آثار کمی در حوزه امنیت جنگ تحمیلی داریم/بهترین وسیله برای انتقال حقایق دفاع مقدس به نسل آینده کتاب است
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، حسین گلدوست متولد ۱۳۵۴ کارمند ثبت اسناد و راهنمای گردشگری بوده وی قلمی بس توانا در حوزه نویسندگی دارد. کتابهای متعددی را نوشته از رمان گرفته تا داستانهای کوتاه و متون تاریخی که هر کدام جایگاه خاصی در حوزه فرهنگ دارد.
این نویسنده کتابهای بر شانههای تقدیر، مرد دریا ساز، خداوند شبان من است، سلطان پرده نشین، نشانههای تقدیر و چند داستان دیگر ... را به رشه تحریر در آورده است. دلش برای تاریخ کشورش میتپد و جمعآوری خاطرات و وقایع دوران دفاع مقدس را در امتداد تمام جنگهایی میداند که با موفقیت به پایان رسیده و دفاع از کشور و مرزها را سرلوحه قرار داده اند.
قلمش میلغزد و عشق مینگارد، به میهن به کشور به شرافت به دفاع از انسانیت و حتی به کرامت. مینگارد تا آیندگان تاریخ قهرمانان نام دار ایران و گمنام این سرزمین را بشناسند و به خود ببالند. مینگارد تا افتخار و ایثار طعنه به انسانیت بزند.
وی تاکید دارد، خاطرات بچههای دفاع مقدس بخشی از تاریخ شفاهی ایران است، به همین مناسبت خبرنگار گروه فرهنگی به گفت و گو با حسین گلدوست این نویسنده حوزه دفاع مقدس نشسته است که در ادامه خواهید خواند:
چه عاملی سبب شد تا شما به نگارش کتب دفاع مقدسی علاقمند شوید؟
من نویسنده ای هستم که در حوزه تاریخ نیز فعالیت و کتابهایی را تالیف کردهام لذا از زوایای مختلف جذابیت جنگ تحمیلی را در تاریخ ارزیابی کرده ام.
جنگ تحمیلی در شرایطی رخ داد که ما پیش از آن تا ۲۰۰ سال قبل، جنگ موفقی نداشتیم لذا ثبت مناسبی هم از رویدادها و حوادث تلخ و ناگوار به طور کامل انجام نشده است. جنگ با سایر کشورها در جبهههای هرات، افغانستان، خلیج فارس همگی به نفع دشمنان تمام شد، تنها در جنگ ایران و عراق بود که ما موفق به پیروزی قابل توجهی شدیم.
پیروزی و موفقیتهایی که در جنگ با رژیم صدام انجام گرفت به عنوان یک غرور ملی و تاریخی قابل ثبت و ذخیره سازی است بهرهبرداری از این رخدادها در حوزههای جامعه شناسانه و روانکاوانه ناگفتههای بسیاری را در بر دارد. از سوی دیگر بررسی لایههای گوناگون این جنگ تحمیلی درسهای آموزنده بسیار خوبی را برای جامعه امروز در برخواهد داشت.
نویسندگان دفاع مقدس تلاش میکنند تا به ثبت مبارزه رزمندگان و ایثارگران که در قید حیات هستند بپردازند تا بتوانند خاطرات آنان را ثبت و برای آینده حفظ کنند.
نباید فراموش کنیم که ثبت این خاطرات، ذخیره معنوی ملت ایران برای نسل آینده خواهد بود. از سوی دیگر نشان میدهد که ملت ما در دوران دفاع مقدس چگونه فکر، زندگی، رفتار و چطور با مسئله تجاوز بیگانگان برخورد کرد. حتی برخی از خاطرات که از پشت جبههها ثبت شده نشان میدهد که مردم چگونه همفکر و همدل بودند. عنصری که جامعه امروز با بازنگری در آن میتواند بسیاری مشکلات و چالشهای پیش روی خود را از میان بردارد.
تا به امروز تبلیغات در حوزه کتب ارزشی تا چه میزان موفق بوده است؟ آیا توانسته دین خود را به این ژانر ادا کند؟
نقش اطلاع رسانی و تبلیغات برای کتابها، خصوصاً کتابهای ارزشی کمرنگ است. در بخش تبلیغات موفق عمل نکردیم هر چند در این مسیر قدمهای بزرگی برداشته شد و برخی کتابها مثل کتاب (دا) و کتاب (بابا نظر) در برنامههای تلویزیونی معرفی شدند. اما این گونه برنامه ها نتوانستند تحول چشم گیری را در ذهن مخاطبان ایجاد کنند.
