«ترانه آتش»، قصهای سبک و روان، بازیهایی ظریف و تأثیرگذار
گروه فرهنگی _ فیلم تلویزیونی «ترانه آتش» به تازگی از سیمای جمهوری اسلامی ایران روی آنتن رفته است. به همین مناسبت جواد نوری کارشناس ارشد فرهنگی طی یادداشتی درباره این فیلم سینمایی نظرات خود را بیان کرده است.
تولید آثار استراتژیک اغلب با چالشهاى مختلف مضمونى و گاه حتى ساختارى روبروست. تکلیف مردم گرفتار در جنگ تحمیلی معلوم است چرا که سره از ناسره پیداست و تکلیف تولید آثار مرتبط با جنگ تحمیلی هم کاملا معلوم و روشن است.
اما در شرایط صلح چه باید کرد؟ آیا حب وطن همان شهدی است که تنها در کشاکش نبرد بر سر وجب به وجب خاک حاصل میشود؟ آیا در روزهای صلح عشق و علاقه به زادگاه و مرز و بوم رنگ میبازد یا میبایست در نمای دیگری تجلی یابد؟.
خودکفایی محل تجلی مناسبی برای ابراز این عشق است. خودکفایی زمانی پدید میآید که در آن اجبار به هیچ کمک خارجی، حمایت یا تعاملی برای بقا نباشد. خودکفایی با خود، خودمختاری میآورد و اگر طعم شیرین خودمختاری و استقلال چشیده شود میتوان به خودبسندگی رسید. یعنی به آن نقطه که بگوییم ما برای خود تمام و کمالیم و چه لحظهای از این زیباتر. این لحظه تولد یک ملت است. هر بار که در یک شیوه از خودکفایی به نقطه پایداری میرسیم این لحظه تولد با لحظه قبل گره میخورد و پیکری رو به کمال را میتراشد.
فیلم تلویزیونى «ترانه آتش» ساخته روح اله سهرابى راوی یکی از همین لحظات پرغرور بود. قصهای سبک و روان، بازیهایی ظریف و تأثیرگذار با موسیقی به یاد ماندنی از شبکه یک سیما پخش شد.
سهرابی با قاب بندیهای زیبا، خوش ریتم و روان، داستان عشق پدری به وطن و به پسری به جلای وطن را روایت میکند. ایثار در راه وطن امری است که برای پدر با نقش آفرینی بسیار متفاوت جعفر دهقان بدیهی و لازم الاجرا است و برای پسر که از نخبگان کشور در علم شناخت مواد است گزینهای است که در کنار آرزوی مهاجرت میتواند به اولویت دوم بدل شود.
«ترانه آتش» به لطافت نام زیبایش، با صحنههای هیجان انگیز شعله ور شدن یکی از ایستگاههای نفتی با موسیقی کوبنده، حماسی و در عین حال حزن انگیز شروع میشود. گویا حزن این سازها از آتش عشق قدیمی در دل پدر است که به زودی با شروع پروژه جدید و دیدار دوستان و همکاران قدیمی اش بیدار میشود.
پسر به عنوان نماد جامعه جوان و جویای نام ایران، از نام و هویت واقعی خود هم فراری است و حضور پدر را منکر میشود. پدری که در طی داستان به مرور با فضایل اخلاقی، دانش و حمایتهای مداوم از خانواده و مادرش، مخاطب را نمک گیر و انگشت به دهان میکند. پسر سودای مهاجرت و دیده شدن دارد. در دنیایی که هنوز ندیده و نشناخته. او مانند بسیار از آنها که بی تلاش و صرف زمان با بهانه جدی گرفته نشدن قصد جلای وطن میکنند به امید زندگی به دور از هویت پدر با ابراز عشق به دختری جوان عزم سفر دارد. اما شاید تقدیر به شکلی چیده میشود که با همراهی و همکاری پدر و دوستان قدیمی اش بتواند چهره اصلی پدر را بهتر بشناسد و عقده ایام قدیم باز شده و پی به راز مرگ مادر ببرد و به مادر دوم که همان میهن است عشقی واقعی پیدا کند.
ترانه آتش قصه آدمهایی است که نه فقط با حرکتهای احساسی و بدون پشتوانه بلکه با نگاهی علمی و دقیق در قالب یک گروه منسجم و قوی وارد کارزار نبردی پنهان با تحریمهای ظالمانه میشوند و با قدرت و به دور از تاییدات رسانهای بیگانه گان بر همه مشکلات غلبه میکنند. گروهی بی ادعا، ولی پر انگیزه و با ایمان که گرد پدر جمع میشوند و از عهده کاری که بعید مینماید برمی آیند.
محمد کاسبی و حمید لولایی دو شخصیتی هستند که مثل همیشه بی توجه به میزان نقش، بار اصلی توجه مخاطب را به دوش میکشند. بیان شیوا، دقت در جزییات و اجرای صحیح نقش همان است که، چون همیشه در بازی محمد کاسبی به چشم میآید و حمید لولایی با شیرینی ذاتی خود مخاطب را جذب دیدن روند ساخت توربین میکند. داستانی خشک و صنعتی که شاید انتخاب بازیگر نا مناسب میتوانست به میزان پذیرش آن ضربه بزند. اما این اتفاق نمیافتد و در نهایت رضا ایرانمنش با همان وزن همیشگی برگرفته از متانت ذاتی در نقش جانبازی جنوبی به خوبی ظاهر میشود. حضور بازیگران جوان و تازه کار در این اثر نوید آن است که صداوسیما با سیاست استفاده از نیروهای جوان و بومی دست به اقدامی جسورانه و در عین حال بسیار لازم و اثربخش زده است و امید طلوع بازیگرانی جدید به عرصه سیما را نوید میدهد.
استفاده از عنصر قطار به عنوان استعارهای از مهاجرت و ترک هرآنچه به پایت بسته شده و روی قلبت سنگینی میکند یکی دیگر از نکات اثر گذار راوی اثر است. «ترانه آتش» میآموزد که میتوان رفت و به ظاهر آسود، اما میتوان ماند، سختی کشید و ساخت و در نهایت به اقتدار دست یافت.
سخن کوتاه آن که، این روزها ایران بیش از پیش به وطن شناسی و وطن دوستی نیاز دارد. ساخت آثاری از این دست با خمیر مایه خودکفایی و استقلال در مقطع تاریخی فعلی میتواند بسیاری از روشنفکران، عالمان، مهندسین، فرهنگیان و صنعت گران کشور را متوجه امر خطیری کند که بر عهده دارند.