آیا موج دوم بیداری اسلامی در راه است؟
گروه بین الملل ؛ محمد مهدی رحیمی| حمله اخیر مجاهدان انصارالله یمن و ارتش ملی این کشور به تاسیسات نفتی آرامکو در مرزهای شرقی عربستان سعودی یک اتفاق بسیار بزرگ و خبرساز بود که با گذشت بیش از ۱۰ روز از وقوع آن هنوز هم در صدر اخبار رسانهها و تحلیلهای شبکههای مختلف بینالمللی و منطقهای، اندیشکدهها و تحلیلگران و تئوریسینهای امور نظامی و سیاست بینالملل قرار دارد خصوصا که شرکت آرامکو یکی از بزرگترین و شناخته شدهترین شرکتهای دنیا نه فقط در حوزه نفت و انرژی بلکه به عنوان یک شرکت عظیم اقتصادی با سرمایههای هنگفت و گردش مالی چند صد میلیارد دلاری است.
آنچه که اهمیت این حمله را دوچندان کرده است انجام آن از سوی نیروهای یمنی است یمنی که قریب به ۵ سال است که تحت شدیدترین تحریمهای بینالمللی و حصار هوایی، زمینی و دریایی قرار دارد و تلفات انسانی و جان باختن کودکان در این کشور به عنوان بالاترین آمار در دهههای اخیر ثبت شده است، اما کشوری با این شرایط و این دشواریها با اتکاء به توان جوانانش و باور به اینکه تنها راه نجات از این شرایط، مقاومت و ضربت متقابل هست توانسته است خسارتهای سنگینی را به دشمن پولدار و پشتگرم به حمایتهای جهانی وارد کند.
نکته مهم دیگر در این میان توجه به این مسئله است که عربستان جزو پنج کشور اول دنیا در هزینههای نظامی است و مستشاران متعدد آمریکایی و انگلیسی در این کشور مشغول به فعالیت هستند و طبیعتا در اطراف تاسیسات بسیار حیاتی آرامکو این تمرکز تجهیزات افزایش پیدا میکند با این وجود طبق برآوردهایی که رسانهها و مقامات غربی داشتهاند یمنیها با چند پهپاد و موشک و هزینهای پایینتر از یک میلیون دلار هم ناکارآمدی این تجهیزات را به رخ کشیدند و هم خسارتهای میلیاردی به تاسیسات نفتی عربستان وارد کردند. همین مستمسکی شده برای اینکه به جهانیان اثبات کند که برخلاف شعارهایی که غربیها و بخصوص آمریکاییها درباره توان بالای دفاعی و به روز بودن تجهیزات و کارآمد بودن آنها مطرح میکنند در این زمینه ضعفها و ناکارآمدیهای جدیای دارند و آسیبپذیر هستند؛ و طبیعتاً اکنون حکام کشورهای عرب منطقه بیش از پیش به این مسئله توجه میکنند که پس این همه هزینه ما برای امنیت کجا کارآمدی خود را نشان میدهد؟ و دور از ذهن نیست که ناامید شوند از تکیهای که به تجهیزات گران قیمت غربیها داشتند، اما این همه ماجرا نیست چرا که آنها سرمایهگذاریهای مفصلی در کشورهای غربی کردهاند که فقط برای خرید تجهیزات نظامی نبوده بلکه فراتر از آن به دنبال ایجاد یک همپیمانی با آنها بودند تا در روزهای سخت مورد حمایت قرار بگیرند. اما میبینیم که در همین روزها مقامات تراز اول آمریکا از جمله شخص دونالد ترامپ تاکید میکنند که مسائل عربستان برای ما مهم است، اما با عربستان پیمان دفاعی نداریم و به این راحتی نمیتوانیم وارد جنگی بشویم و البته اگر هم بخواهیم ورود کنیم هزینه آن را باید عربستان بپردازد یعنی یک نگاه کاسبکارانه و دقیقاً با همان تعبیری که از قبل ترامپ داشت که کشورهای حاشیه خلیج فارس گاو شیردهای هستند که در هر فرصتی باید آنرا دوشید.
به نظر میرسد این تحقیرهای متعددی که کشورهای حاشیه خلیج فارس و در رأس آنها عربستان به اشکال مختلف میشوند مانند ضربه زدن یمنیها به تاسیساتشان با حداقل امکانات، بینتیجه ماندن جنگ با یمن بعد از ۵ سال، تمثیل آنها به گاوشیرده از سوی مقامات غربی، ناامیدی از دلگرمی به تجهیزات نظامی غربی در حالیکه در همسایگی آنها کشوری به نام جمهوری اسلامی ایران که تکیه بر قدرتها ندارد در بالاترین سطح توان نظامی قرار گرفته و تجهیزات پیشرفته آمریکایی مثل پهپاد آن را با تجهیزات داخلی سرنگون میکند، در نهایت منجر به تحولاتی در میان عربهای حاشیه خلیج فارس میشود. آنها که گروهیشان در طول تاریخ به شجاعت و مردانگی معروف بودهاند و طبیعتا هنوز هم درمیانشان افرادی هستند که تحمل پذیرش این تحقیرهای مکرر و متعدد که نتیجه سرکار بودن حکام نادان و بزدل است، را ندارند و احتمالا به ناگاه شاهد موج استقلالطلبی و اعاده حیثیت عربی در کشورهای منطقه به ویژه در عربستان و امارات خواهیم بود. مسئلهای که در روزهای اخیر برخی از کارشناسان از آن به موج دوم بیداری اسلامی یا انقلابهای عربی تعبیر کردهاند.