برنامه معرفی کتاب که از رسانه ملی پخش شد، تلاش کرد تا با همکاری برخی بازیگران بخشهایی از این کتاب ها خوانده و به مخاطب معرفی شود. این تبلیغ خوبی بود. اما با این همه همچنان نیازمند کار بیشتری هستیم بخش اعظم کتابهای نوشته شده معرفی نشده اند.
باید تاکید کنم نگاه مردم به کتابهای ارزشی برگرفته از اطلاعات نادرست ارسال شده توسط برخی رسانهها است. هم اکنون ۷۰ درصد مردم تصور میکنند که کتابهای ارزشی و دفاع مقدس کتابهایی پر از تبلیغات حکومتی، اغراق، شعار و فضاهای خستهکننده هستند که این مسئله ریشه در ناتوانی تبلیغات و اطلاعرسانی دارد و دیدگاه مخاطبان را تحت تاثیر قرار داده است.
چالش امروز کتابهای ارزشی قابل توجه است. زیرا دفاع مقدس سراسر هیجان و ناگفتههای حقیقی است، ولی به واسطه عدم اطلاع رسانی مناسب و تبلیغات درست با بی میلی بخش زیادی از مخاطبان رو به رو شده است. هم اکنون که در عصر حاضر، در بمباران تبلیغات و اطلاعات رسانی هستیم باید مدبرانهتر در این مسیر گام برداریم تا بتوانیم حقایق جذاب را به مخاطبان معرفی کنیم، نگاهی به جنگ جهانی دوم و بازخورد آن در رسانههای خارجی خصوصا در حوزه کتاب نشان میدهد که اروپاییها توانسته اند بسیار موفق عمل کنند برخی از کشورهای اروپایی همچنان تاریخ اروپا و جنگ جهانی را با آب و تاب و پرداخت مناسب و جذاب تبلیغ میکنند به نحوی که مخاطبان ایرانی را به خود جذب میکنند.
باز گریزی به صحبتهای قبل باید زد، اینکه چگونه کشورهای غربی توانستند از پتانسیلها و گستره برد رسانههای خود استفاده صحیح کنند و با ساخت فیلمهای زیباپف جذاب و پر هیجان از جنگ جهانی خاطرات آن دوران را زنده کنند، یک مسئله مهم این است که آنها در ترغیب خوانندگان نیز موفق عمل کردهاند. توانایی فعالیتهای حرفهای رسانههای خارجی به نحوی است که مخاطبین ایرانی را نیز مجذوب خود کردهاند این نکته بیان کننده کم کاریهای ما در حوزه تبلیغات و جذب مخاطبان به موضوع جنگ تحمیلی و هشت سال دفاع مقدس است.
متاسفانه مطالعه کتابهای دفاع مقدس و ارزشی در انحصار گروههای خاص باقی مانده و نتوانسته از حیطه این گروهها فراتر برود در این میان تنها خانوادهها و گروههای خاصی مخاطبین اصلی این کتابها هستند.
تجربیات من پیرامون کتاب «ایستادهام» حقیقت جامعه امروز است زمانی که یک کارشناس نویسنده، کتاب «ایستادهام» را خواند تعجب زده به من گفت تا به حال فکر میکردم کتابهای دفاع مقدس کتابهایی کسل کننده و شعاری هستند و هیچ گاه از نزدیک جذابیت آنها را درک نکرده بودم. این گفت و گو بیانگر آسیبهای موجود در حوزه کتابهای ارزشی است.
چرا کتابهای ارزشی و دفاع مقدس برای همه مخاطبان جذاب نیست و نوعی دلزدگی در مخاطبان دیده میشود؟ ریشه این آسیب در کجا نهفته است؟
بررسیها نشان میدهد هنوز روح واقعی حوادث و رخدادهای جنگ به گوش مخاطبان رسانده نشده برای رسیدن به همین منظور نیازمند ابتکار در تبلیغ کتاب و جذب مخاطب هستیم دفاع مقدس بخشی ارزشمند از سرگذشت ماست و باید آن را به گوش همگان برسانیم.
