لباس غواصیاش را به سیمهای خاردار گیر داده بود تا موجهای بی قرار اروند، رفیق شهیدش را با خود نبرند و سپس خود نیز به شهادت رسید
به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری میزان،" لشکر خوبان" روایت خاطرات تلخ و شیرین سال هایی است که بر زندگی سردار دفاع مقدس مهدیقلی رضایی به نام "جنگ " گذشته است و آنها را معصومه سپهری سال ها پیش بر روی کاغذ های سپید ثبت کرد ، کتابی که دیر دیده و خوانده شد و این روزها که بر سر زبان ها و ویترین کتابفروشی ها است و علاوه بر قدرت و استحکام روایتگری اش نگاه ویژه مقام معظم رهبری را نیز همراه با خود دارد.
لشکر خوبان از نگارش قدرتمندتری نسبت به کتاب ها و نوشته های هم ردیف خود برخوردار است ، شیوایی بیان در کنار نوع نوشتار نویسنده که به دور از هرگونه اغراق و بزرگنمایی و به کار بردن واژه ها و اصطلاحات هجو و زائد است کتاب را هم به ادای دین خود به آن سال ها و مردمانش وفا دار نگاه داشته و هم محبوبیتی دوچندان در باورپذیر بودنش برای مخاطب امروزی فراهم کرده است.
لشکر خوبان هم چون دیگر آثار این دست از
کتاب ها با تب و تاب اول شخص خود "مهدیقلی رضایی" در رفتن و رسیدن به جبهه ها ، دستکاری شناسنامه ها
و روزها و شب های پر تب و تاب پایگاه های بسیج و مساجد آن روزها آغاز می شود و مرد
اول خودش را راهی جبهه های جنوب کشور می کند ، مواجهه با یکی از بزرگترین سرداران دفاع
مقدس "شهید مهدی باکری" و فرمانده سپاه پاسداران آن روزها ، حضور در عملیات
های مهم و ویژه دفاع مقدس در وظایف مختلف گاه به عنوان کمک تیربارچی ، آر پی جی زن
، اطلاعات عملیات و غواص خاطرات این رزمنده جانباز را پر از لحظات خاص و ناب جنگی و
علاوه بر آن لحظات ویژه دوستی و جدایی از
نوع "شهادت" ، کرده است.
از دیگر خصیصه های لشکر خوبان سبک نگارش
آن است ، که این بار دیگر راوی داستان خود نویسنده نیست و فردی دیگر بیان لحظه به لحظه
وقایع مهدیقلی رضایی را قلم می زند که خود این مسئله به سختی کار می افزاید و تطبیق
سلایق و همچنین امانت دار بودن نویسنده در حضور راوی اش کار را برای او مشکل تر می
کند.
لشکر خوبان در سال 1385 زمانی که هیچ اثری به عنوان نخستین و برترین اثر روایت خاطرات دفاع مقدس از سوی مسئولین انتخاب نشده بود مقام دوم این بخش، یعنی "روایت خاطرات " را کسب کرد.
یکی از ویژگی های مهم کتاب "لشکر
خوبان" عنایت خاص رهبر انقلاب به این کتاب که هم بر آن تغریظ نوشتند و هم با دستاندرکاران
کتاب دیدار کردند.
ایشان در این دیدار چنین فرمودند: «قبلاً چند کتاب دیگر هم بود که خواندیم؛ این کتاب
"لشکر خوبان" هم که این خانم نوشتند که مربوط به لشکر عاشورا است، بسیار
کتاب خوبی است، بسیار؛ از این جهت هم اهمّیّت دارد بهطور ویژه که دربارهی نیروهای
اطّلاعاتی و نیروهای غوّاص است. چون اطّلاعاتیها حرف که نمیزنند با آدم - همان
"گفتند نگویید" [را رعایت میکنند] - لذا خیلی از مطالبی که اینها دارند
و اطّلاعاتی که دارند، معمولاً در طول این سالها مکتوم مانده؛ اینها باز بشود، روشن
بشود. ماجرای غوّاصها هم که واقعاً یک ماجرای عجیب و غریبی است، یک ماجرای بسیار برجستهای
است؛ در این کتاب، خوب تشریح شده.»
ویژگی دیگر اینکه کتاب "لشکر خوبان" به
قلم خانم معصومه سپهری است که نگارش کتاب "نورالدین پسر ایران" را هم در
کارنامهاش دارد و اما دربارهی لشکر خوبان چنین میگوید: «من با سطرهای این کتاب بهترین
روزها و بهترین تصمیمها را تجربه کردم. دوست دارم که این کتاب همانطور که مرا از پرسه
زدن در کلمات خیالی به واقعیت زندگی در سختترین و زیباترین روزها برد و راهی نو در
زندگیام گشود، بتواند با دوستانی که در هر زمان در جستوجوی حقیقتاند حرف بزند و
اگر توانست یاریشان کند...»
و سرانجام این که از صفحهی ۲۹۷ پای غواصها با
عنوان "غواصلار" به ماجرا باز میشود و در عملیاتهای والفجر ۸ و کربلای
۴ و ۵ به تفصیل ادامه مییابد. در این کتاب جزئیاتی از غواصها میخوانید که تاکنون
نه شنیدهاید و نه خواندهاید.
در قسمتی از این کتاب می خوانیم: «شنیدم که محمد شمس قبل از رسیدن به ساحل
و در درون آب، با تیراندازی کور دشمن مجروح شده و برای اینکه سروصدایش توجه دشمن را
جلب نکند از دوستش خواسته بود تا سر او را زیر آب فشار دهد... او مظلومانه و بیصدا
جان داده بود. دوستش گرچه خود، واسطهی شهادت محمد شده بود، جسم بیجان او را در آن
گرداب هایل با خود تا ساحل کشیده و لباس غواصیاش را به سیمهای خاردار گیر داده بود
تا موجهای بیقرار اروند، او را با خود نبرند و سپس خود نیز به شهادت رسیده بود.»