نویسندگی ام را مدیون هشت سال دفاع مقدس میدانم/ جلد ششم و هفتم "دار و دسته دارعلی" در راه است
اکبر صحرایی نویسنده تقدیر شده جایزه
ادبی جلال آل احمد در گفت و گو با خبرنگار ادبیات در خصوص راه
طولانی که برای رسیدن به موفقیت امروزش طی کرده است گفت: پیش از انقلاب مطالعه را به
صورت جدی با داستانهای محمود حکیمی، جلال آل احمد و آثار کلاسیک جهان آغاز کردم؛ ولی
در حقیقت نوشتن خود را مدیون جنگ میدانم، چون دفاع مقدس مسیر زندگیام را تغییر داد
و مرا به طرف نوشتن سوق داد و تجربهای که به من کمک کرد تا از یک نویسنده تازه کار
تبدیل به حرفهای شوم، هدفگذاری و تلاش برای نوشتن بود. ابتدا برنامهریزی کردم که
خاطرات جبهه خود و دوستانم را با نثر قابل قبولی برای مجلات و روزنامههای محلی
بنویسم.
وی در ادامه بیان کرد: در دو سال اول بدون
چشمداشت این کار را کردم و بیش از ده خاطره از من در روزنامه چاپ شد. مرحله دوم ضمن
مطالعه کتابهای تخصصی ادبیات داستانی و رمان و داستان؛ خاطرات را به مناسبتهای مثل
هفتۀ دفاع مقدس، هفتۀ بسیج و ... برای روزنامههای کثیرالانتشار کشور فرستادم. ضمن
این که مواردی هم پیش میآمد که خاطرات من به دلایلی پذیرفته نمیشد و اما دست از تلاش
برنمیداشتم و کار را برای جاهای دیگر ارسال میکردم. و تا بالاخره جایی چاپ میشد.
و این چاپ شدنها برای من لذتبخش و الهامبخش بود. به طوری که چند نسخه از روزنامه
را میخریدم.
صحرایی افزود: تجربه بعدی شرکت در جشنواره های تخصصی
مختلف استانی و کشوری بود که دنبال خاطرات رزمندگان بودند. جاهایی کارم انتخاب میشد
و جایزه میگرفتم و این به من نیرو میداد. که آن مراحل تجربه خوبی برای نویسندگان
نو و تازه کار است که متن خود را در معرض قضاوت و داوری قرار میدهد و همین باعث میشود
برای برنده شدن و انتخاب تلاش بیشتری کنم.
نویسنده "خمپاره خوآبآلود" تصریح کرد: وقتی نثر و زبانم شکل گرفت به فکر افتادم تا خاطره داستان بنویسم، یعنی خاطرات را با استفاده از عناصر داستانی بسط و گسترش بدهم. مثلا با استفاده از زاویه دید، توصیف، نشان دادن، ساختن شخصیتهای فرعی خیالی و حتی جاهایی تلفیق دو سوژه خاطره، بدون این که اصل موضوع خاطره مورد تحریف قرار گیرد، خاطرهای نزدیک به داستان بنویسم. در ادامه سوژههای ناب جنگ و انقلاب را با ذهن و تخیل تلفیق کردم و داستانهای کوتاهی نوشتم که حالا میتواند برای هر شخصیتی اتفاق بیفتد.
وی در ادامه گفت: مرحله دیگری که سوژهیابی
من را تقویت میکرد مصاحبه با اشخاص بود که در معرض حوادث گوناگونی اما جالب و خواندنی
قرار گرفته بودند و حرفهای آنها را یا ضبط یا یاداشت میکردم. همین سوژه در جای جای
رمان و داستانهایم به درد میخورد. اتفاقات و شخصیتهای واقعی که بعداً در داستانهایم
جا میگرفتند اما نه عین واقعیت. گاه چند شخصیت در هم تنیده میشد و شخصیت جدیدی خلق
میشد یا چند حادثه.»
اکبر صحرایی از تالیف جلد ششم و هفتم از مجموعه
داستانهای طنز «دار و دسته دار علی» خبر داد و گفت:جلد ششم از این مجموعه با عنوان
"بمب کلاغی" نیز تا پایان این ماه به مرحله نهایی تالیف میرسد. ویژگی این
مجلد این است که در آن سرانجام سرگذشت شخصیتهای این پنج جلد مشخص میشود. در واقع
این مجلد یک تراژدی است که در پی عملیات بدر شکل میگیرد و طی آن در یک فضای دراماتیک
خاص تکلیف شخصیتهای پنج مجلد «دار و دسته
دار علی» مشخص میشود.
وی ادامه داد: در مجلد هفتم در واقع یک جُنگ ادبی تالیف شده که هم یک جُنگ است و هم درباره جَنگ و هم به قول شیرازیها درباره جِنگ که معنایش در اوج بودن نبرد است.
به گفته صحرایی مجلد هفتم از این مجموعه کتاب شامل روایتهای کوتاه تکصفحهای و کشکولی در قالب مینیمال در مورد دار و دسته دار علی است که پیش از این در شش جلد درباره آنها صحبت شده است.