آسیب شناسیها بیانگر این حقیقت است که در سالهای انتهایی جنگ و دهه ۷۰ فیلمهایی ساخته شد که نتوانست دین اصلی خود را نسبت به دفاع مقدس ادا کند و در عین حال ذهن مخاطبان را به چالش کشید به همین خاطر به نحوی با نوعی دلزدگی از سوی مخاطبین رو به رو هستیم همچنین برخی از کتابهایی که از خاطرات رزمندگان دفاع مقدس چاپ شده در ذهن بسیاری از مخاطبان واقع گرایانه به نظر نمیرسد.
عدم وجود واقعیت نگاری و شخصیت پردازی برخی فیلمها ضربات سختی را بر پیکر کتابهای ارزشی وارد کرده است برای پاک کردن این ذهنیت لذا باید برنامهای منسجم و مدبرانه در دستور کار همه رسانهها خصوصا رسانه ملی قرار بگیرد.
نکته مهم و اساسی که همواره باید مد نظر قرار بگیرد جنس و نگاه به حوادثی است که رزمندگان و جانبازان در جنگ تحمیلی با آن مواجه شدند و در نهایت تلاش و شیوه برخورد با مسئله، دست یابی به موفقیت و پیروزی را پیش رو گرفتند. آنان موفق شدند با تمام شرایط، سختیها و دشواریهای موجود در جنگ را پشت سر بگذارند و مبارزه بزرگی را به ثمر برساند. این مهم ارزشمند است.
همانگونه که ما در گذشته سرداران و سربازان بزرگ هخامنشی یا سرداران بزرگی مانند «آریوبرزن» را به سبب حس وطن دوستی مورد تقدیر قرار میدهیم. دفاع مقدس را نیز باید در امتداد همان جنگهای موفق محسوب کنیم زیرا هدف همه برای حفظ میراث ملی ما حفاظت از کشور بوده است.
کتابهای بسیاری اخیر پیرامون هشت سال دفاع مقدس به چاپ رسیده است، آیا در حوزه کتاب به اشباع سوژه نرسیده ایم؟ کتابهای خوب نگاشته شده چه تاثیری بر فرهنگ جامعه و رفتار افراد دارند؟
آدمها شبیه هم نیستند و داستان زندگی آنان نیز شبیه هم نیست وقتی شما ۵۰ کتاب میخوانید هر کدام از آنها ۵۰ کاراکتر و روایت متفاوت در دل خود دارد. افرادی با تجربههای مختلف، روزگار تلخ و شیرین متفاوت که همراه آنهاست. بررسی زندگی هر یک از این افراد میتواند نقش موثری در جامعه ما داشته باشد. همزاد پنداری با شخصیت و اثر پذیری کاراکترهای موجود در داستان کتابها تاثیر بسیاری بر شخصیت افراد میگذارد. حال اگر این شخصیتها افرادی مثبت باشند مخاطبان تاثیر میپذیرند و جامعه نیز دچار تحول میشود.
ما برای ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی نیازمند شیوههایی جدید هستیم تا بتوانیم کتب و آثار جدید را معرفی و بازخوانی کنیم به خصوص برای نسل جوان که نیازمند الگوهای رفتاری و شخصیتی مناسب هستند تبلیغ کتاب خوب تاثیر بسیاری را بر اجتماع دارد؛ و این وظیفه خطیر بر عهده رسانهها است.
کتاب «ایستادم» در نظر دارد تا چه موضوعی را مطرح کند و کدام یک از ابعاد خاطرات رزمندگان دفاع مقدس را مورد بررسی قرار دهد؟
کتاب «ایستادهام» خاطرات «هادی حقیقی» است که در واحد اطلاعات و عملیات در مبارزه با ضد انقلابها در جنگلهای گیلان به مبارزه پرداخت، این مبارزه در سالهای ۶۰ و ۶۱ رخ داد. درگیریهای منافقین و خانههای تیمی با نیروهای مسلح و امنیتی به عنوان یک مشکل داخلی در آن زمان مطرح بود. این گروهها مانند داعش، اما در حد و حدود کوچکتری فعالیت میکردند.
فصل دوم کتاب بعد از اینکه در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی در استانهای گیلان و تهران با منافقین مبارزه پرداخت با شروع جنگ به جبهههای دفاع مقدس اعزام شد و در آنجا شروع به جنگ با دشمن پرداخت.
