مفهوم متن و نظر کارگردان شده است.
ولیدی در نمایش اتاق ورونیکا تلاش فراوانی برای چیدمان ایده های کارگردانی اش کرده و انصافاً این تلاش به خوبی روئت می شود. وی ایده های موازی خوبی را اجرا کرده اما شاید تنها مشکل چفت و بست این ایده ها به یکدیگر است. ایده هایی که اگر همسو می شدند این اثر با تمام مکشلات سالن، تئاتری درخشان می شد.
دو عامل مهم دیگر را نیز می توان در اتاق ورونیکا بازبینی کرد. حضور نوازنده در یکی از صحنه ها بدون تعریف قبلی ایده خوبی نیست. مخاطب با این ورود آشنا نیست. سبک نمایش این نوع ورود را در قبلتر بیان نکرده و بعد هم چنین اتفاقی نمی افتد. این حضور موزیسین با آن سبک نواختن کمی خودنمایی بوده و مخاطب را کاملاً از فضای داستان دور می کند. در بخش دیگر اینکه بهتر بود اگر با حضور نوازنده به جای استفاده از موسیقی های انتخابی که بعضاً تکرار مکررات هستند خود نوازنده به صورت بداهه در کنار متن می ایستاد.
نمایش اتاق ورونیکا تئاتری شرافتمند است. تئاتری که مشخضاً توسط گروهی دانشجویی بسته شده و در تقابل با سرمایه هنفگت تئاتر گیشه ای از خود دفاع می کند. اتاق ورونیکا تجربه ای جسورانه از ولیدی است.