نکته قابل توجه در این است که کتابهای ارزشی که تاکنون نوشته شده به یک بعد از جنگ پرداخته است، راویان این داستانها عموماً افرادی هستند که در رشتههای مختلف نظامی خلبان، سرهنگ یا سرگرد و در برخی موارد نیز رزمندگانی بودند که در کنار سایر رزمندگان به دفاع پرداخته اند. اما وجه تمایز این کتاب با سایر کتابها در روایت این خاطرات خلاصه میشود. هم اکنون بعد از گذشت ۳۰ سال دیگر خبری از مشکل طبقه بندی اطلاعات وجود ندارد و این امر زمینه را برای بیان واقعیتهای هیجان انگیزتر از جنگ فراهم میکند.
«هادی حقیقی» روای کتاب «ایستاده ام» در دسته اطلاعات عملیات فعالیت میکرد این گروه موظف بودند تا شرایط دشمن و تواناییهای دشمن را از نزدیک شناسایی کنند|، افرادی چون حقیقی کسانی بودند که به دل دشمن میزدند و از نزدیک براوردهای دقیقی از سنگرها ،مقرهای اصلی دشمن و سلاحهای آنان انجام میدادند و اطلاعات لازم را به فرماندهان نظامی ایرانی تحویل میدادند. این نیروها بدون هیچگونه سلاح و در شرایط بسیار خطرناکی کسب اطلاعات می کردند. جمع آوری اطلاعات علاوه بر مهارت، توان بدنی بسیاری میخواهد. این افراد در شرایط بسیار عجیب فعالیت میکردند. آنها اجازه درگیری نداشتند حتی اگر شهید میشدند حق فاش کردن موقعیت و اطلاعات خود را نداشتند.
افرادی که در حوزه اطلاعات عملیات فعالیت میکردند، اگر اسیر هم میشدند شرایط سختی نسبت به سایر رزمندگان داشتند، نیروهای عادی که دستگیر میشدند به عنوان اسیر جنگی محسوب میشدند اما نیروهای اطلاعاتی شرایط متفاوتی داشتند و در شرایط خشن جنگی ایران و عراق شکنجه میشدند.
تعداد کتابهایی که در زمینه اطلاعات امنیت جنگ نوشته شده بسیار محدود است، شاید ۴ تا ۵ کتاب بیشتر وجود نداشته باشد که به این موضوع پرداخته است لذا از جذابیت خاصی برخوردار است. به عبارت دیگر نفسگیرتر بوده و بیشتر آنها نیز شخصیتهای خاصی هستند.
*** معرفی کتاب «ایستادهام»
«ایستادهام» عنوان کتابی است که به بیان خاطرات هادی صدقی از واحد اطلاعات و عملیات در مبارزات با ضدانقلاب در جنگلهای گیلان پرداخته و خاطرات هشت سال جنگ وی را بیان میکند.
کتاب «ایستادهام» با قلم «حسین گلدوست» و تحقیق محمدعلی زمانیان در ۲۴۸ صفحه مصور توسط انتشارات روایت فتح به چاپ رسیده و راهی بازار نشر گردیده است.
چکیدهای از کتاب: آنقدر دویدم که از نفس افتادم و دقیقا به خط اصلی دشمن برخوردم. یک سرباز عراقی نگهبانی میداد و وقتی رسیدم پشتش به من بود. خودم را انداختم داخل کانال، چشم از او بر نمیداشتم.
نفسم که چاق شد فکر کردم حالا چه کار کنم. خوشبختانه بولدوزری صدمتر آن طرفتر کار میکرد و باعث شده بود نگهبانها صدای دویدن و پریدن ما را نشنوند و تمرکزشان کمتر بشود. دو نفر دیگر تیم ما داخل کانالهای دیگر رفته بودند و با همدیگر هیچ ارتباطی نداشتیم.
فقط یک نفرمان دوربین داشت که در این شرایط چندان به دردبخور نبود. خودم را به دیواره کانال چسباندم، چون سایه بود نگهبان من را نمیدید. با خونسردی تمام بالای سرم راه میرفت.
هرگز فکر نمیکردند ما تا اینجا آمده باشیم. آنقدر به من نزدیک بود که جزئیات لباس و صورتش را میدیدم...